به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، مرد از دامان زن به معراج میرود و خدای ناکرده اگر این دامان، آلوده به هرزگی و تبرّج شود، نه تنها خانواده و شهر و کشور بلکه جهانی بر باد نیستی خواهد رفت. دشمن اگر تا دیروز با جنگ و ترور و تحریم به میدان آمده بود، امروز با سلاح عفاف زدایی و بمب کشف حجاب به مصاف انقلاب اسلامی آمده است.
سؤال اینجاست که به راستی چه شده است که از تابستان ۱۳۱۴ و قیام جانانه غیرتمندان مشهدی علیه کشف حجاب رضاخانی، رسیدیم به تابستان ۱۴۰۱ و اغتشاشگری با شعار فریبنده «زن، زندگی، آزادی»؟! اکنون که غبارهای فتنه حیازدایی از بانوان فرونشسته و صحنه از همیشه شفافتر شده، فرصت واکاوی و تحلیل فرا رسیده است.
به همین بهانه و به مناسبت روز عفاف و حجاب، گفتوگویی با سرکار خانم دکتر «فروغ نیلچیزاده» دین پژوه، کارشناس حوزه زنان و خانواده و از اساتید برجسته حوزه و دانشگاه داشته ایم. آنچه میخوانید، ماحصل مصاحبه اختصاصی ما با استاد نیلچیزاده است که نظر خوانندگان فرهیخته را بدان جلب میکنیم.
به عنوان نخستین سؤال، فلسفه پوشش و حجاب، چه از منظر اسلام و چه از سایر جهات را توضیح دهید.
ما باید قبل از بحث حجاب، موضوع پوشش انسانی را مطرح کنیم. همانند حجاب که یک بحث فراجنسیتی است، پوشش هم موضوعی فراجنسیتی تلقی میشود. شاید بتوان اینگونه گفت که تنها موجودی که لباس ندارد و لباسش را باید خودش تمهید و طراحی کند، انسان است. بالاخره تمام جانداران به نوعی با پشم و کُرک و مو و پولک و پَر و... بهصورت پوشیده آفریده شدهاند و لباس طبیعی دارند. این مطلب هم بر میگردد به واقعیتی مشترک که در تورات و انجیل و قرآن، بدان اشاره شده که انسان با خوردن از میوه ممنوعه، لباس بهشتی خود را از دست میدهد و بالاجبار با برگهای درختان بهشتی خود را میپوشاند و به دلیل عدم لیاقت تداوم حضور در بهشت، به کره خاکی تبعید میشود. جالب اینجاست که انسان برای بازگشت به همان بهشت موعود پس از مرگش نیز نیاز به لباس مناسب دارد و این همان فرازی از قرآن کریم است که در آیه ۲۶ سوره اعراف میفرماید «وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ...».
پوشش انسان به جهت قدرت اراده و اختیار آدمی، اگر در جهت عقلانیت باشد، نوعی پاداش محسوب میشود، اما اگر در خلاف جهت عقل و منطق حرکت کند، جز برهنگی و گام نهادن در مسیر لباسهای نامتعارف و نامتناسب، ثمر دیگری نخواهد داشت.
به عبارت بهتر، پوشیدگی، هُنر مستورگی توحیدی برای انسانهای موحد است و به همین دلیل است که در تمامی ادیان آسمانی، پوشیدگی رمز بندگی است که هم در عبادت دیده میشود و هم در تعاملات اجتماعی. تمایل انسان به پوشیدگی، نیازی فطری است و اگر کسی از پوشاک مناسبگریزان باشد، چنین شخصی در قواعد تمدنی و فرهنگی و انسانیت، دچار اختلالات روحی، روانی و اخلاقی شدید است.
با این مقدمه، وقتی مقوله پوشیدگی جزو نیازهای مبرم بشریت به شمار میآید، حال حجاب تعریف مخصوص خود را خواهد داشت. حجاب را باید اینگونه تعریف کرد که پوشاک مناسبی است که فرد را از آسیبهای مختلف فرهنگی و اجتماعی محافظت میکند. اصل حجاب مرتبط با حیطههای تعاملی و اجتماعی است. حال این سؤال حادث میشود که رابطه حجاب با عفاف در کجاست و اینکه آیا حجاب تضمینکننده عفاف است و بیحجابی منجر به طرد عفاف میشود؟ پاسخ به این پرسشها این است که کارکرد حجاب، تسهیلگری بالای ۸۰ درصد است.
اگر با بانوان تازه مسلمانی که حجاب را برگزیدهاند مباحثه کنید، خواهید دید که میگویند انگیزه اصلی شان برای انتخاب حجاب، جلوگیری از دست درازی افراد مزاحم و ایجاد مصونیت بوده است. پس حجاب، تسهیلگر و مقدمه برای عفاف است.
فلسفه عفاف و حجاب همان نگاهی است که قرآن کریم در آیه ۵۹ سوره احزاب میفرماید «یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْن...» بدین معنی که باب معارفه اجتماعی با حجاب باز میشود. مسلماً چنین معارفهای برای هر زن در اجتماع، مانع هرگونه تاثیرپذیری از افرادی خواهد شد که افکاری مریض و آزارگر دارند.
در پاسخ به افرادی که اصل حجاب را به حیطه شخصی و آزادیهای فردی تقلیل میدهند و حیطه اجتماعی آن را در نظر نمیگیرند، چه باید گفت؟
در فرهنگ اسلامی، حجاب در بستر اجتماع تعریف میشود و اصلاً حجاب به غیر از حضور اجتماعی، بیمعنی است. در گذشته شبهه میکردند که حجاب مانع کارکرد اجتماعی زنان میشود، اما در حقیقت سُرنا را از انتهای آن مینواختند چراکه اصلاً حجاب برای حضور اجتماعی زن است. از منظر اسلام، بانوی مسلمان قرار نیست که مثل آیین زرتشت یا آیین یهود در پستوی خانه باشد بلکه باید در نقش یک کنشگر و فعال اجتماعی ظاهر شود. آن کس که میگوید حجاب من در چارچوب رفتار فردی من است، کاملاً درست میگوید، چون ذهن او، حجاب را فقط و فقط در قالب پوشش میبیند و آن را تنها به لباس تقلیل داده است.
حجاب یک استاندارد مشخص دارد. مثل قوانین راهنمایی و رانندگی که رفتار رانندگان در آن کاملاً تعیین شده است. حجاب نه تنها در حیطه حقوق شهروندی دستهبندی میشود بلکه بالاتر از آن یک حق الهی و حق الناس است. چرا تاکید اصلی شهدای ما در وصیت نامههایشان بعد از ولایت مطلقه فقیه، بر موضوع حجاب متمرکز است؟ این یعنی اینکه آنان در مقام معرفت به درکی از حقایق رسیدهاند که به صورت علیالاتفاق بر اصل حجاب اصرار دارند. این همان سنگری است که امروز میبینیم دشمن به طور جدی بر روی آن دست گذاشته است؛ چون به قول «فرانتس فانون» (نویسنده فرانسوی) اولین اقدامی که استعمار فرانسه در الجزایر صورت داد، تلاش برای از بین بردن حجاب بود و هر چه بدن زن الجزایری را بیشتر عریان کرد، چنگال استعمار بیشتر به حلقوم الجزایر فرو رفت.
آیا تاکید بر «قانون بودن حجاب» نافی حق آزادی پوشش بانوان است؟
مشکل ما در قضیه حجاب در کشور ناشی از افراط و تفریط در برهههای گوناگون است. مثلاً ما در دوران نخستوزیری میرحسین موسوی، رنگهای تیره به عنوان رنگهای اسلامی مطرح میگردند. در حالی که اینها اگرچه رنگ حجاب محسوب میشوند، اما رنگهای اسلامی نیستند. از سوی دیگر، افرادی هم وجود دارند که مصداق این فراز از آیه ۱۱۵ سوره طه محسوب میشوند «وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا...». سؤال اینجاست که آیا وزیر، وکیل، مسئول و مدیرکلی که همسر و دخترش به اشکال مختلف دچار اختلالات پوششی و سبک زندگی است، میتواند در مسیر حجاب و عفاف حرکت کرده و با عزمی جزم در آن ثابت قدم باشد؟!
آیا کسانی از مسئولین ذیربط و بیربط که دلبسته به عمق مفاهیم دینی نیستند و چشم و دست و دامانشان به هرزگی افتاده، میتوانند مجریان شایستهای برای اجرای قوانین اسلامی، منجمله حجاب و عفاف باشند؟!
من نمیگویم همه افراد دخیل در این حوزه، اینگونهاند، اما باید جستوجو نمود و پیدا کرد افرادی که چوب لای چرخ اجرای احکام اسلامی در این کشور گذاشتهاند. بنده سالیان متمادی بهعنوان نماینده برخی دستگاهها در جلسات عفاف و حجاب شرکت میکردم و همیشه اینگونه محافل را به شکل جریانی اَبتر میدیدم. به نظر شما فردی که در سفرهای خارجی خود، انواع آلودگیهای به اثبات رسیده داشته و پروندهاش کماکان در نهادهای امنیتی کشور مفتوح است، میتواند بهعنوان نماینده عفاف و حجاب یک دستگاه، مجری خوبی در این زمینه باشد؟!
نظرتان راجع به لایحه عفاف و حجاب چیست؟
درخصوص لایحه عفاف و حجاب، اگر نخواهیم آن را نوعی خیانت یا جنایت تلقی کنیم، باید بگوییم که مملو از کجفهمی نسبت به دین، اسلام و انقلاب است. شما وقتی قانون الهی را به یک رفتار شهروندی تقلیل میدهید در واقع در حال اجرای سند منحوس و ضداسلامی ۲۰۳۰ هستید. این لایحه بیشتر مشوق بیحجابی اجباری است تا صیانت از عفاف و حجاب! تنظیمگران این لایحه با اعمال جرایم مضحکی که فاقد وجاهت قانونی و حتی ریالی است، اصولاً افراد را به برهنگی و لجبازی با نظام سوق دادهاند!
یقیناً طراحان و مدافعان این لایحه باید ابتدا به زندگی خود بنگرند و آلودگیها را در اطراف خود شناسایی کنند. ایشان دچار فرافکنی شدهاند که فکر میکنند با پیامکبازی و جریمههای غیربازدارنده میشود قانون را اجرا نمود. حقیقتاً مایه تأسف است که کشف حجاب حتی بهاندازه شکستن شیشه یک خودرو و دزدیدن اقلام صوتی آن هم جرمانگاری نشده است.
اخیراً یکی از مسئولان بلندپایه فرهنگی کشور اظهار داشته است: «طبق قانون، فردی که کشف حجاب کرده، مجرم است، اما با توجه به شمار مجرمین، اجرای قانون و تنبیه این عده امکانپذیر نیست»؛ تحلیل خود را در این رابطه بفرمایید.
اینکه برخی از مسئولان ما به غلط از عِده و عُده کاشفان حجاب بهراسند، ناشی از اسارت ذهن ایشان است. خداوند در آیه ۳۹ سوره احزاب در قرآن کریم آدرس بسیار خوبی داده است «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ...» یعنی افرادی که فقط و فقط از خداوند و نه هیچ اَحَد دیگری برای ابلاغ پیام حق، هراسی به دل راه نمیدهند. کسی که صحبت از شماره و عِده و عُده میکند، ذاتاً با قیام سیدالشهدا (علیهالسلام) و پیام عاشورا بیگانه است که حضرتش با تنها ۷۲ تن از اصحابش به مصاف لشکری چند ده هزار نفره رفتند. چرا، ولی فقیه و نائب برحق امام زمان (عج) درباره شهیدان آرمان علیوردی و روحالله عجمیان میفرمایند که این شهدا بسیار از ما جلوترند؟ چون برای آنان انبوه سیاهی لشکر، بیمعنی بود و فقط از خداوند متعال حساب میبُردند.
آنهایی که عمل به دستورات دینی را معطل عِده و عُده و کثرت جمعیت میکنند را میتوان در زمره مسلمانان مسجد ندیده و قرآن نخوانده و حسین نشناخته، دستهبندی کرد! ایشان مقهور جنگ روایتها و پروپاگاندای دشمن هستند که این حجم عظیم جمعیت متدین حاضر در راهپیماییهای ۲۲ بهمن و نمازهای عید فطر و راهپیمایی عید غدیر را نمیبینند.
همینجاست که حضرت آقا میفرمایند «آتش به اختیار». یعنی آنقدر فاصله و شکاف بین فرمانده و مسئولین وجود دارد که سربازان ولایت باید مستقیماً پیام را از خود فرمانده بشنوند و بدون واسطه عملیات کنند. البته که باید مراقب بود که در چنین عملیاتهایی آب به آسیاب دشمن نریخت و برای کشور و انقلاب هزینه تراشی نکرد.
یکی از ابتکارات نیکی که از اوایل انقلاب در کشور پا گرفت، ایجاد دانشگاههای تک جنسیتی بود که انصافا تاثیرات مثبتی نیز در حوزه مراعات عفاف و حجاب داشت. چرا امروزه کمتر شاهد اجرای این رویه هستیم؟
در موضوع دانشگاههای تک جنسیتی، یکی از مهمترین مشکلاتی که ما با آن مواجه هستیم، مسئله خودباختگی است. خودباختگی بدین معنی که تلقی تمدن غرب بر این مبنا است که التذاذهای دختر و پسر از یکدیگر تنها در قالب باهم بودن پدیدار میشود و تعمیم این اختلاط در محیطهای علمی و آموزشی نیز لاجرم به مفاهمه علمی منجر خواهد شد که کاملاً اشتباه است. مشکل ما اینجاست که بنیانگذاران، ترویجکنندگان و برنامهریزان ما در آموزش عالی، طراحیهای خود را منطبق بر دستورات اصیل دینی به پیش نمیبرند. به عنوان مثال در مدارس دخترانه ما، دانشآموز دختر باید در وهله اول نقش هویتی و جنسیتی خود را یاد بگیرد که حجاب گرفتن در برابر نامحرم یکی از این پارامترهاست.
خب ما میبینیم وجود یک آموزگار مرد در مدارس دخترانه موجب میشود تا بهخاطر همین یک نفر، کل مجموعه از مدیر و معاون گرفته تا دانشآموز، مجبور به رعایت حجاب در مدرسه باشند. این نشاندهنده نافهمی برنامهریزان آموزشی ماست که نمیدانند برای تکجنسیتی بودن یک مدرسه، حداقلهایی نیاز است.
برای نمونه وقتی شما بخواهید وارد بخش خواهران دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) بشوید، در سیستم این دانشگاه تعریف شده است که جز به ضرورت هیچ مردی نباید در این محیط تردد داشته باشد و در صورت لزوم برای همه بانوان حاضر در آنجا آمادهباش داده میشود؛ چون قرار است خانمها در محیط تک جنسیتی، بیهوده حجاب نداشته باشند؛ چراکه حجاب هدفمند است و نوعی ژست و ریا محسوب نمیشود.
در دانشگاه نباید نیازهای عاطفی و غریزی جایگزین نیازهای علمیشود. یعنی حتماً باید سلامت و پاکی محیط لحاظ گردد. ما نیاز به یک بازنگری اساسی در ریشههای سیستم آموزشیمان داریم. بهطور کلی ما در متدیّن و موحد بار آوردن دانشآموز و دانشجوهایمان، دچار یک اختلال سیستمی هستیم. این مشکل حتی در میان برخی حوزویان ما هم دیده میشود. مثلاً طلبه خواهر ما نمره درس کلامش در مبحث توحیدی را بیست میگیرد، اما در حوزه اجرایی و سبک زندگی، طلبگی را صرفاً در حد یک مدرک تحصیلی تلقی میکند و با توحید عملی بیگانه است.
آیا رعایت حجاب تنها مختص جامعه زنان است و مردان در این خصوص سهمی ندارند؟
حجاب تنها مختص به زنان نیست و طیف مردان را نیز در بر میگیرد. خداوند متعال در قرآن کریم به زیبایی از حجاب مردان سخن به میان میآورد و سختترین بخش حجاب را مخصوص آقایان میداند. در آیه ۳۰ سوره نور آمده «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ...» یعنی به مردان مؤمن بگو تا چشمها را بپوشند. همان موضوعی که امروز به دروغ میگویند که کوروش گفته است حجاب زنان مملکت من، پُشت پلک مردان نهفته است؛ درحالی که این آیه قرآن است!
این قرآن است که میگوید بخش اصلی حجاب پُشت پلک مردان است؛ چون قرار نیست یک بانو به خاطر راحتی یک مرد، حجاب کند؛ بلکه برای آزادی عمل خودش لازم است تا خود را بپوشاند. حجاب اصیل شامل پنج محور کلی است که در دسته مدیریتهای خویشتن، طبقهبندی میشوند و مراعات آن برای هر دو جنس لازم است. اول «مدیریت فکر و دل»، دوم «مدیریت چشم»، سوم «مدیریت گفتار»، چهارم «مدیریت رفتار» و پنجم «مدیریت بدن» یا همان هُنر مستورگی.
وضعیت پوشش و رعایت حجاب در دانشگاههای کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در یک محیط آموزشی، ارکانی برای تعلیم و تربیت داریم. کتاب، استاد، شاگرد، محیط و قواعد یا قوانین. ما در همه این پنج رُکن اختلالات عظیمی را ملاحظه میکنیم و این نظامواره، یکپارچگی خود را در حیطه لزوم حفظ پوشیدگی از دست داده است. وقتی دانشجوی ما برای گرفتن نمره، با گفتار و رفتارهای غلط از سوی اولیای دانشگاه مواجه میشود، چه توقعی میتوان داشت که در چنین محیطی، مسئولین دانشگاه در برابر بدحجابی قد عَلَم کنند؟!
مشکل ما آنجایی است که در نظر نمیگیریم، فلان کتاب دانشگاهی را چه کسی تدریس میکند؟ استاد معلومالحال، پوچگرا و بیهویتی که یکسره در حال تشویق دانشجویان به سمت رویههای ضد دینی، ضد الهی و ضدایرانی است و بابت هر دانشجویی که به آن سوی مرزها مهاجرت میدهد، پورسانت دلاری دریافت میکند؛ اصولاً چرا برای چنین فردی، بحث «حجاب و عفاف» باید مسئله باشد؟!
اتفاقا مسئله اصلی ما «حجاب» نیست بلکه «عفاف» است. ما از حجاب دفاع میکنیم تا عفاف را پابرجا نگه داریم. آن کسانی که امروز دارند علیه حجاب قدم بر میدارند، اتفاقاً مشکلشان حجاب نیست بلکه عفاف است. بیچاره افرادی که از این نیت آگاه نباشند و آن را نفهمند. قصه این جماعت، هدف قرار دادن عفاف و پرورش نسل حرام لقمه و حرام زادهای است که در جنگ نهایی علیه موعود (عج)، نه تنها عضوی از سپاه شیطان باشند بلکه مرتکب زشتترین رفتار و اعمال شوند و هر آن کس که با ایشان همسو نیست را شبیه خود کرده و شکنجه کنند. این همان قصه لعن مساوی با سلام، در زیارت عاشورا است.
بسیاری از دانشجویان جوان ما در نهایت پاکی بهسر میبرند، اما این سیستم آموزشی، به گونهای بیمار است که هر آدم سالمی را دچار اختلال میکند.
البته این بخش تلخ ماجراست، ولی بخش زیبا و شیرینی هم در دانشگاههای ما وجود دارد. دو گروه از جوانان هستند که وقتی پا به دانشگاه میگذراند، وارد فضای طیب و نورانی میشوند. یک گروه کسانی هستند که اتفاقاً با فرهنگ دینی و توحیدی بیگانهاند و حضورشان در دانشگاه باعث شده تا با مفاهیمی همچون خدا، شهید، ولایت، انقلاب و... آشنا شوند و پس از تعامل مثبت با این قبیل مفاهیم، به پا به رکابترین نیروهای ارزشمدار تبدیل شدند. گروه دوم هم افرادی هستند که به جهت تربیت یافتگی در خانوادههای اصیل و مذهبی، و همچنین دارا بودن ظرفیت عزت نفس، جذب محیطهای سلامت ساز دانشگاهها شدند و از آسیبها در امان ماندند.
کلیدواژههایی نظیر «چهارشنبههای سفید» و «آزادیهای یواشکی» نشان از این حقیقت داشت که در حال حاضر تمام تمرکز دشمن بر هدف قرار دادن بانوی مسلمان ایرانی معطوف است. چرا تغییر نگرش در بین زنان ایرانی برای دشمن تا ایناندازه مهم است؟
در پاسخ به این سؤال ما ابتدا باید بین تساوی جنسیتی و عدالت جنسیتی تمایز قائل باشیم. دشمن در یک مغالطه و شعبده بازی آشکار، بحث تساوی جنسیتی را بهجای عدالت جنسیتی مطرح میکند. اینکه زنان هم میتوانند وزنهبرداری کنند، هم پاکبان و رفتگر باشند، هم در معدن فعالیت کنند و... از جمله انگارههایی است که میخواهد از زن، یک مرد بدلی بسازد.
ما باید بدانیم که جنس زن، امانتدار خداست و اگر این امانتداری به خیانت کشیده شود، نسل و تمدن بشری، توامان از بین رفته و ساقط خواهد شد. «ناپلئون بناپارت» اگرچه از جمله کشورگشایان منفور در تاریخ است، اما سخن حقی از خود به یادگار گذاشته به این مضمون که «زنان با یک دست گهواره کودکانشان، و با دست دیگر کره زمین را میگردانند». این یک حقیقت است که اگر خدای ناکرده زن تباه شود، کل بشریت تباه خواهد شد و به همین خاطر است که خداوند، خاتمیت را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) میسپارد؛ یعنی «خاتمه» به «فاطمه» است نه شخصی دیگر ولو از جنس مرد.
امام خامنهای (مدظله) به صراحت از حرام شرعی و حرام سیاسی بودن پدیده شوم کشف حجاب سخن گفتند. به نظر شما متولیان امر چگونه باید در تحقق این فرمان صریح معظمله بکوشند؟
اول باید مشخص شود که چرا حضرت آقا عبارت «حرام سیاسی» را برای کشف حجاب بهکار بردند و برای آن برندسازی کردند؟ معنی و مفهوم آن این است که امروز بیش از هر زمان دیگر، نوک پیکان حرملههای زمان، بر گلوگاه حجاب زن ایرانی نشانه رفته است. با این تلقی، اگر امروز کسی کشف حجاب کند، نباید بگوید که در حیطه رفتار شخصی مرتکب خطا شده ام و نهایتاً جریمه اش را پرداخت خواهم کرد! این سخن حضرت آقا، تیر خلاصی به لایحه عفاف و حجاب بود که پوشیدگی را به عنوان یک «رفتار شهروندی» میبیند درحالی که، ولی فقیه، از آن در حُکم «حرام سیاسی» یاد میکنند.
متاسفانه در حال حاضر بسیاری از مسئولان و مجموعههای دخیل در کشور، تحرک لازم برای فعالیت موثر در زمینه عفاف و حجاب را ندارند و این انفعال سه دلیل عمده دارد. اول، گرفتار آمدن در دام «تئوری قورباغه آبپز». دوم، خستگی و وادادگی؛ و سوم که اتفاقاً بخش عظیمی هم جزو این دسته محسوب میشوند، خودیهای ولایتمداری هستند که به انتظار انگشت اشاره و استجازه از رهبری نشستهاند.
در همین ارتباط، اخیراً در تحقیق میدانی که از حدود هزار نفر از افراد کشف حجاب کرده در پایتخت صورت گرفته، بسیاری از آنها گفتهاند که انگیزه اصلی آنها از بیحجابی، تجربه واکنش سایرین و البته برآورد و تِست تحمل و تابآوری حاکمیت است. خُب وقتی میبینیم که هیچ اقدام سلبی و نهی از منکر صحیحی در این زمینه رُخ نمیدهد، دیگران هم به ارتکاب این حرام سیاسی ترغیب خواهند شد.
حرام سیاسی دانستن کشف حجاب یعنی اینکه هدف نهایی قانون شکنان، ولایت فقیه و اصل نظام است. بسیاری از به اصطلاح خودیها میگویند که در چنین قضایایی نباید جلوتر از رهبری حرکت کرد درحالی که فقط در استراتژی است که نباید جلوتر از زعیم به پیش رفت و نه در بحث اقدام. در اقدام و عمل، باید همواره جلوتر از رهبری بود چنانکه پیشتر حضرت آقا، فرمان آتش به اختیار را صادر نمودهاند.
منبع: روزنامه کیهان
انتهای پیام/ ۱۳۴