به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، شاید بتوان گفت که مهمترین مسئله دیپلماسی خارجی دولت اردوغان در پنج سال گذشته که بیشترین انرژی از دستگاههای حکومتی را بخود اختصاص داده، پرونده سوریه است که اردوغان حسابهای ویژهای برای کسب موفقیت در سوریه و پیامدهای ژئوپلتیکی آن برای ترکیه و تفکر اخوانی باز کرده بود.
هزینه همپیمانی با وهابیت تکفیری، هزینه حمایت از تروریسم با تابلوهای گوناگون، هزینه چالشهای امنیتی- سیاسی با کردهای داخلی، هزینه سرکوب رسانهها و خبرنگاران، هزینه وارد شدن به چالش با هم پیمان خود فتحاله گونی، هزینههای از دست دادن بازار 60 میلیاردی تجارت با سوریه و دهها هزینه خرد و کلان دیگر، با این امید از سوی تیم حکومتی اردوغان تحمل شد تا از ویرانه و کشتار در سوریه، سکوی پرشی از معادلات منطقهای برای حکومت اخوانی در سوریه و منطقه شکل گیرد و داوداوغلو بتواند نظریه رویکرد به شرق خود را در قبال اروپا و غرب با دست پر به اثبات برساند.
شتاب و گسترده ناکامی ترکیه در سوریه در حداقل دو سال گذشته، آنچنان افزایش داشته که همچون باتلاقی به بلعیدن ظرفیتهای گوناگون ترکیه منجر شده و بازتاب پرخاش گونه در تعاملات خارجی و دیپلماسی این کشور بجای گذاشته است. همین شرایط هیستریک که از یکسو فقدان دستاوردهای با ثبات در سوریه را نشان میدهد و از سوی دیگر، با بیرغبتی شرکای غرب و گاه عربی مواجه شده و ضریب هیجانی شدن سیاستهای ترکیه را افزایش داده است.
ترکیهایها و در کنار آنها آلسعود، بهترین گزینه برای اسقاط سریع حاکمیت در سوریه را از طریق یک هجوم گسترده خارجی و متشکل از ائتلاف به رهبری آمریکا میدانستند و آنگاه که اینکار به نتیجه نرسیده، به یک تاکتیک برای تشکیل منطقه پرواز ممنوع و یا نوار در مرزهای ترکیه با سوریه و در داخل سوریه فکر کردهاند.
آمریکا با وجودی که رفتاری محتاطانه در مدیریت بحران سوریه داشته و ابتدا به قطر و ترکیه و سپس به عربستان به عنوان محور اصلی مدیریت میدانی تکیه کرده، در ماههای گذشته به رویکردی جدید رسیده که اجرای آن، تجزیه سوریه و براندازی نظام سوریه را دنبال میکند. سبقت راهبردی روسیه- ایران در سوریه، غافلگیری غربی و ارتجاع منطقهای، معادلهای تولید کرده که گزینههای طرفهای مقابل را محدودتر از گذشته و پر هزینهتر از قبل کرده است.
آمریکا و شرکای منطقهای و غربی چنین ارزیابی میکردند که از طریق گسترش حمایتهای تسلیحاتی و هدایت عملیاتی تروریستها، راهبرد مشترک روسیه - ایران در سوریه را، ضمن هزینههای فراوان، با شکست روبروی میکنند ولی وقتی با استمرار و شدت عملیاتهای هوایی در حاشیه مرزهای سوریه و ترکیه و هدف قرار گرفتنی راههای امدادی و لجستیکی روبرو شدند، باید "واکنش موازنهساز" نشان میدادند.
از آنجا که آمریکا راهبرد مداخله مستقیم در جنگ و درگیری و بحران را در دستورکار خود نداشت از انگیزههای ترکیه و با این احساس که ناتو از ترکیه حمایت خواهد کرد، دست به اقدامی با هدف تولید نوعی بازدارندگی در رفتار عملیاتی- نظامی روسیه زدند. آنها اینگونه فکر میکردند که با هدف قرار گرفتن هواپیمای سوخو 24، روسیه دست به اقدام تلافیجویانه که منجر به جنگ با ترکیه و ناتو شود نخواهد زد و مجبور است قاعدهای رفتاری در مناطق مرزی با ترکیه را رعایت کند و همین باز دارندگی موجب فرسایش و شکست عملیاتی روسها خواهد شد.
ترکیهایها آنچنان هیجان زده بودند که از زبان اردوغان و داود اوغلو و گاه وزیر خارجهشان، بجز پذیرش مسئولیت، به رجزخوانی و خط و نشان کشیدن هم روی آوردند. نشست ناتو بدلیل اختلاف در دیدگاههای آلمان و فرانسه نسبت به آمریکا و دیگر اعضا، بدون هیچ موضع و حتی بیانیهای، زیرپای ترکیه را خالی کرد و آمریکاییها هم اعلام حمایت جدی از ترکها نکردند. واکنشهای پوتین در اقدامات اقتصادی و نظامی که در قالب حملات پرشدت در حاشیه مرزهای ترکیه انجام گرفت (شمال لازقیه و یا در شمال حلب) و استقرار سیستم S400 و همراه شدن هواپیماهای رهگیری و هجومی روسی با هواپیمای سوخو 24 که مأموریت بمباران اهداف تروریستی را دنبال میکردند و نشست برای بررسی واکنش نظامی به اقدام ترکیه، اردوغان را از روز گذشته (شنبه) با مشکل جدی روبرو کرده است.
تلاشهای سیاسی برای گفتوگو با پوتین و یا لاوروف و اصرار ترکها در روزهای قبل که تلویحاً به رجزخوانی ادامه داده بودند، نشست پوتین با مقامات نظامی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی را به نقطه عطف رفتاری اردوغان تبدیل کرد. خصوصاً اینکه مقامات ترکیهایها نه تنها نتوانستند فرضیه ورود هواپیمای روسی به فضای ترکیه را اثبات کنند بلکه اعزام ستونهای کامیونهای کمک و لجستیک نظامی که با پوشش بشر دوستانه!! انجام میگرفت و یا موضوع انتقال نفت توسط داعش به ترکیه و هدف قرار گرفتن محل تجمع و پارکینگ تانکرهای نفتکش آنها، ترکیه را در جایگاه متهم در حمایت از تروریستها نیز قرار داد و کشته شدن خلبان روسی که در منطقه استقرار تروریستهای وابسته به ترکیه انجام گرفت، به جدیتر شدن موضع روسها انجامید.
اردوغان، که زیرپای خود را خالی میبینید و خبری از حمایتهای واقعی و عملیاتی آمریکا و ناتو نیز وجود ندارد، با بن بستی روبروست که تنها با اعلام پشیمانی و اینکه "ای کاش این هواپیما ساقط نمیشد" باید ناتوانی و استیصال خود را اعلام کند.
این دام آمریکایی برای ترکها که قرار بود یک کارکرد راهبردی در برداشته باشد، که شرایط معکوس تبدیل شده و روندهای عملیاتی و حضور بر قدرت نظامی روسها در سوریه را نیز، ارتقاء داده و قوت بخشیده است.
فاز دوم عملیاتهای نظامی هوایی و زمینی در حالی آغاز خواهد شد که در موازنه شرایط دو طرف، ثبت یک شکست راهبردی غربی و ارتجاع منطقه، و عزم و استحکام بیشتری در راهبرد مشترک روسیه - ایران وجود دارد.