گروه استانهای دفاعپرسـ «علیاصغر زینلی» آزاده دفاع مقدس؛ مابین نماز جماعت ظهر و عصر صدای زنگ موسسه پیام آزادگان بصدا درآمد، درب باز شد و لحظاتی بعد چشمان حیرتزده نمازگزاران موسسه به چهرهای خیره ماند، شاید همه برای لحظاتی تصور کردند سید آزادگان مرحوم «سید علیاکبر ابوترابی» زنده شده و وارد خانه آزادگان شده است. همه مبهوت و متحیر، محو جمال این سید جلیلالقدر شده بودند تا بالاخره راز این معما توسط آقای مهندس عرفانی گشوده و معلوم شد این میهمان عزیز، حجتالاسلام و المسلمین «سید حسین ابوترابی» برادر کوچکتر سید آزادگان است.
برای آزادگانی که مرحوم ابوترابی را در زمان حیات و در اردوگاههای عراق درک کرده بودند، شباهت بینظیری بین آن عزیز سفر کرده و برادر ایشان وجود داشت.
حضور این یادگار ارزشمند خاندان معظم ابوترابی برای همکاران موسسه فرصت مغتنمی شد تا با او به گفتوگو نشسته و از فیض حضورش بهره گیرند تا دلتنگی فقدان پیر و مراد خود را با حظ حضور برادر جبران کنند و «بوی گل را از گلاب همان گل استشمام نمایند»
حسرت شنیدن یک خاطره از سید آزادگان و از زبان برادر او روی دل نگارنده این گزارش مانده بود که هنگام خداحافظی، ایشان اشاره داشتند به حضور آزادهای تهرانی از مریدان مرحوم ابوترابی که در مشهد حضور داشت و گویا قصد یافتن و ملاقات با او را داشتند.
بی آنکه ما سوالی بپرسیم ایشان در مورد این آزاده و ارتباطش با مرحوم ابوترابی اینگونه گفت: «هنگام اسارت جوانی بوده که به فرایض دینی بیتوجه بوده است، مرحوم ابوترابی بر اساس منش کریمانه خود در مواجه با این اسیر ایرانی خود را به او نزدیک و باب گفتوگو را باز کرده و با او دوست میشود، دوستی یک عالم دینی با یک جوان بیگانه با دین هیچ توجیهی جز جذب او نداشته و در این مسیر مرحوم ابوترابی به این جوان پیشنهاد عقد اخوت میدهد و چون این اسیر شیفته اخلاق و مرام این بزرگوار میشود پیشنهادش را میپذیرد و سید آزادگان صیغه عقد اخوت را جاری ساخته و با اینکار خود را برادر او میداند و مینامد.
اما این جوان از مرحوم ابوترابی میخواهد که با سبک و شیوه او باهم برادر شوند و شیوه این جوان ریشه در یک روش مذموم داشته است که برادری دو نفر با ترکیب خون آن دو برقرار میشد.
مرحوم ابوترابی سعی در منصرف نمودن او از این روش دارد که او اصرار به اینکار مینماید و سیدآزادگان به ناچار میپذیرد. آن جوان ابتدا خراشی کوچک روی ساق دستان خود و سپس خراش بزرگتری روی دست مرحوم ابوترابی وارد کرده و با جاری شدن خون و روی هم قرار گرفتن دستها و ترکیب خونها به زعم او برادری آن دو آغاز شده و بجایی میرسد که آن اسیر در مدت اسارت و در ارتباط با این عالم وارسته دچار تحول معنوی شده و بسیار پای بند فرائض دینی و حافظ قرآن میشود و اینگونه رسالت و مأموریت انسانسازی مرحوم ابوترابی محقق میشود.
انتهای پیام/