۲ غزل مناجاتی شاعر اهل بیت (ع) برای محرم

«مصطفی کارگر» به‌مناسبت فرا رسیدن محرم و عزای حسینی ۲ غزل بلند و کوتاه سروده است.
کد خبر: ۶۰۴۸۴۴
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۳ - 20July 2023

۲ غزل مناجاتی مصطفی کارگر برای محرمبه گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «مصطفی کارگر» شاعر به مناسبت فرارسیدن محرم و عزای حسینی، ۲ غزل بلند و کوتاه سروده است که در ادامه می‌خوانیم.

مناجات با امام حسین (ع)

خالی مباد کاسه مجذوبِ مُستجیر
از شربت ولایت تو تا تهِ مسیر

پیر و جوان به محضر فیض می‌رسند
در بزم عشق فرق ندارد جوان و پیر

دلداده‌ها تبسم‌تان را چشیده‌اند
آزادگی‌است در دل بیچاره اسیر

ما را قبول کن که بیفتیم پیش تو
بدبخت آن کسی که نشد با تو سر به زیر

مُهر نماز ما اثر مِهر ناب توست‌ای خاک پاک کرببلای تو بی‌نظیر

منت‌پذیرِ عشق توام‌ای اثرگذار
منت‌پذیرِ حضرتِ تاریخ‌ناپذیر

با افتخار نام تو را جار می‌زنم
با اعتماد نوکر خود را بغل بگیر

آماده‌ام که پر بزنم در هوای تو
آماده‌ام که گریه کنم با غمِ تو سیر

خواهی دعا کن از نَفَسَت زنده‌تر شوم
خواهی بگو به بزم عزاداری‌ام بمیر

من کشته فتاده به اندوه غربتم
مقتول عشق‌بازی شلاق با اسیر

ویرانی خرابه خرابم کند عجیب
وای از غرور دختر دلواپس امیر

یک روضه‌خوانِ خسته فقط آه می‌کشد
آه از خزان، به جانِ بهارانه غدیر

آه از شبی که جهل، جهان را ملول کرد
حُرمت شکست و رحم نکردند بر سفیر

آه از حضور حرمله در چله کمان
با خشم بی‌ملاحظه با نیت حقیر

سربسته حرف می‌زنم: از دست حرمله
ناگاه شد دریده گلو با جفای تیر

آه از غروبِ سرخ‌ترین آفتابِ خاک
وقتی فضای معرکه آمیخت با عبیر

انسان بدون عشق به جایی نمی‌رسد
لطف خداست شامل هر عاشق بصیر

قلبم توان گفتن منظور خود نداشت
اشکم چکید و شد کمک این لحظه خطیر

من بی‌وضو به مجلس روضه نرفته‌ام
فردا شود برای من این قصه دستگیر

قیمت گرفت هستی من با «حسین‌جان»
زر شد ز کیمیای تولای تو خمیر

دل را به عشق داغ شما آفریده‌اند
با افتخار، غم شده سلطان این سریر

غزل دوم

ماه محرم آمده حیَّ علَی العَزا
طوفان ماتم آمده حیَّ علَی العَزا

سر‌های قدسیان و سر خاکیان همه
بر زانوی غم آمده حیَّ علَی العَزا

ایام حزن، چشم عزادار عاشقان
با گریه همدم آمده حیَّ علَی العَزا

بر بام هر حسینیه اندوه بی‌نظیر
همراه پرچم آمده حیَّ علَی العَزا

تا نور عشق زندگی‌ات را صفا دهد
فرصت فراهم آمده حیَّ علَی العَزا

بارانی از محبت یار است بی‌گمان
اشکی که نم‌نم آمده حیَّ علَی العَزا

در مجلس حسین به معراج می‌رویم
فیض دمادم آمده حیَّ علَی العَزا

با یاد آفتاب جهان‌تاب، در کویر
جوشان دو زمزم آمده حیَّ علَی العَزا

هنگام دل سپردن و هنگام شیون است
گرچه نفَس کم آمده حیَّ علَی العَزا

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها