به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» به لحاظ فرم فیلم خوش ساختی است. ایدهای بکر و جالب دارد. از فیلمنامهای استخوان دار بهره میبرد و دارای دیالوگهایی حساب شده و قوامیافته و بازیهای جاندار و بعضا خیرهکنندهای است؛ اما روح غالب بر فیلم برخلاف انتظار، نهتنها نسبتی با حقیقت جامعه ایرانی ندارد، بلکه به دلیل سیطره نگاه یکسویه و از روزنه تنگ ناامیدانه به جامعه ایرانی بهشدت در تضاد با هنر و سینمای تعالیبخش شکل گرفته است.
فیلم گرچه داعیه توجه و اهتمام به مشکلات طبقه مستضعف و محروم جامعه را دارد، اما در حقیقت با دست گذاشتن بر نوع مواجهه منفی این طبقه با مصائبی که با آن دست به گریبان است، تصویری وارونه ارائه داده و حقیقت را قلب کرده است.
هجوم گلهوار مردم در واکنش به یک آگهی آن هم در صفحات فرعی نیازمندیها ناخودآگاه یادآور جمله معروف و تحقیرآمیز نماینده مجلس ششم است که گفته بود "اگر مرگ موش هم توزیع شود مردم برای آن صف میکشند". در فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت قرار است 30 میلیون تومان به یک نفر تعلق گیرد و قاعدتا هر کس باید برای اثبات اینکه بیش از دیگران مستحق دریافت چنین پولی است خفت تحقیر پروسه اثبات خود را به جان بخرد.
صفهای طولانی برای دریافت مایحتاج ضروروی نوستالژی مردم ایران از دوران جنگ است؛ که بعضا برای دریافت اجناس کوپنی ایجاد میشد و البته مردم ایران با متانت و صبر این دوران را پشت سر گذاشتند اما فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» داعیهدار ارائه تصویری معاصر از جامعه ایران است. تصویری که به شدت گزینشی انتخاب شده و منجر به شمایلی هولناک از مردمانی قحطیزده میشود که بیشتر یادآور کشورهای بحرانزدهای است که تصاویر آن را در آثار نئورئالیستی ایتالیای تحت سلطه حکومت فاشیستها دیدهایم.
مردم در فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت مانند موریانههایی قحطیزده برای دریافت چند میلیون تومان پول به تصویر درآمدهاند و آنگونه که در فیلم مشاهده میشود نزدیک است یکدیگر را زیر دست و پا له کنند. تصویری که برای ارجاع به مستضعفان جامعه ایران غیر منصفانه به نظر میرسد.
فیلم به شدت در انتخاب مولفهها و جنبههای معضلی به نام فقر و تاثیر آن بر زندگی جامعه ایرانی رویکردی گزینشی برگزیده است. عنصر شهروند فقیر و کم درآمد اما سرافراز و شرافتمند در فیلم جایگاهی ندارد تا آنجا که زن برای درمان بیماری همسرش با وجود تصویر مثبتی که فیلمساز سعی کرده از او ارائه دهد اما لاجرم در معرض سقوط و انحطاط قرار دارد.
معنویت نه در ظاهر و کلام و نه در لایههای پنهانی فیلم بروز و ظهوری نمییابد. توسل و توکل که در چنین مواردی جزء جدایی ناپذیر منش جامعه ایرانی است کمترین جایگاهی در رفتار آدمهای قشر پایین فیلم که علی القاعده باید از ریشههای مذهبی تری برخوردار باشند، ندارد.
ظاهرا تاثیر خودآگاه یا ناخودآگاه آثاری چون جدایی نادر از سیمین در سینمای ایران امری غیر قابل اجتناب است.
جلوههای این تأثیرپذیری بر فیلم بسیار مشهود است؛ ازجمله این تاثیرپذیری در نوع مناسبات و ارتباطات کاراکترها و جنس مشکلات و مصائبی که بر روابط آنها تاثیرگذار است دیده میشود. بهعنوان مثال نزاع لفظی و فیزیکی پشت در خانه که منجر به صدمه بدنی یکی از کاراکترها شده و به زندانی شدن دیگری منجر میشود و فعل و انفعالهای ناشی از آن و اینکه ریشه مجادله از فقر و نداری نشأت گرفته به علاوه جنس پرداخت رئالیستی در مجادلهها و نزاعها و فضای کلی فیلم، و وجود فردی علیل و مریض در هر دو فیلم که زندگی عادی نزدیکانش را تحتالشعاع قرار داده است.
اگر در فیلم جدایی، یکی از کاراکترها به صراحت عنوان میکند که ایران جای زندگی نیست و قصد مهاجرت دارد، در فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت مخاطب بدون این اشارات مستقیم به این نتیجه میرسد که جامعهای که او درحال مشاهده آن است جای زندگی نیست.
درست است که در جامعه ایران فردیت پس از جنگ هست ساله و سیاستهای اعمالی دولتهای تکنوکراتیست تقویت شده است؛ اما در فیلم فردیت آدمها آنقدر سنگین و بی رحم به تصویر درآمده که نمونه آن را میتوان در آثار سینمایی که روایتگر روابط آدمها در یک شهر یا کشور اشغال شده غربی است، سراغ گرفت.
جامعه چهارشنبه 19 اردیبهشت یک جامعه افیونزده با آدمهایی است که نه حال بلکه آیندهای برای آنها متصور نیست و بیشتر به ناکجاآبادی درگیر سلطه یک حکومتی فاشیستی شباهت دارد. سیاهی و شومبختی که بر روزگار آدمهای فیلم سایه انداخته حکایت مردمانی را به تصویر میکشد که در یک بنبست معنوی گرفتار آمدهاند و هیچ مفری برای نجات و رهایی از سرنوشت تاریک و شوم خود نمییابند؛ تا جایی که یکی به خاطر نبود 5 میلیون تومان پول بچه 5 سالهاش را از دست داده و به صراحت میگوید که حتی یک مرد در این شهر برای یاری او پیدا نشده و یکی دیگر شوهری علیل و مریض در خانه دارد که حتی اختیار تکلم و اجابت مزاج خود را نیز از کف داده است و این کاراکتر که به شدت در موقعیتی تلخ قرار گرفته به خودی خود میتواند برای مخاطب تداعیگر شمایل یک جامعه مصیبتزده تحت تحریم بینالمللی باشد.
وحید جلیلوند با تبحری خاص همه شاخصههای یک جامعه بحرانزده و رو به اضمحلال را در فیلم خود گرد هم آورده است. جامعهای که فردیت افراد در آن به اندازهای تقویت شده که واژه همنوع در آن محلی از اعراب ندارد. طبیعی است فردیت کور و بی اعتنایی به همنوع خصوصیت جوامع ناخداباور غربی است؛ با این تفاوت که در فیلم جلیلوند جامعه بدون خدا بر خلاف جوامع مادی با فقر و فلاکت عجین شده و تاثیر آن بر مخاطب داخلی جز ناامیدی بیشتر شهروند خسته ایرانی و بر مخاطب خارجی جز پیام انحطاط یک جامعه مدعی دینمداری نخواهد بود.
هر چند پایانبندی فیلم به گونهای است که ممکن است مثبت تلقی شود؛ اما گزاره قهرمانی که به شکل انفرادی به فکر ایثارگری برای ضعفای جامعه افتاده مفهومی غیر از فرجام یک جامعه به بنبست رسیده را تداعی نمیکند.
چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت به چند دلیل در بازنمایی تصویری صادقانه از اجتماع ایرانی وفادارانه و منصفانه عمل نکرده است.
طبقه مستضعف و محروم در جامعه ایرانی ویژگیهای مشخصی دارد. این طبقه محجوبترین، مقاومترین، صبورترین و مذهبیترین طبقه جامعه ایرانی هستند؛ این ویژگیها بی شک در مقایسه با همین طبقه در کشورهای دیگر مشابه نخواهند بود.
این ادعا به عینه در مقاطع سخت و حساس چند دهه اخیر کشور چون جنگ هشت ساله و تحریمهای ظالمانه بینالمللی بروز و ظهور واضحی داشته است.
در واقع این طبقه اجتماعی در جریان عبور از این مقاطع سخت بیشترین صبر و متانت را به خرج داده و اتفاقا بیشترین جانفشانی را هم از خود بروز داده و جالب است که کمترین غر و لند و شکایت هم به رغم همه محرومیتها و بی توجهیهای مسوولان از این قشر مشاهده شده است.
این فیلم با رویکردی معکوس و با کمال تعجب به وارونهنمایی از رفتار این قشر نجیب مبادرت ورزیده و اوج این رویکرد در فیلم در تاکید بر تشنج و بی رحمی روابط میان افراد این طبقه به واسطه مشکلات مالی به تصویر کشیده شده است.
فراز و نقطه ثقل این مفهوم نچسب به طبقه ضعیف ایرانی در فیلم را میتوان در سکانس هجوم جمعیت زیادی از مردم فقیر برای دریافت چند میلیون تومان پول مشاهده کرد که نوع میزانسنبندی، رفتار بازیگران و نماهای انتخابی دوربین بر غیر منصفانه بودن و فاصله اثر نمایشی با واقعیت افزوده است.
وجود اعتقادات ریشهدار مذهبی و معنویت جاری در زندگانی طبقه مستضعف ایرانی سبب میشود که همواره در مواجهه با مشکلات با تکیه بر دو عنصر توکل و توسل بر مصائب فایق آمده و همین ویژگی سبب شده تا همواره وزنه اصلی و اساسی مصائب در روند و مسیر انقلاب اسلامی بر دوش همین طبقه سنگینی کرده و درخت حاکمیت ضد طاغوت استوار بماند.
این طبقه با ویژگیهای فوق، پایههای محکم و اساسی مفهومی چون امت را تشکیل میدهد؛ که به همراه عنصر دیگری چون امام مفهوم بلند امت و امامت را متجلی میکند.
فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت با انکار مفهوم امت و نفی همه ویژگیهای آن جفایی بزرگ به اساسیترین مصداق و حقیقت تشکیلدهنده انقلاب اسلامی کرده است.