به مناسبت فرا رسیدن روز پزشک منتشر شد؛

الگو‌های ستودنی در اخلاق پزشکی

صبح علی‌الطلوع به بیمارستان سعدی می‌رفت و بیماران را مداوا می‌کرد. در آنجا، مریض‌های فقیر زیادی بودند، ولی او خسته نمی‌شد و یک‌نفس کار می‌کرد.
کد خبر: ۶۱۱۷۲۲
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۴ - 22August 2023

الگو‌های ستودنی در اخلاق پزشکیبه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، دکتر «سید مسعود خاتمی» از آن دسته از پزشکان متعهدی است که از همان شروع انقلاب و شکل‌گیری غائله کردستان به همراه برخی دیگر از دوستان پزشک خود و در راستای رسالت مقدس خدمات‌رسانی پزشکی به مصدومان عازم مناطق غرب کشور شد و حتی برای مدتی نیز توسط عناصر تجزیه‌طلب دموکرات زندانی و در بازداشت به سر برد.

وی پس از آزادی و با شروع جنگ تحمیلی نیز به‌سوی جبهه شتافت تا بتواند سهمی در درمان رزمندگان مصدوم داشته باشد و به دلیل نشان دادن توانمندی‌های خود از سال ۱۳۶۳ تا پایان جنگ به‌عنوان مسئول بهداری کل سپاه به ایفای نقش پرداخت.

وی در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «طبیب زندان دولتو»، به بیان خاطراتی از یکی از اساتید پزشک خود که الگوی وی در رفتار و منش پزشکی بوده پرداخته که به مناسبت روز پزشک منتشر می‌شود:

وقتی دانشجوی پزشکی عمومی در دانشگاه شیراز بودم استادی به نام محمدحسن پارسا داشتم که تحصیلکرده آمریکا بود. او زمینه مذهبی داشت و در بیمارستان سعدی شیراز جراح پرکاری بود.

در کارش جدی بود و به شاگردانش خیلی سخت می‌گرفت. من در دوران دانشجویی، خیلی شیفته ایشان شده بودم، برای اینکه هر روز اول صبح به بیمارستان می‌آمد و تا ساعت ۷ و ۸ شب کار می‌کرد تا مریض‌ها تمام شوند.

اگر یکی از دکتر‌ها به او می‌گفت مریض ما را عمل کن، می‌گفت من در بیمارستان نمازی عمل نمی‌کنم، ولی توی بیمارستان سعدی عمل می‌کنم. آن زمان بیمارستان سعدی، بیمارستان فقرای شیراز بود

شخصیت آقای دکتر برای من خیلی جالب بود و به دلیل همین صفت خوبش، به او نزدیک شدم و با او انس گرفتم. باوجوداینکه دانشجوی پزشکی بودم و رشته‌ام ارتباطی با اتاق عمل نداشت، یک‌بار از دکتر پارسا اجازه گرفتم و برای یک عمل جراحی، با ایشان به اتاق عمل رفتم.

دکتر پارسا حدود پنج شش ماه بعد از انقلاب، به آمریکا رفت. بعداً به من گفتندکه ایشان کسی بود که به محله‌های فقیرنشین مثل محله هارلم می‌رفت و فقط سیاه‌پوست‌ها را عمل می‌کرد. سیاه‌پوست‌ها هم خیلی او را دوست داشتند. آخرش هم سرطان کبد گرفت و فوت کرد.

خدا رحمتش کند. قبل از انقلاب، زمانی که هنوز بحثی از انقلاب نبود، ایشان من را خیلی مجذوب جراحی و کار پزشکی کرد. علتش هم این بود که می‌دیدم خیلی برای مردم کار می‌کند.

صبح علی‌الطلوع به بیمارستان سعدی می‌رفت و بیماران را مداوا می‌کرد. در آنجا، مریض‌های فقیر زیادی بودند، ولی او خسته نمی‌شد و یک‌نفس کار می‌کرد.

پس از انقلاب که پرونده تحصیلی‌ام را گرفتم، به من گفتند که دکتر پارسا تشویق‌نامه‌ای در پرونده تحصیلی شما گذاشته و در پایان آن نوشته که او در آینده، جراح خوبی خواهد شد. البته تشویق‌نامه به زبان انگلیسی بود.

منبع:

باقری، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: طبیب زندان دولتو، روایت: سید مسعود خاتمی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۳۰

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار