گروه اخبار داخلی دفاعپرس_پوریا کریمپور؛ «جمهوری اسلامی ایران، پتانسیل اقتصادی برای پیوستن به بریکس را ندارد»، «کشورهای بریکس با عضویت ایران روابط خود با غرب را خراب نمیکنند»، «عربستان اولویت بیشتری نسبت به ایران برای پیوستن به بریکس دارد»، «بریکس از اهمیت چندانی نسبت به غرب برخوردار نیست»، «شانگهای قابل قیاس با G7 نیست»، شانگهای بدون fatf بیهوده است» و .....، همگی جملاتی است که لندننشینان آشوبطلب با هدف کم اهمیت جلوه دادن دستاوردهای عزتمندانه ایران اسلامی در عرصه بینالملل مطرح میکنند.
سعی نداریم موضوعات تکراری که ملکه ذهن مردم کشورمان است را بازگو کنیم، بلکه در پی پاسخ به این سوال هستیم که چگونه، ضد انقلاب لندننشین با یک دستورالعمل تکراری همواره کنترل بخشی از افکار عمومی مردم ایران را در دست دارد و در مقاطع حساس که مردم ایران باید از دستاوردهای بینظیر فرزندان خود در عرصههای گوناگون دفاعی، علمی، ورزشی و سیاست خارجی احساس غرور کنند، به یکباره با سازماندهی اخبار ضد ایرانی این دستاوردهای بینظیر را سخیف جلوه میدهند.
بازی تکراری که به دلیل کمتوجهی جریان رسانهای انقلاب متأسفانه بخشی از جامعه ایرانی را دلسرد و مأیوس نسبت به آینده کرده است، این دستورالعمل که در حوزههای گوناگونی تا کنون به ویژه درخصوص دستاوردهای دفاعی و سیاست خارجی اجرا شده است، سه محور اساسی را دنبال میکند و در نهایت با اعتراف دشمنان قسم خورده ایران تمام آثار خود را از دست میدهد. اما سوال اساسی این است که چرا باید اجازه کنترل افکار عمومی جامعه ایرانی ولو به میزان بسیار ناچیز را به وطنفروشان در خدمت نظام سلطه بدهیم.
استراتژیستهای غربی در پی موثر واقع شدن پروتکلها آن را «آنفولانزای نیویورکی» نامگذاری کردند که مهمترین غایتش تزریق نفرت و یأس تمام نسبت به آینده یک جامعه است. مردم اتحادیه جماهیر شوروی سابق مهمترین مصداق عینیتیافته بیماری اجتماعی آنفولانزای نیویورکی هستند که دو خصیصه نفرتپراکنی و یأس نسبت به آینده کشورشان در همه آثار تحلیلی نسبت به فروپاشی این ابرقدرت شرقی نمایان است.
دروغ خواندن و نفی کلی موضوع
اولین محور پروتکل رسانههای لندننشین دروغ خواندن و نفی واقعیات نسبت به موضوعی است که در ایران بهعنوان یک دستاورد عزتمندانه و غرورآفرین عنوان میشود، در تازهترین مصداق میتوانیم به واکنشهای کینهتوزانه رسانههای ملکه در پیوستن جمهوری اسلامی ایران به سازمان همکاریهای بریکس اشاره کنیم، در ابتداییترین موضعگیری این رسانهها و کارشناسانشان این موضوع را غیر ممکن عنوان و آن را با شانگهای قیاس کردند تا مردم کشورمان انتظار ده ساله از پیوستن ایران داشته باشند. اما واقعیت این است که کشورهای عضو بریکس مشتاقانه از حجتالاسلام والمسلیمن رئیسی دعوت به عمل آوردند تا وزن سیاسی و اقتصادی این سازمان بینالملل با حضور ایران افزایش چشمگیری پیدا کند.
بی اهمیت جلوه دادن موضوع برای ایران
بعد از اینکه ایران به بریکس پیوست، امکان نفی این دستاورد را برای ضد انقلاب گرفت، از همین نقطه پلن دوم و درواقع محور دوم دستورالعمل آنفولانزای نیویورکی به اجرا درآمد، یعنی خطی که لندننشینان دنبال کردند، این بود که بریکس را کم اهمیت جلوه دهند و قیاس معالفارغی با G7 داشتند که القضا آمارهای مراکز آماری بینالمللی نشان میدهد پنج کشور اصلی بریکس 30 درصد اقتصاد جهان را دارند و هفت کشور عضو G7 فقط 29 درصد اقتصاد جهان را دارا هستند. بنابراین، درصدد برآمدند تا اینگونه جلوه کنند که ایران برای بهبود وضعیت معیشتی خود ناگزیر است که با غرب به توافق برسد.
خدشه وارد کردن به دستاورد ایران و ضعف جمهوری اسلامی نسبت به رقبا!
در پایان که پلن دوم هم شکست خورد، تنها راه باقی مانده برای پادوهای رسانهای MI6 این بود که به نحوی اذهان را نسبت به دستاوردهای به دست آمده منحرف کنند و مباحث روشنی که شاید برای برخی افراد محل تردید باشد را سوژهای برای تخریب و تضعیف ایران قرار دهند، به طور مثال در آخرین اقدامی که ضد انقلاب انجام دادند، قیاس معالفارقی بود که بین ایران و عربستان صورت گرفت و اقدام بنسلمان را مظهر عقلانیت دانستند. تضاد و تناقض در بیان ضد انقلاب در برهه کنون شگفتیآفرین است.
انتهای پیام/371