به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، وصیتنامههای شهدا چراغ راهی است که این روزها پس از گذشت حدود ۳۵ سال از پایان جنگ تحمیلی، همچنان راه را برای کسانی که میخواهند پای خود را جای پای شهدا بگذارند، مشخص میکند. در این راستا، یکی از شهدایی که در وصیتنامه او نکات ارزندهای مییابیم، شهید «محمدرضا هادیان دولتآبادی» است.
این شهید والامقام در فرازی از وصیتنامه خود، درباره انتظار شهدا از آیندگان گفته است: «شهدای اسلام انتظار دارند که همه با حمایت از این نظام و حکومت، تحت رهبری ولایت فقیه، دِین خود را نسبت به خون آنان ادا کنند و اگر مسئله مال و جان پیش آمد، دریغ نکنند و با افتخار و سربلندی نثار اسلام عزیز کنند».
شهید «هادیان» همچنین در ادامه وصیتنامهاش، اهمیت پیروی از ولایت فقیه را اینگونه توصیف کرده است: «بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی (عج) شد و خلاصه کلام اینکه اگر کسی باشد که عشق خمینی نداشته باشد، مطمئناً بداند که خداوند از او راضی نیست و هرکس خدا از او راضی نباشد، بداند در جهنم سوزان جای خواهد داشت».
آنچه در ادامه میخوانید، متن وصیتنامه شهید «محمدرضا هادیان دولتآبادی» است:
بسم الله الرحمن الرحيم
«کُونُوا قَوّامینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ»
باشید قیامکنندگان برای خدا و شاهدان (شهیدان) برای عدل و قسط
... و هرگاه که دستوری از جانب خداوند متعال رسد و حکم قرآن بر آن باشد که جان و مال را باید ایثار کرد، آنگاه باید بدون وقفه و بهدور از فکر دنیا بهسوی خدا شتابید و لبیک گفت و جمجمه را به خدا سپرد و با دندانهای بههم فشرده به خطوط دشمن حمله کرد و آنگاه که ندای مظلومیت مستضعفین بهگوش مسلمانها رسد، باید به فریادشان رسید و یادشان کرد و در این راه شهادت در راه خدا را با آغوش باز پذیرفت.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
آری باید قیامکننده برای خدا بود و شاهدانی برای برقراری قسط و عدل خدایی.
با سلام و درود بر امام زمان حضرت حجت ابن الحسن العسكرى روحی و ارواح العالمين له الفداء و درود بیکران بر ارواح طیبه شهدای اسلام از سیدالشهداء گرفته تا تمامی شهدای اسلام، حتی الان و با سلام و درود بر زاهدان شب و شیران روز؛ یعنی رزمندگان پرتوان اسلام در تمامی جبههها و به امید پیروزی نهایی مستضعفین بر مستکبرین جهانی تحت رهبری امام حجت (عج).
سپاس آن خدایی را که عنایتی فرمود و راه را با لطف و کرمش نشانم داد و مرا به جهاد در راه خودش هدایت کرد. سپاس آن خدایی را که مرا ار این همه انسان، مسلمان و از آن همه مسلمان، شیعه و محبت اهل بیت رسولالله (ص) و ولایت علی بن ابیطالب (ع) و از آن شیعیان را سعادت داد تا در چنین لحظهای از زمان به یاری اسلام بشتابیم و سعادت پیدا کنم که اگر خدا قبول کند، در راهش به جهاد قیام کنم و این موقعیت و فرصت را داشته باشم که به گفته ولی حاضرش و نایت حجت زمانش، یعنی امام خمینی حفظهالله به جبهه رو کنم و در این محیط عطرآگین اگر خدا نصیب کند، جان دهم. کسانی که این چند خط را قرائت میکنند و یا میشنوند، بدانند:
من گاهی اوقات شده که بر مظلومیت اسلام و رسول خدا (ص) میگریم و هروقت میدیدم که مولایمان علی (ع) میگوید: استخوان در گلو و خار در چشم زندگی کردم، آنقدر از مظلومیتش میسوختم که میخواستم بندبند وجودم را از هم جدا کنم و آنگاه که برایم نقل میکردند که بر فاطمه عزیز (ع) چه کردند و بر سر فرزندانش چه آوردند، آنگاه است که در فکرم نقش میکردم که ای کاش من در آنوقت بودم و آنان را یاری میکردم. تا اینکه به این زمان رسیدم و دیدم ندای مظلومیت اسلام بلند شده و زعیم امت اسلام پیر جماران، ندای وا اسلاما سر میدهد؛ آنگاه به خود گفتم الان است وقت یاری اسلام و الان است که رسول خدا و امامان؛ بلکه تمامی انبیاء چشم به ما دوختهاند و نظارهگر برمایند. پس به یاری اسلام شتافتم و به ندای امامم لبیک گفتم، بدانید وقتی به جبهه شتافتم، به امید پیروزی اسلام عزیز آمدم و میدانم که لیاقت شهادت و مرگ در راه خدا را ندارم؛ ولی خدا را چه دیدهاید، ممکن است با آن لطف و کرم بینهایتی که دارد، این بنده حقیر و گنهکار و روسیاه خودش را بهحق رسولالله و اهلبیتش و به حق عشقی که به علی (ع) و فرزندانش داشت، ببخشد و از در لطفش این بنده گنهکار را به نزد خود ببرد، مگر این نیست که میگوید: «انا لله و انا الیه راجعون» و اینکه بالاخره همه به نزد او بر میگردند؛ پس چه بهتر که با روی خونین در پیشگاهش حاضر شد.
ای خوشا با فرق خونین بر لقاءالله رفتن
سر جدا، پیکر جدا در محفل الله رفتن
اگر چنین سعادتی نصیبم شد، شادمان باشید و بدانید که به منتهای خوشبختی رسیدهام؛ ولی برای تذکر چند نکته کوتاه خدمتتان عرض میکنم؛
پدر، مادر، برادران و خواهران و تمامی اهل فامیل و دوستان و آشنایان، بدانید دنیا از آب بینی یک بز پستتر است و آنقدر پست و فانی است که ارزش ندارد آخرتش را حتی لحظهای به تمامی اوقات دنیا بفروشد، مگر نمیدانید که بهای انسان بهشت برین است؛ پس این بهاء را از دست ندهیم و بشتابیم که آخرت خود را بیمه کرده و رو سفید در روز محشر حاضر شویم. حال اگر چنین چیزی میخواهید، به شما بگویم، اصل دوری ما از خدا بهخاطر عشق به دنیای فانی است؛ پس اول عشق به دنیا را در خود بکشیم و دلبندی خود را قطع کنیم و این زنجیرهای اسارت که ما را در بند دنیا کرده [است را] پاره کنیم؛ پس آنگاه عشق به معشوق یعنی الله جل جلاله را در دل جای کنیم و خانه دل را فقط به خدا بدهیم و بس. آنگاه است که دیگر به خدا نزدیک میشویم و همچون حسین عاشق خدا میشویم؛ اما بدون عشق به اسلام و اطاعت از آن و دستورات خدا و پیروی از اسلام، چنین چیزی امکان ندارد و آنگاه اسلام را خوب میشناسیم و به آن گردن مینهیم که عاشق رسول الله (ص) و مطیع اوامرش باشیم و آنگاه رسول خدا از ما راضی میشود که بر ولایت علی ابن ابیطالب (ع) و فرزندانش گردن نهیم و عاشق او و فرزندانش باشیم و آخر اینکه امانت رسول خدا (ص) یعنی قرآن و اهلبیتش را حفظ کنیم و مطیع فرمانبردار امام زمان (عج) و عاشق او باشیم که البته بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی (عج) شد و خلاصه کلام اینکه اگر کسی باشد که عشق خمینی نداشته باشد، مطمئناً بداند که خداوند از او راضی نیست و هرکس خدا از او راضی نباشد، بداند در جهنم سوزان جای خواهد داشت. انشاءالله که چنین کسی در اطراف ما نباشد و اصلاً مرا نشناسد و با من حتی کلامی سخن نگفته باشد که باعث شرمساری من در محضر خدا باشد.
اما اگر چنین کسی هست، بداند که عاقبتش وخیم است و خسرالدنیا والاخره خواهد بود و حق ندارد حتی اسمی از من ببرد، چه برسد به اینکه خدای ناکرده در کاری به خاطر من شرکت جوید. شهدای اسلام انتظار دارند که همه با حمایت از این نظام و حکومت، تحت رهبری ولایت فقیه، دِین خود را نسبت به خون آنان ادا کنند و اگر مسئله مال و جان پیش آمد، دریغ نکنند و با افتخار و سربلندی نثار اسلام عزیز کنند؛ اما به خانواده عزیزم عرض میکنم که اگر یکوقت از این جدایی کوتاهمدت دلتنگ شدند، بر مظلومیت حسین (ع) فکر کنند و بگریند و هرگاه خواستند بدانند که عقیده و نظر من در مسئلهای چیست؟ ببینند امام چه میگوید که کلام امام همان کلام شهیدان است.
پدر و مادر و برادران و خواهرانم، انشاءالله که شما در زندگی پرافتخار و سراسر خدمت خود به اسلام موفق باشید و بدانید که منتقم خون شهیدان بزودی خواهد آمد و آنگاه است که دیگر ظالمی وجود نخواهد داشت و بدانید که دیدار ما در روز قیامت نه چندان دور بلکه خیلی زودتر از آن است که فکر میکنیم و انشاءالله آنروز همه با شفاعت اهلبیت رسولالله (ص) و لطف الهی، در سایه عنایت و منعمات الهی به سر خواهیم برد.
محمدرضا هادیان
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
خدایا، خدایا، ستارهها که رفته تو خورشید را نگه دار
تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
به بچههای لبنان بنویسید که بدانند به یادشان بودم و به عهدم وفا کردم. از تمام دوستان نزدیکم نیز حلالیت میطلبم و طلب مغفرت میکنم و مجدداً به تمامی کسانی که مرا به هر نحو میشناسند، عرض میکنم که از صمیم قلب و از ته دل مرا حلال کنند و اگر حقی چه مادی و چه غیرمادی به گردن من دارند که من اداء نکردهام، بر من حلال کنند. انشاءالله من از همه راضی بودم و کسی به من ظلم نکرد؛ ولی بههر حال من به حق علی (ع) همه را حلال کردم، شما هم به حق فاطمه (س) من را حلال کنید.
بسم الله الرحمن الرحيم
در تکمیل وصیتنامه خود که در همین پاکت میباشد ولی به تاریخ ۱۳۶۲/۷/۷ میباشد، این پیوست را مینویسم تا الباقی مسائل که بعد از نوشتن این وصیتنامه لازم به تذکر است را یادآوری کنم.
تنها مسئلهای که در طی مدت بعد از تاریخ ۱۳۶۲/۷/۷ تا الان قابل تذکر است، این بود که با کمک الهی و فضل الهی و زحمات پدر و مادرم به سنت رسول خدا گردن نهادم و بار مسئولیت ازدواج را بر دوش گرفتم، از این باب مسائلی است که باید خدمت شما عرض کنم. همه ما باید بدانیم مسائل دنیوی به هیچ وجه نباید مانع از عمل ما در راه خدا و از همه مهمتر جهاد در راه خدا باشد؛ بلکه باید یک تقویت روحی بیشتر و در انتها یک امتحان مهمتر الهی در راه رسیدن به لقاءالله باشد که البته هر که دلبسته و وابستگی را قطع کند، در شمار «سابقون» خواهد بود؛ فلذا مجدداً متذکر میشوم که هر اتفاقی مشیت الهی و مقدر الهی است و باید ما به آن گردن نهیم.
الحمدالله خداوند نصیب ما کرد تا با خانوادهای محترم و با فضیلت افتخار وصلت داشته باشیم و همچنین با شخصی محترمه و متشخصه افتخار وصلت داشته باشیم، اگر مشیت خدا به این قرار گرفت که ما به لقاء ایشان برسیم، بدانید که سعادت دنیا و آخرت نصیب من گشته و خرسند باشید و به هیچ وجه محزون نباشید که البته میدانم همینطور است؛ ولی من از باب تذکر این چند جمله را خدمت شما عرض کردم و چند جمله دیگر عرض میکنم و سپس از همه شما طلب استغفار دارم و انشاءالله که مرا قلباً میبخشید.
ضمن تشکر و تقدیر بسیار نسبت به آن خانواده که من افتخار وصلت با ایشان را داشتم، خدمت ایشان عرض میکنم که در وقایعی که رضای خدا در آن است، صبر داشته و محزون نباشید؛ بلکه خرسند و خوشحال باشید و اگر خواست خداوند رحمان و رحیم در این بود که من حقیر به فیض شهادت نائل گردم، مسائل بعد از این قضیه را خانواده محترم شما و خانواده عزیز من حل و فصل نمایند و راهی را پیشه خود کنند که مورد رضای خدا باشد و خوشنودی باریتعالی در آن باشد. من کلیه مسائل بعد از شهادت را به پدرم که مردی است فاضل عالم، عابد و روشن ضمیر و روشن فکر واگذار مینمایم و مطمئن هستم ایشان همان عمل را انجام میدهند که رضای خداوند در آن است؛ پس از این بابت خیال من آسوده شد و دیگر مسئله قابل عرض ندارم.
تذکر خدمت پدرم عرض میکنم علاوه بر نماز و روزههایی که در وصیتنامه مورخه ۱۳۹۲/۷/۷ متذکر شدهام، اضافه میکنم که من از ماه رمضان گذشته سه روز اول را در سوریه بودم و موفق به روزه گرفتن نشدم و با توجه به اینکه آن ماه رمضان تا ماه رمضان امسال یکسال گذشته؛ لذا کفاره هم دارد. علاوه بر این مدت ۲۸ روز هم از این ماه رمضان را که در جبهه بودم موفق به روزه گرفتن نشدم که البته حکم مسافر را دارم و از شما انتظار دارم که در این مورد هم اقدام بفرمائید. دیگر عرضی نیست سلامت و سعادت شما را در دنیا و آخرت از خداوند متعال خواستارم.
اجرکم عندالله - محمدرضا هادیان
خاطرنشان میشود؛ شهید «محمدرضا هادیان دولتآبادی» سال ١٣۴۴ در تهران دیده به جهان گشود. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت. او مدتی نیز همراه با دیگر رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و لبنان دوشادوش دیگر مبارزین با رژیم صهیونیستی به مبارزه پرداخت. او سرانجام در ۲۴ خرداد سال ۱۳۶۵ در «فاو» به شهادت رسید.
انتهای پیام/ 113