گروه بینالملل دفاعپرس- سیروس فتحاله؛ بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکاییها تصمیم گرفتند دنیا را به سمت تکقطبی هدایت کنند و ائدولوژی «لیبرال دموکراسی» را در کل جهان بهعنوان یک ائدولوژی به اصطلاح ایدهآل و برتر جا بیندازند تا از طریق پیاده کردن این ایدولوژی تمام دنیا ذیل فرهنگ و اقتصاد این کشور تعریف شود.
اما آمریکاییها برای اجرای این طرح نیازمند برنامهریزی بودند؛ اینکه برای تحقق این ایده چه کارهایی لازم است انجام بدهند و مهمتر از همه، از کجای جهان شروع کنند، نیاز به برنامهریزی بود.
ظاهرا سران آمریکا بعد از جمعبندی نهایی به این نتیجه رسیده بودند که این کار را به بهانه مبارزه با تروریسم از خاورمیانه شروع کنند؛ زیرا تصورشان بر این بود که برای اجرای این طرح در سایر مناطق جهان مشکل خاصی برای آنها پیش نخواهد آمد، اما مردم در منطقه غرب آسیا امکان دارد، مقابل جهان تکقطبی آنها بایستند؛ لذا نیاز بود بهانهای برای توجیه لشکرکشی خود به این منطقه در نزد افکار عمومی بتراشند.
آمریکاییها آن زمان حتی چین را بهعنوان یک قدرت که بتواند در مقابل آمریکا بایستد به حساب نمیآوردند و معتقد بودند که از طرف چین مشکلی برای آنها در یکسانسازی جهان و ایجاد یک نظام تکقطبی بوجود نخواهد آمد؛ بنابراین طرح خاورمیانه جدید از سوی آمریکاییها مطرح شد؛ به این معنا که آنها برای رسیدن به اهداف خود باید یک خاورمیانه جدیدی از لحاظ جغرافیایی، ایدئولوژیک و ساختارهای اقتصادی - امنیتی ایجاد کنند.
در راستای اجرای این طرح، ناگهان در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، جهان در بهت فرو رفت؛ چون در اقدامی بیسابقه مرکز تجارت جهانی در نیویورک (برجهای دوقلو) و ساختمان وزارت دفاع آمریکا توسط ۴ فروند هواپیمای مسافربری مورد حمله قرار گرفت و در جریان آن، حدود ۳ هزار نفر کشته شدند.
گفته میشود، در لحظات اولیه حادثه به دلیل نفوذ لابی صهیونیستی در ارکان جامعه آمریکا، اولین تیرهای اتهام به سمت مسلمانان و اعراب نشانه رفت و فضای آمریکا بهشدت ضد اسلامی و عربی شد؛ در این مدت هشت کشور جهان و حدودا ۲۰ سازمان حامی تروریستها و مقصد مقابله معرفی شدند که اغلب آنها مسلمان بودند.
چون قبل از ۱۱ سپتامبر، دولت آمریکا به موجب قوانین بینالمللی نمیتوانست به این دلیل که ممکن است در آینده از سوی کشوری مورد حمله قرار بگیرد علیه آنها اقدام نظامی کند.
از این تاریخ به بعد آمریکا به شدت شروع به به مظلومنمایی کرد؛ آنها همه جنایات خود را در دنیا توجیه کردند و از کل دنیا خواست در مبارزه با تروریسم با آنها همراه باشد. بعد از این ماجرا، تروریستهای مورد حمایت آمریکا در خاورمیانه به دشمن نمادین سیاست خارجی این کشور تبدیل شدند. حمایت بیشتر از دیکتاتورها در منطقه در دستور کار قرار گرفت و با اردو کشی وسیع نظامی، نفوذ بیشتر آمریکا در منطقه به وجود آمد. البته این مسئله تا به امروز ادامه دارد و در سالهای اخیر، با شکلگیری داعش نیز وارد فاز نهایی خود شد؛اما به لطف رشادت حاج قاسم و همرزمانش نسخه داعش پیچیده شد، ولی هنوز آمریکاییها از این برگه علیه امت اسلامی استفاده میکنند و رویه آنها در بهره برداری از تروریسم، با اشکالی بسیار پیچیدهتر بعد از ۱۱ سپتامبر ادامه دارد.
هرچند تحت تاثیر سیاستهای آمریکا و غرب چند سال پیش ترور و ناامنی به پدیده مسلط در منطقه غرب آسیا تبدیل شده بود؛ اما با رویهای که کشورهای اسلامی در پیش گرفتهاند، اناشالله صلح و ثبات به این منطقه باز خواهد گشت و خطر تجزیه بسیاری از کشورهای منطقه نیز برطرف خواهد شد و امت اسلامی دوباره به آرمان و مسئله اصلی خود که همانا آزادسازی فلسطین از دست اشغالگران صهیونیستی است، باز خواهند گشت و شاهد آزادی قدس در آینده نهچندان دور خواهیم بود.
انتهای پیام/ 411