به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، حضرت امام خمینی (ره) پس از حوادث خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و دستگیری و انتقال ایشان به زندان تهران، سرانجام در اثر مقاومت مردم مسلمان و پیگیری مراجع عظام، در ۱۶ فروردین سال ۱۳۴۳ به حوزه علمیه قم مراجعت کردند.
در آن هنگام «جلال آل احمد» در مکه مکرمه بوده و پس از مراجعت «خسی در میقات» را نوشت و با شنیدن خبر آزادی امام خمینی (ره) نامهای از مکه نگاشته و فرستاده که در بیت امام در قم در بین اوراق و مدارک ایشان نگهداری میشده است و در یورش مأمورین ساواک به بیت امام در سال ۱۳۴۵ به یغما رفت و به دستور ساواک اصل آن در پرونده «جلال آل احمد» بایگانی شد.
ادارهکل سوم در نامهای به ریاست ساواک تهران ضمن اعلام کشف نامه جلال آل احمد، خواستار سوابق روابط وی با امام خمینی (ره) میشود:
خیلی محرمانه
از ادارهکل سوم
به ریاست ساواک تهران
نخست وزیری سازمان اطلاعات و امنیت کشور س. ا.و.ا.ک
درباره: جلالالدين سادات آل احمد
در بررسی مدارک مکشوفه از منزل آیتالله خمینی، نامهای به دست آمده که توسط نامبرده بالا، بهعنوان خمینی نوشته شده و مبین وجود ارتباط نزدیک بین دو نفر مذکور با همدیگر میباشد. خواهشمند است دستور فرمائید هرگونه سوابقی درباره ارتباط نامبردگان در آن ساواک موجود است، خلاصه آن را به این ادارهکل اعلام نمایند.
ضمناً اعمال و رفتار جلال آل احمد را از طریق عوامل و منابع موجود كما كان تحت مراقبت قرار داده و اخبار مکتسبه را به موقع اشعار دارند.
مدیرکل اداره سوم. مقدم ۴۷/۳/۱
رهبر عملیات - نجومی ۴۷/۳/۱ پس از صدور ارائه شود.
رئیس بخش ۳۱۲ - عطارپور ۴۷/۳/۱
رئیس اداره عملیات و بررسی. ثابتی
۳۱۲/۳۳۱۸۷
۴۷/۳/۲
اما متن نامه «جلال آل احمد» که متأسفانه در هیچ یک از یادنامهها و ویژهنامههای منتشره درباره وی نقل نشده، چنین است:
«مکه - روز شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۴۳ / ۸ ذی حج ۱۳۸۳
آيةاللها
وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظر الپرواز (!) بودند به سمت بیتالله، این است که فرصت دستبوسی مجدد نشد. اما اینجا دو سه خبر اتفاق افتاده و شنیده شده که دیدم اگر آنها را وسیلهای کنم برای عرض سلامی، بد نیست.
اول اینکه مردی شیعه جعفری را دیدم از اهالی «الاحساء» - جنوب غربی خلیج فارس، حوالی کویت و ظهران - میگفت ۸۰ درصد اهالي «الإحساء» و «ضوف» و «قطیف» شیعهاند و از اخبار آن واقعه مؤلمه پانزده خرداد حسابی خبر داشت و مضطرب بود و از شنیدن خبر آزادی شما شاد شد - خواستم به اطلاعتان رسیده باشد که اگر کسی از حضرات روحانیان به آن سمتها گسیل بشود، هم جا دارد و هم محاسن فراوان.
دیگر اینکه در این شهر شایع است که قرار بوده آیةالله حکیم امسال مشرف بشود؛ ولی شرایطی داشته که سعودیها دو تایش را پذیرفتهاند و سومی را نه. دوتایی را که پذیرفتهاند داشتن محرابی برای شیعیان در بیتالله - و تجدید بنای مقابر بقیع - و اما سوم که نپذیرفتهاند، حق اظهار رأی و عمل در رؤیت هلال. به این مناسبت حضرت ایشان خود نیامدهاند و هیأتی را فرستادهاند گویا به ریاست پسر خود. خواستم این دو خبر را داده باشم. دیگر اینکه گویا فقط دو سال است که به شیعه درین ولایت حق تدریس و تعلیم دادهاند. پیش از آن حق نداشتهاند.
دیگر اینکه غربزدگی را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان، زیر چاپ جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد. فدای سر شما. دیگر اینکه طرح دیگری در دست داشتم که تمام شد و آمدم، درباره نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت، و توضیح اینکه چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق طرف سلطنت را گرفتهاند و نمیبایست. اگر عمری بود و برگشتیم، تمامش خواهم کرد و به حضرتتان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان میکنم نشان داده باشم. مقدماتش در غربزدگی ناقص چاپ اول آمده، دیگر اینکه امیدوارم موفق باشید.
والسلام جلال آل احمد
همچنانکه آن بار در خدمتتان به عرض رساندم، فقیر گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش برآید. دیده شد که گاهی اعلامیهها و نشریاتی به اسم و عنوان حضرات در میآمد که شایستگی و وقار نداشت. نشانی فقیر را هم حضرت صدر میداند و هم اینجا مینویسم: تجریش، آخر کوچه فردوسی. والسلام».
مأمور رژیم در ذیل نامه چنین مینویسد:
این نامه از مدارک مکشوفه از منزل خمینی به دست آمده در پرونده جلال آل احمد بایگانی شود.
جواد صالحی
۴۶/۱۲/۲۳
انتهای پیام/ 113