به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران ازیکطرف، تحت تأثیر شرایط بحرانی و بیثباتی سیاسی حاکم بر جامعه قرار داشت. از سوی دیگر، به دلیل ماهیت تجدیدنظرطلبانه انقلاب اسلامی، یک نوع سردرگمی و آشفتگی تصمیمگیری و اجرا بر کارگزاران سیاست خارجی کشور در روابط خارجی حاکم شده بود.
اختلافات فکری و سیاسی کارگزاران دولت موقت با شورای انقلاب و بینش و منش رهبر انقلاب نیز افزون بر مسائل و معضلات یادشده بود. در این شرایط، رقبای منطقهای و قدرتهای بزرگ نیز با احساس خطر جدی از بازتابهای انقلاب اسلامی در صدد مقابله با آن بودند.
تسخیر سفارت آمریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، بحران مهمی را در تعاملات دیپلماتیک جمهوری اسلامی بوجود آورد و باعث شد دشمنان و رقبای نظام انقلابی ایران برای ضربه زدن به آن، به حمایت از ماجراجوییهای صدام و رژیم بعث عراق بپردازند.
این مقاله، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از مقطع پیروزی انقلاب اسلامی تا وقوع جنگ تحمیلی را مورد بررسی قرار میدهد. بر این اساس کوشش میشود، جایگاه و کارکرد دستگاه دیپلماسی کشور با توجه به تمهیدات روز افزون عراق برای آغاز جنگ با ایران موردبررسی قرار گیرد.
پرسش اصلی مقاله عبارت است از اینکه عملکرد دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در دوره تمهید و زمینهسازی عراق برای آغاز جنگ چگونه بود؟ در این راستا، فرضیه اصلی مقاله حاضر این است که دستگاه دیپلماسی کشور متأثر از عوامل مختلف، نتوانست از وقوع جنگ ایران و عراق جلوگیری کند:
مفهوم دیپلماسی
دیپلماسی جایگاه مهمی در نظریه واقعگرایی دارد. درواقع دیپلماسی مبارزه دولتها برای بقاء و یا دستیابی به برتری به زبانی صلحآمیز است و میکوشد روابط منظم و مسالمتآمیزی را میان دولتها برقرار کند. در مواردی که منافع دولتها با یکدیگر تعارض پیدا کند از طریق دیپلماسی راه برای چانهزنی، مصالحه و سازش باز میشود. در شرایطی نیز که هر دو دولت منافع خود را حیاتی تلقی میکنند؛ باید در این برداشت خود تعدیل ایجاد کنند تا از خطر جنگ جلوگیری کنند.
شکلگیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ماهیت آن
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، سیاست خارجی کشور دچار تغییر و تحول ماهیتی و ساختاری شد و نظام بینالملل و نظم دوقطبی جهانی را تحت تأثیر قرار داد.
نکتهای که اهمیت زیادی دارد این است که تحول گفتمانی در سیاست خارجی در دوره پس از انقلاب اسلامی پدید آمد که تحول از یک گفتمان به گفتمان دیگر بود. بدین ترتیب که در فرایند انقلاب اسلامی، گفتمانی هژمونیک شکل گرفت که ریشه در سنت اسلامی داشت. این گفتمان انقلابی از یکسو به بازتعریف نظم و نسق سیاسی-اجتماعی در حوزه سیاست داخلی و خارجی پرداخت و معیارهای نوین و متمایزی را در عرصه ملی و فراملی ارائه داد.
از سوی دیگر، گفتمان حاکم و غالب بر روابط و نظام بینالملل و به پیروی از آن، نظم مستقر را به چالش کشید. فراتر از آن، نظم و نظام بینالمللی موجود را مورد تردید و تهدید قرار داد و کانونهای متعدد مقاومت را در برابر قدرتها و قطبهای قدرت جهانی سامان داد و متغیرهای جدیدی را وارد مناسبات جهانی کرد.
عمدهترین عاملی که بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی تأثیرگذار بوده و هست، ماهیت اسلامی حکومت ایران میباشد. ویژگیها و الزامات حکومت اسلامی اصولاً فرامرزی و فراملیتی هستند و هدفگذاری آن، نوع انسان بهطور اعم و فرد مسلمان بهطور اخص است. در یک حکومت اسلامی، لازمه و بستر مناسب برای استقلال داخلی، بریدن از وابستگی و کنار نهادن استیلای سلطه گران خارجی بر شئونات جامعه میباشد.
از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و حتی ماههای قبل از پیروزی انقلاب، امام خمینی (ره) بهعنوان معمار انقلاب و رهبر آن، تبیینکننده آموزهها و سیاست داخلی و خارجی نظام اسلامی بوده است. در اندیشه امام خمینی، سیاست خارجی نه به معنای سیاست کشور اسلامی در قبال کشورهای بیگانه که به معنای سیاست بیرونی «ام القری» در قبال کشورهای واقع در فراسوی مرزهای نظام اسلامی است.
امام خمینی در بعد سیاسی پیوند سیاست داخلی و سیاست خارجی، به نقش مردم و ملت اعتقاد راسخ داشت؛ زیرا نظام متکی بر آحاد ملت را موجب برقراری و بسط رابطه با ملتهای مسلمان و مستضعف میدانست که از سنخیت و تجانس بیشتری با امالقری برخوردارند. این رویکرد موجب اتخاذ سیاست خارجی بسط محور بر مبنای حکومت مستضعفان بر جهان میباشد.
بر این اساس، اصول جدیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران متناسب با ماهیت اسلامی-انقلابی نظام جدید تعریف گردید که عبارت بودند از:
۱-نفی سلطه و سلطه گری، ۲-ظلمستیزی، عدالتخواهی و مبارزه با نظام سلطه ۳- حمایت از مستضعفان و محرومان جهان ۴ امت واحده جهانی ۵- اصل نه شرقی-نه غربی ۶-همزیستی مسالمتآمیز و صلحطلبی ۷-عدممداخله در امور داخلی کشورها ۸-حفظ تمامیت ارضی کشور.
سیاست خارجی و دیپلماسی دولت موقت
در فضای شور انقلابی و پرتلاطم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست خارجی به ارث رسیده از حکومت پهلوی بهکلی کنار گذاشته شد، اما برای جایگزینی آن، سیاست گزاری عملگرایانه و چارچوب منسجم و تعریفشدهای ارائه نشد. این نقیصه باعث شد سیاست خارجی بیش از هر چیزی به افراد متکی باشد و لاجرم گرایشهای فکری و سیاسی افراد نیز در تصمیمگیری و جهتدهی به آن مؤثر باشد.
به همین علت، بخش مهمی از اقدامات دولت موقت در عرصه سیاست خارجی، بحثبرانگیز و چالش زا بود و با مخالفت نیروهای انقلابی و خط امام روبهرو شد.
اصلیترین چالش دولت موقت در عرصه سیاست خارجی، نادیده گرفتن مواضع انقلابی، مخالفت با استراتژی استکبارستیزی و حمایت از جنبشهای رهاییبخش و صدور انقلاب بود که مورد تأکید امام خمینی (ره)، شورای انقلاب و نیروهای انقلابی قرار داشت.
ملیگرایان حاکم بر دولت موقت، برخلاف نیروهای مذهبی که نگرش مکتبی داشتند، به دلیل مخالفت باسیاست صدور انقلاب اسلامی به سایر جوامع و ملتها، همراهی لازم را برای اجرایی کردن این سیاست نشان نمیدادند و به مسئولیتها و منافع فراملی توجه و التزامی نداشتند.
بر اساس رویکرد ملیگرایی لیبرال حاکم بر سیاست خارجی دولت موقت، انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب کاملاً ملی و ایرانی تلقی میشد که میبایست آرمانها و اهداف خود را در محدوده سرزمینی و جغرافیایی ایران دنبال کند. رهبران دولت موقت، سیاست صدور انقلاب را در تعارض با حقوق بینالملل و مقررات و موازین بینالمللی میدیدند و با آن مخالفت میکردند.
سوءبرداشت دولت موقت از سیاست صدور انقلاب، باعث شد سیاستها و عملکرد آن با رویکرد رهبری انقلاب و نیروهای مذهبی و مکتبی و حتی شورای انقلاب که افرادی از گرایشهای ملی- مذهبی در آن حضور داشتند، مغایرت داشته باشد. در واقع تعبیر دولت موقت از سیاست صدور انقلاب، معطوف به صدور فیزیکی و قهرآمیز آن و ایجاد دولتهای اسلامی مشابه جمهوری اسلامی در سایر کشورهای اسلامی بود.
کریم سنجابی که از اعضای سرشناس جبهه ملی ایران بود؛ در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ به سمت وزارت امور خارجه دولت موقت منصوب شد. وی در اولین اظهارات خود، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را بر اساس استقلال و عدم تعهد اعلام کرد و همچنین بر حفظ مناسبات با دولت آمریکا و شوروی تأکید کرد.
فعالیتها و تحرکات دیپلماتیک وزارت امور خارجه در زمان وزارت ابراهیم یزدی در مقایسه با دوره ۷۰ روزه وزارت کریم سنجابی زیاد بود و اقدامات زیادی نیز در این مدت صورت گرفت؛ اما در رابطه با کشور عراق و اقدامات خصمانه آن کشور از قبیل تجاوزات مرزی مکرر و رو به رشد، مداخله در امور کردستان و خوزستان، بازداشت و اخراج ایرانیان از عراق، استفاده از نام مجعول و تحریکآمیز عربستان برای خوزستان و خلیج عربی بهجای خلیجفارس در مطبوعات عراق، درخواستهای غیرمعمول و غیرقابلپذیرش مقامات عراقی از دولت ایران برای تعطیلی مطبوعات منتقد عراق و تیرباران مخالفان حکومت عراق، درخواست از ایران برای تخلیه جزایر سهگانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ و مواردی از این قبیل که همگی دلایل و نشانههای مداخله در امور داخلی ایران بود، وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی واکنش مناسب و متناسبی را اتخاذ نکرد.
سیاست خارجی دولت موقت حداکثر مذاکره و آن نیز غالباً از سطح سفیر فراتر نمیرفت که در تهران انجام میگرفت. مصاحبههای مکرر ابراهیم یزدی و اظهارات وی نیز حاکی از اطلاعات ناقص و تحرکات دیپلماتیک ناکافی وزارت خارجه در قبال فعالیتهای خصمانه دولت عراق بود.
یزدی در نخستین روزهای انتصاب به وزارت خارجه در یکی از مصاحبههای خود در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۸، باوجوداینکه اقدامات جنگطلبانه عراق آشکارا صورت میگرفت، اعلام کرد هیچ نوع خطر نظامی از سوی عراق ایران را تهدید نمیکند. وی همچنین در اظهارنظری، توجیهات غیرواقعی عراقیها مبنی بر بمباران اشتباهی مناطق مرزی ایران را پذیرفت. این در حالی بود که قبل از آن صدها مورد مستند از تجاوزات نظامی عراق به مناطق مرزی ثبتشده بود.
از نشانههای دیگر ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی در مقطع یادشده، تعطیلی سفارتخانهها و نمایندگیهای ایران در بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه کشورهای تأثیرگذار در سیاست و اقتصاد ایران بود. بهعنوانمثال، اولین سفیر ایران در فرانسه حدود سه ماه پس از انقلاب به مأموریت خود رفت.
این وضعیت نشاندهنده تعطیلی و یا کمتحرکی دستگاه دیپلماسی کشور بود. درحالیکه عراق ضمن عقد قراردادهای خرید تسلیحات مدرن و تقویت توان نظامی و استحکامات مرزی، احداث فرودگاههای اضطراری و غیره، دیپلماسی بسیار فعالی را برای بسترسازی جهت آغاز جنگ در سطح منطقه و جهان در پیشگرفته بود.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/ ۱۳۴