معرفی کتاب:

«نارنج‌های تلخ»

کتاب «نارنج‌های تلخ» مجموعه خاطرات ایثارگر دفاع مقدس «مینا کودکی» است که با مصاحبه‌گری «سمیه اقدامی» و با قلم «سمیه ربیعی» توسط نشر «صریر» در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۶۱۶۳۳۲
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۰ - 14September 2023

«نارنج‌های تلخ»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، کتاب «نارنج‌های تلخ» مجموعه خاطرات ایثارگر دفاع مقدس «مینا کودکی» است که با مصاحبه‌گری «سمیه اقدامی» و با قلم «سمیه ربیعی» توسط نشر «صریر» در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

صبح با احساس کرختی توی تنم از خواب بیدار شدم. به دور و برم نگاه کردم. چند بار چشم‌هام رو مالیدم تا یادم اومد که کجا هستم. هنوز خانم‌های دیگه خواب بودن. هوا گرگ و میش بود. یعنی اذان زدن؟ چه حس عجیبی بود، دلم برای عطر چای بهار نارنج خونه مون تنگ شده بود، حتی رد اشکی رو تو چشمام حس کردم که داشت حلقه می‌زد و خفگی بغض داشت به گلوم پنجه می‌کشید ولی من خودم خواسته بودم و از اینجا بودنم راضی بودم. این فقط دلتنگی بود. کم کم همه بیدار شدن.

باید کارها رو انجام می‌دادیم. ما رو به دو گروه 15 نفری تقسیم کردند و من در گروهی قرار گرفتم که باید به غرب اعزام می‌شد، الآن که بهتر فکر می‌کنم چیزی از حس اون لحظه یادم نمیاد.

من، مینا دختری که به سختی بیست سالش می‌شد اینجا چیکار می‌کردم؟ این چه حسی بود که من رو به این گوشه از سرزمین کشونده بود؟ چه حال و هوای غریبی داشت این خاک؟ مگه خون چند نفر رو به خودش کشیده بود؟ به عطر خاکی که توی خون شناور بود فکر کردم و با خودم گفتم: «حتماً با عطر خاک بارون خورده فرق می‌کنه.» نمی‌دونم واقعاً این طور بود یا من زمین را به رنگ سرخ می‌دیدم.

منی که همیشه دور و برم پر از درخت‌های نارنج و پرتقال بود و با عطر شالی بزرگ شده بودم، حالا تا دوردست فقط خاکریز می‌دیدم و به جای پرنده‌های شاد که روی شاخه‌های درخت‌های میوۀ حیاطمون بالا و پایین می‌پریدند، صدای خمپاره می‌شنیدم. چقدر این خاک غریب بود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها