به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، شهدا راه خود را انتخاب کرده بودند و برای رسیدن به معبود خویش، سر از پا نمیشناختند؛ بنابراین اشتیاق وصفناشدنی آنها برای وصال به یار، در آثار بهجای مانده از آنها مانند وصیتنامهها و دستنوشتههایشان قابل مشاهده است.
شهید «محمدرضا هادیان دولتآبادی» نیز یکی از این شهداست که در دستنوشتهای، اشتیاق خود برای شهادت را اینگونه توصیف کرده است: «ممکن است در یکی از این اعزام به منطقهها، شهادت نصیب من هم بشود و هم را هم خدا بپذیرد؛ و لذا به خانواده عزیزم اعلام میکنم که آماده هر خبری باشند و همیشه صبر را پیشه خود کنند و اگر خبری رسید، صبر و استقامت داشته باشند و شکرگزاری کنند؛ چه اشکال دارد؟ مگر از این خانوادههای شهدا، شهید نشدند؛ من هم یکی از آنها و خانواده ما هم یکی از آن خانوادهها؛ لذا ممکن است این آخرین نامه باشد».
آنچه در ادامه میخوانید، دستنوشتهای از این شهید والامقام است:
پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۶۱
محمدرضا هادیان
با سلام از راه دور به خانواده عزیز و دلبندم، پدر، مادر، برادران و خواهران و زن برادران و احسان [..] امیدوارم که حال همهتان خوب باشد و زندگی را بهخوبی و خوشی ادامه دهید. حال من خیلی خوب است و هیچ ناراحتی ندارم غیر از دوری شما که امیدوارم همه رزمندگان با پیروزی کامل و با سلامت به اوطانشان برگردند. من از آنجا خبر ندارم؛ ولی مقداری از احوال خودم مینویسم.
ما قرار بود شب دوم عملیات حمله کنیم؛ ولی به دلایلی حمله ما به عقب افتاد و هنوز در پشت منطقه، انتظار حمله را میکشیم که انشاءالله بهزودی خواهد بود. الآن مدت ۱۰ الی ۱۲ روز است که در پشت خط چادر زدیم و منتظر حمله هستیم. در این مدت اتفاقهای زیادی افتاده؛ ولی خوب تنها اتفاق مهم، حملاتی است که هرشب نیروهای ما انجام میدهند و تماماً در تکمیل مرحله اول است.
نکتهای است که باید خدمت شما عرض کنم و آن این است که طبق گفته فرماندهان، مدت مأموریت ما نامحدود است و این عملیات بهامید خدا آنقدر ادامه پیدا میکند که قضیه جنگ یکسره شود و اگر شنیده باشید، آقای رفسنجانی گفته این آخرین عملیات است؛ لذا هم شرعاً و هم قانوناً به ما گفتهاند که باید آنقدر در منطقه بمانیم که یا کشته و مجروح شویم و یا با پیروزی کامل و سرنگونی صدام به خانههایمان برگردیم و این حرف را هم آقای رفسنجانی گفته خیلی جدی است و همینطور هم است؛ یعنی نیروهای ما آنقدر و آنقدر عملیات میکنند که دشمن شکست خورده و ما به پیروزی کامل برسیم. بهعنوان مثال تیپهایی که اول همه عملیات کردند، آمدند پشت منطقه و دوباره بازسازی شده و دوباره به منطقه رفتند؛ یعنی اینکه آنقدر نیروهای ما بازسازی و به منطقه میروند که دشمن شکست کامل را پذیرفته و صدام سرنگون شود و ممکن است در یکی از این اعزام به منطقهها، شهادت نصیب من هم بشود و هم را هم خدا بپذیرد؛ و لذا به خانواده عزیزم اعلام میکنم که آماده هر خبری باشند و همیشه صبر را پیشه خود کنند و اگر خبری رسید، صبر و استقامت داشته باشند و شکرگزاری کنند؛ چه اشکال دارد؟ مگر از این خانوادههای شهدا، شهید نشدند؛ من هم یکی از آنها و خانواده ما هم یکی از آن خانوادهها؛ لذا ممکن است این آخرین نامه باشد. اگر آمادهباش لغو شد که فکر نمیکنم لغو شود، یک تلفنی میزنم؛ اگر هم که نشد، دیگر این آخرین مکاتبه است. از همین راه دور دست مادرم و دست پدرم و صورت برادران و خواهرانم را میبوسم و امیدوارم که همهمان ادامهدهندگان راه شهدا باشیم.
به همه سلام برسانید؛ به ننه، داییها، خالهها، عموها و زنعموها و داداش و عظیم و آبجی معتدم و عمو حسن و عمو علی و... که ننوشتم؛ امیدوارم همهشان با صحت و سلامت زندگی کنند. ضمناً نامه حمید خسروی نیز بهدستم رسید و خوشحال شدم. بقیه دوستان و رفقا، رضا کیانی، فرامرز، رضا وفائی، محمد فاضلی و بقیه دوستان و آشنایان که ننوشتم، همه را سلام برسانید. در فرج امام زمان دعا کنید. امام را دعا کنید و برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید.
والسلام
محمدرضا هادیان
انتهای پیام/ 113