به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، وقتی کتاب خاطرات شهدا را ورق میزنیم، میبینیم که آنها در قید و بند تجملات نبودند. سادهتر از آنچه فکرش را کنیم، زندگی میکردند. گاهی تمام اسباب و اثاثیه منزلشان پشت یک پیکان هم جا میشد.
شهید حاج ابراهیم همت با اینکه فرمانده بود، اما زندگی مشترکشان را در جایی شروع کردند که خانه هم نبود و یک مرغدانی بود. خاطره کوتاه همسر شهید همت درباره شروع زندگیمشترکشان را - که در کتاب نیمه پنهان ماه آمده است - میخوانیم.
روی پشت بام خانه یکی از برادرهای بسیجی، اتاقی بود که آن را مرغدانی کرده بود، ولی به علت بمباران استفاده نمیشد. کف آن مرغدانی را آب انداختم و زمینش را با چاقو تراشیدم. حاجی هم یک ملحفه سفید آورد و با پونز پرده زدیم که بشود دو تا اتاق.
بعد هم با پول تو جیبیام کمی خرت و پرت خریدم؛ دو تا بشقاب، دو تا قاشق، دو تا کاسه. یک پتو هم از سپاه آوردیم. یادم هست حتی چراغ خوراکپزی نداشتیم؛ یعنی نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلاً غذای پختنی نخوردیم. این شروع زندگی ما بود.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴