یادداشت/ ابوالقاسم محمدزاده

روزی آمدند و روزی که رفتند

آمدند، رفتند و ما، ایران ما ماند به برکت شهدا و پایداری ملت. اما اینهایی که دل به دشمن داده‌اند و این روزها آب به آسیاب دشمن می‌ریزند، نمی‌دانند. خرمشهرها در پیش است.
کد خبر: ۶۱۸۸۹۹
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۹ - 26September 2023

روزی آمدند و روزی که رفتندگروه استان‌های دفاع‌پرس- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ آمدند که آمده باشند. ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ را می‌گویم، از هوا و زمین؛ کسی گفت؛ زمین می‌دهیم تا زمان بدست بیاوریم. اما نمی‌دانست که جان می‌دهیم تا ایران از دست نرود و پاره‌های تنش به دست کافران نیفتد و پیر فرزانه‌‌مان که نه دوره جنگ دیده بود و فنون رزم، گفت؛ دیوانه‌ای سنگی انداخته است. دست شیطان بزرگ، آمریکا از آستین او در آمده است.. امروز روز استقامت است. امروز روز پایداری است.

آری ۳۱ شهریور آمدند و حمله کردند. زیاد بودند؛ ۱۲ لشکر بودند که از قبل تجهیز شده بودند، به انواع و اقسام تجهیزات نظامی روز و هدایای بلوک شرق و بلوک غرب: دو لشکر زرهی، پنج لشکر مکانیزه، دو لشکر پیاده، ۲۴۰۰ تانک، ده هزار سرباز و توپخانه‌ای مستقر در ۳۵ کیلومتری شهر، با پشتیبانی هوایی هواپیما و هلیکوپتر و اطلاعات آواکس‌های آمریکایی و جاسوسان دست نشانده داخلی.

 آن‌ها می‌گفتند: «آمده‌یم المحمرة را پس بگیریم» آنروزها معنی‌اش را نمی‌فهمیدیم. تا اینکه آواره‌گی هم‌وطنان‌مان را دیدیم و فهمیدیم برای چه آمدند. زخم خوردیم و در مقابل هجومشان ماندیم.

آن‌ها با نیرو و توان حداکثری و ما اما در اینطرف، ۳۰۰۰ نفر که متشکل از ۶۰۰ تکاور نیروی دریایی ارتش ایران و مابقی نیروهای سپاه و داوطلبان بومی خرمشهر، با تجهیزاتی اندک که جمعا ۱۰۶ موشک تاو و تیربار آمریکایی و شش قبضه تفنگ ۱۰۶ بهمراه ۵ قبضه کالیبر ۵۰ و ۲۲۰ قبضه آرپی‌جی ۷.

گفته بودند؛ ۱ روزه «المحمرة» را می‌گیریم و ۳ روزه خوزستان را و دوهفته‌ای کل ایران را؛ اما ۳۴ روز طول کشید. ۳۴ روز مقاومت. ۳۴ روز دفاع جانانه‌ی بچه‌های خرمشهر و آغاجری و مسجدسلیمان و امیدیه و ماهشهر و دزفول و اندیمشک و بهبهانی که غصه‌دار این یورش وحشیانه بودند.

روزهایی که بچه‌های خرمشهر با خونشان ایران را روسفید کردند و ارتش تا بن دندان مسلح بعثی را پشت دروازه‌های خرمشهر نگه داشتند.

پس از ۳۴ روز مقاومت جانانه با کج‌فهمی و جسارت کسانی که می‌گفتند؛ زمین می‌دهیم تا زمان بدست بیاوریم و نرساندن تجهیزات و مهمات ... و دوم آبان ماه خرمشهر سقوط کرد و ایران و ایرانی غصه‌دار شد، آن‌ها آمدند و هرجا که رسیدند نوشتند. آنهم با رنگ سرخ. نوشتند «المحمره الجفائیه».

فرماندار نظامی تعیین کردند و نوشتند: «جئنا لنبقی. آمدیم که بمانیم». اسارت ۱۹ ماه‌اش، استخوانی بود در گلوی 20 میلیون ایرانی؛ اما ۳ خرداد ۱۳۶۱ وقتی که آن‌ها فرار می‌کردند، حتی فرصت نکردند شعارهایشان را از روی دیوارها پاک کنند. حتی فرصت نکردند، کلاه‌ نظامی‌شان را که روی زمین افتاده بود، بردارند.

در  چنین ایامی هزاران رزمنده ایرانی شبانه و پنهانی از عرض کارون عبور کردند و با گرفتن یک سرپل ۶۰ کیلومتری پس از ۲۰ کیلومتر پیاده‌روی، با رسیدن به جاده اهواز-خرمشهر، نبردی سنگین را با یگان‌های زبده عراقی آغاز کردند به امید آزادی خرمشهر.

آن نبرد دلاورانه که رزمندگان ایرانی شبانه‌روز و بی‌وقفه در آن جنگیدند و گاه به نبرد تن با تانک کشیده شد، در سوم خرداد ۱۳۶۱ به آزادی خرمشهر، دردانه ایرانیان، پس از ۵۷۵ روز اشغال ارتش عراق انجامید.

شهید احمد کاظمی‌ها و دیگر دلاورمردان عرصه جهاد، به یکدیگر می‌گفتند خرمشهر را خدا آزاد کرد و پیر جماران در عرصه سیاسی و فرماندهی کل قوا در پیامشان به رزمندگان فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و آن شهید بهروز مرادی تابلویی به یادگار نوشت و بر سینه تاریخ ایران ماندگار شد: خرمشهر را خدا آزاد کرد. جمعیت بیست میلیون نفر. و این وعده الهی بود که فرموده: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» (سوره محمد آیه  ٧)

آری، آن روز آمدند، بی‌هیچ ابایی گرفتند و کشتند. زن و مرد را اسیر کردند و ویرانی‌ها به بار آوردند. هرکجا که رسیدند به‌عنوان خاک خودشان فرماندار گذاشتند و جنایت‌هایی در حق آن‌هایی که به اصطلاح برای آزادی‌شان آمده بودند روا داشتند.

آخر! دشمن، دشمن است و این در طول تاریخ ثابت شده که هیچ غریبه و بیگانه‌ای غمخوار و دلسوز ما نیست.

راستی الان کجا هستند که نتیجه تجاوزشان را ببینند. سربلندی ما را و حقارت خودشان را. گاهی خاک‌شان لگد مال نیروهای تروریست آمریکایی شد و گاه مورد تهاجم نیروهای داعشی که تا نزدیک بغداد پیش آمدند.

صدام رفت. حزب بعث رفت. داعشی‌ها هم آمدند و رفتند، آمریکائی‌ها هم می‌روند و کشوری ویرانه را در دست عراقی‌ها خواهند گذاشت که سال‌ها نیاز به بازسازی خواهد داشت و نیازمند.

از اول هم نباید می‌آمدند و دل به سردار دروغین قادسیه که چشم به ارباب دوخته بود نمی‌دادند که حالا شرمنده آمدن و رفتن‌شان نباشند.

آمدند، رفتند و ما، ایران ما ماند به برکت شهدا و پایداری ملت. اما اینهایی که دل به دشمن داده‌اند و این روزها آب به آسیاب دشمن می‌ریزند، نمی‌دانند. خرمشهرها در پیش است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها