یاران خراسانی ۱۲۲؛
در میدان رزم دست فدا کرد و مدال جانبازی به گردن آویخت اما در میدان رزم ماند. بارها با کسوت بسیجی به میدان جهاد رفت و علاوه بر سنگر جهاد، در سنگر دانشگاه و حوزه حضور پیدا کرد و همزمان با درس دانشگاه، دروس حوزوی میخواند.
کد خبر: ۶۹۸۵۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
یادداشت/ ابوالقاسم محمدزاده
در سالگرد تجاوز دشمن بعثی به میهن اسلامیمان، دور از انصاف نخواهد بود که نگاهی به ادبیات داستانی دفاع مقدس داشته باشیم و آثار تولیدی در این رابطه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و به جامعه کتابخوان کشور و آحاد مردم معرفی کنیم که ضمن گرامیداشت یاد آن روزها و جاری شدن سیره رزمندگان آن دوران پرافتخار، زمینه کنکاش و قلمفرسایی نسل کنونی با ژانر دفاع مقدس فراهم شود.
کد خبر: ۶۹۳۰۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۲
داستانک/ ابوالقاسم محمدزاده
در آمبولانس که باز میشود بوی عطر دلانگیز گل گلایل و محمدی میپیچد توی جمعیت و شامهنواز میشود و عطر صلوات، بدرقه همه بوها.احمد با پرچم جمهوری اسلامی تزئین شده بود و بر روی دستهایی که کمتر از شانه ملائک نبود به سمت در آهنی، همچون موجی آرام و گاه متلاطم در حرکت بود. حالا چند سال از آن روز پرهیاهو میگذرد. کوچه بنبست خلوت خلوت است. با این تفاوت که دیگر کسی کوچه را جارو نمیکشد.
کد خبر: ۶۹۱۶۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۸
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
آرامشی بر دلم مینشیند و پاهایم جان تازهای میگیرند و از میان خیل جمعیت رضارضاگوی میگذرم و خودم را به صحن آزادی میرسانم که حالا زیر انوار طلائی خورشید میدرخشد و جان و دلم را که از قید و بند دنیایی رها شده و بر مشبکهای پنجره فولاد گره خورده صفا میبخشد.
کد خبر: ۶۹۰۱۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۲
یادداشت/ ابوالقاسم محمدزاده
رزمندگان در دوران هشت ساله دفاع مقدس پیاده رفتند، با عشق، با بصیرت و با آگاهی رفتند تا راه را برای ما باز کنند و حالا ماییم و ياد و خاطر آنها که در پیادهرویهای شبانهشان نام حسین (ع) بر زبان جاری ساختند و کربلا کربلا، ذکر لبهایشان بود.
کد خبر: ۶۸۶۹۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵
داستان/ ابوالقاسم محمدزاده
سینهزنها اشک میریختند و محمدحسین، اشکش را بادست میگرفت و به سر و صورتش میمالید. حالا، دوباره میان کوچه دستها بالا میرفتند و پایین میآمدند. میان آتش فتنه، ققنوس گلستان متولد شد.
کد خبر: ۶۸۵۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۸
شرحی بر یک دیدار؛
حالا یاد شهدا دوباره ما سه نفر را کنار هم قرار داد تا ساعتی کنار هم باشیم و حض معنوی از فضا و مکان و یاد شهدا ببریم. عکسی به یادگار بیندازیم و آسمان دیده و دل را شستوشو دهیم. این اتفاق مبارک در حالی رقم خورد که من و عباس و من و علی بارها همدیگر را دیدهایم، اما هیچگاه سه نفرمان دور هم جمع نشده بودیم.
کد خبر: ۶۸۲۶۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
کربلا غوغای محشر بود. اسبها شیهه میکشیدند و در میان آواز جنگ و طبل و شیپور پیروزی، صدای نالهی زنها و کودکان بلند شده بود؛ و شاید! ارباب بیکفن با زبان بدن و عملش به طفلان میگفت؛ شد کشته سقا، با کام عطشان.
کد خبر: ۶۷۹۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۸
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
شباهتهای بسیاری بین حضرت رقیه (س) و مادر است، صورت کبود، قامت خمیده، ضرب سیلی و تازیانه، همه گواه شباهتهای تو و حضرت مادر است؛ شاید وقتی گوشواره از گوشات کشیدند یاد کوچههای مدینه در ذهن زینب کبری (س) تداعی شده بود.
کد خبر: ۶۷۷۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۱
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
لشکریان کوفه مانع شدند و حر جلودار بود، آقای تشنه لب فرمودند مادرت به عزایت بگرید، چه میخواهی؟ حر گفت اگر کسی از اعراب نام مادرم را میبرد از او نمیگذشتم، اما چه کنم که نمیتوانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم. مامورم تو را به کوفه ببرم.
کد خبر: ۶۷۷۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۰
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
گرما بیتابی میکند و بچهها بیتابتر از دشت نینوا درون محملها نشسته بودند، خواهر جلو آمد و پرسید؛ حسین جان! اینجا کجاست؟ مولا نگاهی به آسمان دواند و چشم روی زمین گرداند. آنگاه! نه تلخ و نه غمگین گفت این زمین کربلا است.
کد خبر: ۶۷۷۴۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۹
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
از بالای دارالعماره سمت مدینه را نگاه میکرد، آن نامرد به طعنه گفت مسلم، چشم به راه کسی هستی؟ چرا چشمهایت خیس است؟ نکند والی کوفه نشدی گریه میکنی؟ با چشمهایی خیس و لبی خونین گفت گریهام برای آن آقایی است که به کوفه دعوتش کردید و با تیغ منتظرش نشستید.
کد خبر: ۶۷۷۲۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۸
یادداشت/ ابوالقاسم محمدزاده
روز بیست و چهارم ذیالحجه، روز مباهله است و روز نزول آیه تطهیر. روز مهر تایید الهی بر ارزشها و فضیلتهای اهلبیت علیهمالسلام و جایگاه راستین آنان و شناخت اسلام راستین.
کد خبر: ۶۷۵۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
یاران خراسانی ۱۱۳؛
«محمد سرمدی» بعد از گذراندن یک دوره کوتاه آموزشی، بهعنوان راننده جیپ که توپ ۱۰۶ بر روی آن سوار بود مشغول به خدمت شد و سرانجام ۲۰ دی ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» در حالی که در مقابل پاتک بعثیها مقاومت میکرد در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.
کد خبر: ۶۷۳۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
نتوانستم از این صحبت مادر بگذرم که میگفت؛ پدرم رفت، داغ به دلم گذاشت. مادرم رفت، پیرم کرد. محمد رفت، کمرم شکست، با غم رضا چه کنم؟ غم رضا مرا میکشد، الهی هیچ مادری داغ فرزند نبیند. خواستم برای وداع آخر صورت پسرم را ببوسم، اما نگذاشتند.
کد خبر: ۶۷۲۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
یادداشت/ ابوالقاسم محمدزاده
سید جان! میدانم خسته شدی؛ از ما و از کج خلقی روزگار. حتما پاداش تلاش و خستگیهایت را به بهترین وجه ممکن با شهادت گرفتی، قطعا آغوش خیلیها برایت باز است و مهیای استقبال از شما هستند.
کد خبر: ۶۶۸۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۱
یاران خراسانی ۱۰۹؛
ترکشی به قلبش اصابت کرده بود. خواستم بلندش کنم که روی زمین نباشد. دلم نیامد. برای همین رو به قبله درازش کردم و با خودم گفتم؛ صاحبی داره و اربابی. تنها به او گفتم؛ سلام مرا به ارباب برسان. رضا دارچینی مراغه واقعا با اخلاص بود که ستاره شد و شد ستاره هشتم.
کد خبر: ۶۶۶۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۰
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
رمضان ماه بیداری از غفلتها بود برای رسیدن به مقصد نهایی که هدف خلقت است و غایت آفرینش.
کد خبر: ۶۶۰۶۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۱
دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده
شهدا در طول حیات دنیایی خود تنها به بیداری شبهای قدر و قرآن به سر گرفتن اکتفا نکردند، بلکه همواره در زندگی احیا گرفتند و با بصیرت، به قرآن عمل کردند و در دانشگاه الهی، حق و باطل را تشخیص داده و راه روشن شهادت را به تأسی از سالار شهیدان برگزیدند.
کد خبر: ۶۵۸۹۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۲
یادداشت/ ابوالقاسم محمدزاده
حرکت عظیم راهیان نور، غرور و اعتماد به نفس ملی را افزایش داده و همبستگی علایق و سلایق مختلف را ارتقا میدهد و سبب حیات و بالندگی جامعه برای فتح خرمشهرهای پیش رو میشود.
کد خبر: ۶۵۶۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰