کارشناس مسائل حوزه مقاومت مطرح کرد؛

طوفان‌الاقصی؛ حمله به موجودیت رژیم اشغالگر قدس/ ترمیم‌ناپذیری شکست صهیونیست‌ها به ماهیت این رژیم برمی‌گردد

اسداللهی گفت: ترمیم‌ناپذیری شکست در عملیات طوفان‌الاقصی برای صهیونیست‌ها به ماهیت و موجودیت این رژیم بر می‌گردد؛ معروف است که می‌گویند همه دولت‌ها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد.
کد خبر: ۶۲۵۰۵۶
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۵ - 23October 2023

طوفان‌الاقصی؛ حمله به موجودیت رژیم اشغالگر قدس/ ترمیم‌ناپذیری شکست صهیونیست‌ها به ماهیت این رژیم برمی‌گرددبه گزارش گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دو سخنرانی مهم اخیر با تشریح مسائل فلسطین و تحولات رخ داده در آن طی هشتاد سال گذشته، بر این نکته صحه گذاشتند که مقاومت فلسطین در حال حاضر به نقطه‌ای رسیده است که شکستی غیرقابل ترمیم را به رژیم اشغالگر قدس وارد نموده است.

معظم‌له در دانشگاه افسری امام علی علیه‌السلام فرمودند: «در این قضیّه‌ی پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است.‌ من میگویم این زلزله‌ی ویرانگر توانسته است بعضی از سازه‌های اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازه‌ها به این آسانی امکان‌پذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همه‌ی های‌وهویی که میکند، با همه‌ی حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربی‌ها از او میشود، بتواند آن سازه‌ها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبه‌ی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربه‌ای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.» ۱۴۰۲/۰۷/۱۸

به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفت‌وگویی تفصیلی با مسعود اسداللهی کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل حوزه مقاومت، به تحلیل بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره عملیات طوفان الاقصی و شرایط سخت رژیم صهیونیستی پس از این عملیات پرداخته است.

رهبر انقلاب در دیداری که در دانشگاه افسری داشتند طی نکته‌ای تاکید کردند اتفاق ۱۵ مهر و حرکت مقاومت فلسطین علیه رژیم اشغالگر قدس یک شکست ترمیم‌ناپذیر بود. تفاوت رژیم اشغالگر قدس قبل از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ با بعد از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ دقیقا چیست و این حرکت چه اثری روی کلیت این رژیم جعلی گذاشته است؟

ترمیم‌ناپذیری شکست در عملیات طوفان الاقصی برای صهیونیست‌ها به ماهیت و موجودیت این رژیم بر می‌گردد. معروف است که می‌گویند همه دولت‌ها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد. مقاومت فلسطین ظرف دو روز به همه اهدافی که در این عملیات برای خودش ترسیم کرده بود رسید. آنها یک آفند و یک پدافند را طراحی کرده بودند و موفق شدند وارد سرزمینهای ۱۹۴۸ بشوند، ۲۲ شهرک صهیونیست‌نشین را تصرف و افراد مختلفی را اسیر کنند که همه در جنگ هم اسیر نشده‌ بلکه برخی نظامیانی هستند که در خانه‌هایشان اسیر شده‌اند.

رهبر انقلاب فرمودند که همه درباره شکست اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی در این جنگ متفق‌القول هستند ولی اضافه کردند، این رژیم شکستی خورده که قابل ترمیم نیست. اگر این موضوع را تنها به‌عنوان یک شکست اطلاعاتی -به معنای اینکه دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موفق به پیش‌بینی این عملیات نشدند و ارتش رژیم هم در خواب بود و آمادگی نداشت و یکی دو روز طول کشید تا توانست خودش را جمع کند- تفسیر کنیم، این فقط یک بخشی از واقعیت خواهد بود نه همه آن.
رهبر انقلاب فرمودند این شکست غیر قابل ترمیم است. خب شکست در یک معرکه را می‌شود در معرکه‌های دیگر جبران کرد و قابل ترمیم است. پس چه چیزی قابل ترمیم نیست؟ جواب این سؤال به درک ماهیت رژیم صهیونیستی برمی‌گردد.

رژیم صهیونیستی از ابتدا براساس قدرت نظامی، ترور، قتل و سرکوب شکل گرفته است و ارتش در این رژیم جایگاهی بعنوان یک نهاد دفاع کننده ندارد، بلکه اصل این رژیم است. اصل رژیم صهیونیستی، عمود خیمه و کل ماهیت آن پیرامون ارتش شکل گرفته است. این موضوع برای خیلی‌ها مفهوم نیست چون در هیچ جای دنیا چینین چیزی وجود ندارد. در بین کارشناسان مسائل رژیم صهیونیستی معروف است که میگویند همه دولتها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد. وقتی که شما به تاریخ این رژیم نگاه کنید، کل این نظام سیاسی، این مهاجرتی که انجام شده و شکل‌گیری نظام براساس موفقیت‌های این ارتش است.

ارتش اسرائیل تبدیل شده بود به ارتشی شکست‌ناپذیر که هیچ نیرویی در کل منطقه غرب آسیا وجود نداشت که بتواند این رژیم را شکست و حتی داخل این رژیم را مورد هدف قرار دهد. جنگ‌ها برای آن‌ها همیشه در خارج از خاک سرزمین‌های اشغالی فلسطین شکل می‌گرفت و همواره این دشمنان رژیم بودند که غافلگیر میشدند و شکست سنگینی را تحمل میکردند. در عملیات طوفان الاقصی این اسطوره شکست و ارتش رژیم صهیونیستی غافلگیر شد که یک شکست اطلاعاتی و حفاظتی آشکار و بی‌سابقه برای آن‌ها است.

دوم اینکه آن‌ها اسیر یک جنگ سریع و کوتاه مدت شدند. حماس ظرف دو روز به همه اهدافی که ترسیم کرده بود رسید. حماس یک آفند و یک پدافند را طراحی کرده بود، در آفند طی دو روز و برای اولین‌بار یک گروه مسلمان مبارز و مقاوم موفق شد مرزها را درنوردد و وارد سرزمینهای ۱۹۴۸ بشود، ۲۲ شهرک صهیونیست‌نشین را تصرف کند و در این شهرک‌ها افراد مختلفی را اسیر کند که همه در جنگ هم اسیر نشده‌اند، بلکه برخی نظامیانی هستند که در خانه‌هایشان اسیر شده‌اند؛ یعنی غافلگیری محض. جنگ به داخل اراضی اشغالی توسط این رژیم منتقل شد. عملیات آفند کوتاه مدت بود و طی دو روز انجام شد و بعد از آن حماس وارد مرحله پدافند شد.

در واقع حماس، راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی را به خوبی علیه خود رژیم به کار گرفت و قداست و هیبت ارتش صهیونیستی را در داخل رژیم صهیونیستی و در دنیا از بین برد. زمانی رژیم صهیونیستی از نظر اطلاعاتی یک ابرقدرت بود، از نظر نظامی در رتبه اول منطقه قرار داشت. اما امروز مشخص شد یک گروه کوچک مقاومت فلسطینی -در مقایسه با ارتش اسرائیل- توانسته این رژیم را شکست اطلاعاتی، نظامی و تکنولوژیکی بدهد و ضربه‌ای بسیار بی‌سابقه بر پیکره آن وارد کند.

این عملیات اعتماد عمومی صهیونیست‌ها به این رژیم را از بین برده است. یقین حاصل شد که دیگر در این رژیم امنیتی برای صهیونیست‌ها وجود نخواهد داشت. مهاجرت معکوس که قبلاً هم به دلایلی وجود داشت و روند آن خیلی کُند بود این روزها شدت گرفته است.

صهیونیست‌ها در فرودگاه بن‌گورین برای ترک اراضی اشغالی در صف هستند و با کمبود هواپیما مواجه شده‌اند. کشورهای مختلف برای بازگشت شهروندان دوتابعیتی ساکن سرزمین‌های اشغالی هواپیما فرستاده‌اند تا این افراد را به کشورهای خودشان منتقل کنند. هیچ‌کدام از این اتفاقات سابقه نداشته است.

۱۵ مهر یک نقطه عطف است. دیگر از ۱۵ مهر به بعد آن اسرائیل شکست‌ناپذیر، تبدیل شده به یک رژیمی که دست و پایش به شدت بسته است و قادر به دفاع از ادعاها و افراد خود نیست. از اینجا به بعد رژیم یک بحران مشروعیت در ذهن صهیونیست‌ها دارد. قبلاً صهیونیست‌ها بلا استثناء معتقد بودند که حکومت و دولت‌شان مشروع است چراکه توانسته برای آنها امنیت و رفاه تأمین کند. اما الان امنیت بطور کامل وجود ندارد و معلوم شد که از این به بعد هم در جنگهای بعدی -هر زمانی که باشد- گروه‌های فلسطینی و حزب‌الله وارد خاک اراضی اشغالی می‌شوند و آن تابوی ذهنی و روانی در برابر آن‌ها شکسته شده است.

ما از ۱۵ مهر به بعد با یک رژیم شکست خورده و بحران زده‌ای که درون جامعه صهیونیستی و در مقابل فلسطینی‌ها دچار شکاف اجتماعی شده مواجه هستیم. بنابراین عملیات طوفان الاقصی را باید به حق نقطه عطفی دانست که یک جهش بزرگ در مبارزات ضد اسرائیلی ایجاد کرد. عملیاتی که نشان داد محور مقاومت چقدر مؤثر عمل کرده و سردار شهید سلیمانی در مدت دو دهه که فرمانده نیروی قدس بود، به خوبی توانسته فلسطینی‌ها را از دورانی که سلاحشان فقط سنگ بود به گروه‌های مبارزی با پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها و سلاح‌ها تبدیل کند. بنابراین این اتفاق بسیار مهم، یک تغییر راهبردی در منطقه بوجود آورده است.

اینکه عملیان طوفان الاقصی نشانه قدرت اسلام و جهان اسلام است چگونه تحلیل می‌کنید؟

تا قبل از انقلاب اسلامی، گروه‌های فلسطینی مسلح زیاد داشتیم و اکثریت قریب‌ به ‌اتفاقشان گروه‌های چپ‌گرا بودند و یک گروه ملی‌گرا به نام فتح بود و گروه اسلام‌گرا نداشتیم. بعد از انقلاب اسلامی، این انقلاب الهام‌بخش جوانان فلسطینی شد و در ابتدا جهاد اسلامی درست شد و بعد حماس شکل گرفت. در طول زمان، این گروه‌های اسلام‌گرا آنچنان عملکرد درخشانی در مبارزه علیه اسرائیل هم از نظر اخلاقی، هم از نظر روحیه شهادت‌طلبانه، هم از نظر تاکتیک نظامی و هم از نظر موفقیت‌ها از خود نشان دادند که گروه‌های قبلی که بسیار مدعی بودند و فکر می‌کردند چپ‌گرایی و کمونیست علم مبارزه است و در نظام دو‌قطبی شوروی هم پشت سرشان بود، هیچ‌کدام از آنها موفق به این کار نشده بودند؛ بنابراین این پیروزی، پیروزی اسلام است و این اسلام است که فرهنگ مقاومت را ایجاد کرده است. با فرهنگ‌های مادی چپ‌گرایی و ملی‌گرایی نمی‌توان انسان‌های مبارز به‌صورت دائمی داشت؛ ممکن است عده‌ای به صورت شخصی مبارز باشند، ولی بیش از آن توان ندارند؛ اما این حرکت مستمر چهار دهه است که ادامه پیدا می‌کند و لذا واقعا پیروزی اسلام است.

سیاست مظلوم‌نمایی اسرائیل عقبه تاریخی هم دارد و در قاموس یهود و رژیم اشغالگر در حوزه‌های تاریخی هم این مظلوم‌نمایی را داریم. به عقبه تاریخی این و ترفندهایش اشاره کنید و اینکه از این مظلوم‌نمایی چه بهره‌برداری‌هایی می‌کنند؟

یهودیان در طول تاریخ به علت اتفاقاتی که در سرزمین فلسطین فعلی افتاد، حتی نحوه تعاملشان با حضرت موسی (ع) خداوند آنها را سرگردان کرد و متشتت شدند و در واقع مجازات شده و در دنیا پخش شدند و همه جا در اقلیت بودند. اسلام و مسیحیت در همه جا گسترش پیدا کرد و تعداد کشور‌های مسلمان و مسیحی زیاد است؛ اما هیچ کشور یهودی در دنیا وجود ندارد؛ چون حتی از دید خودشان هم عذاب الهی است و به‌دلیل گناهی که مرتکب شدند خداوند آنها را مجازات کرد و می‌گفتند برای اینکه یهودی‌ها را از اقلیت دربیاوریم باید دولت تشکیل دهیم اما ظالمانه این کار را کردند و مردم را از سرزمینی که قرن‌ها در آن زندگی می‌کردند بیرون کردند؛ به نام سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین و این ادعایی است که صهیونیست‌ها می‌کنند که دروغ است و سرزمین بدون ملت وجود نداشته و در سرزمین فلسطین از ابتدای تاریخ ملت وجود داشته است. آنها یهودی‌ها را از کل دنیا جمع کردند و برای اینکه بتوانند آنها را کاملا جمع کنند و حمایت جهانی را جلب کنند از ابتدا مظلوم‌نمایی کردند که ما ملت کوچکی هستیم و در هر جا که هستیم به خاطر اینکه اقلیتیم تحت ظلم و ستمیم که دروغ است؛ ولی با این مظلوم‌نمایی به‌خصوص در جنگ جهانی دوم با ایجاد مساله‌ای به نام هولوکاست و کوره‌های آدم‌سوزی این را به اوج خود رساندند که مظلوم‌ترین قومیت در طول تاریخ آنها هستند. درباره اینکه اصل کوره‌های آدم‌سوزی چه بوده و حتی درمورد تعدادشان هم بحث است و گفته می‌شود در آن زمان شش میلیون یهودی در اروپا زندگی نمی‌کردند. همیشه این روششان بوده که خودشان تجاوز کنند و دیگران را به تجاوز متهم می‌کنند و همواره خودشان جنایت می‌کردند، اما طوری نشان می‌دادند که جای جلاد و مقتول را عوض می‌کردند تا دیگران را جلاد نشان دهند و هولوکاست را به یک اهرم فشار شدید تبدیل کردند تا تمام ظلم‌هایی که خودشان می‌کنند تحت پوشش قرار دهند؛ مخصوصا ملتی که هیچ نقشی در هولوکاست نداشت و ملت فلسطین زندگی خود را می‌کرد. این مظلوم‌نمایی یک راهبرد دائمی است و مربوط به عملیات الان نیست. اسرائیلی‌ها همیشه سعی کردند درعین‌حال که بزرگ‌ترین جنایت‌ها را می‌کنند، خود را مظلوم جلوه دهند؛ مثلا عنوان رسمی ارتش اسرائیل ارتش دفاعی اسرائیل است؛ درحالی‌که تجاوزکارترین ارتش دنیا ارتش اسرائیل است و اسم خود را ارتش دفاعی اسرائیل گذاشته است و حتی ادعا می‌کند اخلاقی‌ترین ارتش دنیاست؛ درصورتی‌که همه به عینه جنایت‌های این رژیم را دیدند و می‌بینند؛ لذا این راهبرد به‌علت سیطره صهیونیست‌ها بر رسانه‌های جهانی به‌خصوص رسانه‌های جهان غرب خیلی جاها موفق بودند و قدرت رسانه اینها باعث شده صدای بقیه ملت‌ها به گوش دنیا نرسد و صحنه‌ها را نبینند و همواره روایت یکجانبه ببینند، روایتی که صهیونیست‌ها راویش بودند؛ البته الان با به وجود آمدن فضای مجازی فرصتی برای ملت‌ها ایجاد شده است. فضای مجازی یک سلاح دولبه است و از آن هم می‌شود برای بیان حق استفاده کرد به شرط فعال بودن فضای مجازی و به شرط اینکه به‌سرعت این جنایت‌ها را منعکس کند و ارتباط گرفت و از این ارتباط استفاده کند و آن را به گوش جهانیان برساند که درحال‌حاضر چه جنایت‌هایی در غزه رخ می‌دهد که رسانه‌ها اینها را بایکوت کردند و نمی‌گذارند به سمع و نظر مخاطب برسد؛ ولی می‌شود تا حدی این را در فضای مجازی جبران کرد. فضای مجازی باعث می‌شود افکار عمومی در جهان غرب به صحنه بیاید و مظلوم‌نمایی اسرائیلی‌ها را خنثی کند و نشان دهد اسرائیلی‌ها مظلوم نیستند و جزو بدترین ظالمان تاریخ‌اند. اینگونه اولا دولت‌های غربی نمی‌توانند به حمایت بی حد و حصر از رژیم صهیونیستی ادامه دهند و در ضمن مجبورند فشار بیاورند که به این عملیات کشتار بی‌رحمانه پایان دهند. راهبرد مظلوم‌نمایی اسرائیل را باید با یک راهبرد متقابل، حساب شده و با استفاده غیرشعاری و مستند از عکس، تصویر، مصاحبه و بیان واقعیت‌ها جبران کرد و چیزی که بایستی از آن پرهیز کرد کار تبلیغی و شعاری است، چون به ضرر ملت فلسطین و سایر ملت‌های دیگر تمام می‌شود. اگر بحث غیرحقیقی علیه اسرائیلی‌ها منتشر شود به‌ راحتی می‌توانند آن را تکذیب کنند و لذا نباید به این سمت برویم که از هر ترفندی استفاده کنیم و اسرائیل این قدر جنایت می‌کند که نیازی ندارید چیزی را از خود خلق کنید و داستان‌های واقعی زیادی وجود دارند. الان همه تلفن هوشمند دارند و از هر صحنه‌ای تصویر می‌گیرند و باید اینها را با یک همت و پشتکار و بدون خستگی و سر رفتن حوصله و ناامید شدن ادامه داد چون تاثیرش را دیدیم. وقتی ملت‌ها به صحنه می‌آیند کشور‌های حامی اسرائیل مجبور می‌شوند به او فشار بیاورند که حداقل در مقطعی جنگ را متوقف کند.

از روز اول جنگ روی این ماجرا تاکید می‌کردند که پای ایران را به میان بکشند و بگویند به تحریک ایران بوده یا ایران مستقیم دخالت کرده که رهبری موضع‌گیری کردند و گفتند حمایت می‌کنیم، ولی این حرکت یک حرکت صددرصد فلسطینی و جنس کار کاملا متعلق به مردم و مقاومت فلسطین است. در این باره توضیح دهید؟

از ابتدای انقلاب اسلامی و حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصلی برای حمایت از نهضت‌های آزادی‌بخش داریم. در اول انقلاب هنوز اصطلاح جنبش‌های مقاومت یا محور مقاومت وجود نداشت. تحت این عنوان جمهوری اسلامی خود را هم از نظر شرعی، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر قانونی موظف می‌دانست که از نهضت‌های آزادی‌بخش یا گروه‌های مقاومت فعلی حمایت کند. اگر ملتی از یک آرمان عدالتخواهانه حمایت می‌کند یا تلاش می‌کند آرمان عدالت‌خواهانه محقق شود، جمهوری اسلامی خود را موظف می‌داند حمایت کند و این را مخفی نکرده به‌خصوص که در رأس همه آرمان‌ها، آرمان آزادی فلسطین است؛ سرزمین مقدسی که برای همه ادیان آسمانی محترم است، مخصوصا اینکه قبله اول مسلمین بوده است و این چیزی نیست که مخفی باشد، همه دنیا هم می‌دانند و ایران هم با افتخار می‌گوید از اینها حمایت و پشتیبانی می‌کنم؛ اما حمایت و پشتیبانی ایران به معنای دستور دادن به این گروه‌ها یا تعیین تکلیف که چه کار کنند یا نکنند نیست و رابطه ایران با هم‌پیمانانش در محور مقاومت اصلا از این جنس نیست و ایران به این همپیمانان احترام می‌گذارد و هم‌ارز خود و هم‌پیمان می‌داند و آنها را مزدور نمی‌داند که بخواهد امر و نهی کند. در کشور‌های منطقه کشورهایی داریم که در تقابل با ایران و محور مقاومت‌اند. تعاملشان با این نوع گروه‌ها که با آنها هم‌پیمان‌اند تعامل با یک مزدور است. اصطلاحی در عربی هست که می‌گوید هر کس که پول دارد تصمیم هم با اوست و جمهوری اسلامی به این اعتقاد ندارد و می‌گوید من حمایت می‌کنم چون این آرمان مهم و عدالت‌خواهانه است و لذا کمک می‌کنم و هر کمکی که از دستم بربیاید، انجام می‌دهم و مشورت انجام می‌دهم؛ ولی تصمیم گیری برای جنگ و مبارزه و طراحی، انجام و تعیین زمان عملیات با خودشان است و این اصلی است که همواره بوده و مربوط به این عملیات خاص نیست و جمهوری اسلامی همواره با هم‌پیمانانش این گونه تعامل کرده که شما آزادید و درست است به شما کمک می‌کنم، ولی کمک مشروط به این نیست که از من دستور بگیرید و آزادید که خودتان آن طور که صلاح می‌دانید برای تحقق آرمانتان اتخاذ کنید و مسئولیتش هم بر گردن خودتان است و اگر تصمیمتان درست بود و پیروزی به دست آوردید افتخار پیروزی برای شماست و ما هم افتخار می‌کنیم که پشتیبانی کردیم؛ اما اگر تصمیمی گرفتید که اشتباه از آب درآمد و در عملیاتی شکست خوردید باز هم مسئولیتش گردن شماست؛ چون ما شما را برای کار خاصی مجبور نکردیم و نمی‌کنیم و می‌گوییم شما از آرمانتان حمایت کنید و جلو بروید و جزئیات با خودتان است.

در این عملیات هم همین است و ایران به هیچ عنوان نه در طراحی عملیات، نه در انجام آن و نه در تعیین زمانش نقشی نداشته است. اسرائیلی‌ها چون در این عملیات شکست سختی خوردند برای اینکه بگویند از یک گروه کوچک فلسطینی شکست نخوردیم و از دولت بزرگی به نام ایران این ضربه را خوردیم به این نوع ادعا شروع کردند که حتی جهان غرب هم نپذیرفت و وزیر خارجه و نماینده شورای امنیت ملی امریکا به صراحت گفتند هیچ نوع شواهدی در دست نداریم که ایران در طراحی، اجرا و تعیین زمان این عملیات نقش داشته باشد. این یک اصل ثابت است و کسانی که می‌خواهند با ایران تعامل کنند بدانند که ایران با هم‌پیمانانش به صورت هم‌پیمان بسیار محترمانه رفتار می‌کند. اگر بسیاری از این گروه‌ها به سراغ بعضی از کشور‌های پولدار عربی بروند صدها برابر بیش از ایران به آنها بودجه می‌دهند و به این دلیل نمی‌روند که می‌دانند آنها می‌خواهند با آنان با دید مزدور رفتار کنند و ایران را می‌پذیرند با اینکه کمک مالی‌اش بسیار کمتر از این کشورهاست اما صادقانه است و روی عشق به این ملت‌ها و عشق به آرمان‌های عدالت‌خواهانه است و باید در تبلیغاتمان حواسمان باشد که فکر نکنیم اگر عملیاتی شده و موفقیت‌آمیز است در فضای مجازی آن را به خودمان نسبت دهیم و برخی از جوانان پرشور فکر می‌کنند این یک خدمت به جمهوری اسلامی است که بگویند این عملیات بزرگ کار ایران است که این بدترین کار ممکن است و آب در آسیاب دشمن ریختن است و دشمن این را می‌خواهد که این گروه‌ها را متهم کند که مزدور ایران‌اند و آنها را متهم می‌کنند و می‌گویند حزب الله یا جنبش حماس یا جهاد اسلامی ملت‌های خود را قربانی منافع ملی ایران کردند که چنین چیزی نیست و هیچ وقت نشده ایران از یک گروه مقاومت بخواهد عملیاتی را انجام دهد و تشخیص و اقدامش با خودشان است و اگر کمک‌های مستشاری خواستند ایران آماده است که نظر مشورتی بدهد که از نظر علم نظامی اگر بخواهد این کار را بکند درست است یا نه و اینها مشروط خاص است و نهایتا تصمیم‌گیری با خود آنها است.

حضور آمریکا و سیاست گذاری شان در میدان و کارهایی که در حال انجام آن هستند را چگونه مشاهده می کنید و فکر می کنید دلیل حضور آنها در میدان چیست؟

آمریکایی‌ها همواره سیاست سنتی خودشان را به‌عنوان حمایت از هم‌پیمانشان، اسرائیل داشته‌اند و در موارد مشابه قبلی نیز کاملاً یک سویه، نه‌تنها جنایتکاری اسرائیلی‌ها را تأیید بلکه از آن هم پشتیبانی می‌کردند و حمایت سیاسی، رسانه‌ای و بین‌المللی را برای این جنایت‌ها فراهم می‌کردند، این چیز تازه‌ای نیست.

اما آن چیزی که تازه است و برای اولین بار دارد اتفاق می‌افتد این است که، دولت بایدن با اعزام وزیر خارجه و وزیر دفاع و جلسه‌های طولانی مدت و شرکت مثلا وزیر خارجه در جلسه‌ی کابینه‌ی اسرائیل و حضور ۵ ساعته در این جلسه دیگر معلوم است که بخاطر مشورت و رایزنی نبوده است بلکه آمریکا در حال تعیین تکلیف هست برای دولت اسرائیل در این جنگ و رهبری و هدایت این جنگ را از دولت اسرائیل گرفته و خودش دارد این را اداره میکند. وزیر دفاع آمریکا هم به اسرائیل رفت و بعد در نهایت خود رئیس‌جمهور آمریکا هم وارد سرزمین‌های اشغالی شد.

همان‌طور که خود نتانیاهو هم گفت، در تاریخ روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی این اولین باری است که رئیس‌جمهور آمریکا در حین جنگ و در زمانی‌که رژیم صهیونیستی درگیر جنگ هست با سران این رژیم در سرزمین‌های اشغالی دیدار داشته است. این اتفاق خیلی توجه‌ها را به خود جلب کرده است. چرا که این نوع حضور مقامات آمریکایی در حین جنگی که اسرائیل درگیر آن است بی‌سابقه بوده‌است. حتی در زمان جنگ ۳۳ روزه با لبنان هم چنین موردی پیش نیامده بود.

آمریکایی‌ها در خصوص جنگ غزّه و آنچه که در حال اتفاق است موضع‌گیری دوگانه‌ای داشته‌اند. یکی درباره خود جنگ غزّه که دولت آمریکا کاملاً دست نتانیاهو را در این زمینه باز گذاشته و یک پُل جوّی برای ارسال مهمات و حمایت بی‌چون و چرا و همه‌جانبه از رژیم صهیونیستی به راه انداخته است.

و دیگر آن‌که نتانیاهو در ابتدای عملیات طوفان الاقصی تلاش کرد که ایران را به طراحی این عملیات متهم کند. حتی تلاش کرد که بگوید اقدام برای اجرای این عملیات هم دستور ایران بوده است. این سیاست نتانیاهو بود که حتی وزارت دفاع رژیم صهیونیستی هم این اتهام را تکرار کرد. اما دولت بایدن در این خصوص موضعی کاملا متفاوت با نتانیاهو اتخاذ کرد. آمریکایی‌ها می‌دانند که نتانیاهو به دنبال این است که آن‌ها را درگیر جنگ مستقیم با ایران بکند. این سیاست نتانیاهو مربوط به امروز هم نیست. نتانیاهو از زمان ترامپ به شدت فعالیت می‌کرد که یک بهانه و اتفاقی را ساماندهی کند و براساس آن آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند، جنگی که خود اسرائیل نمی‌تواند آن‌را انجام بدهد.

حتی ترامپ که مواضعش بسیار ضد ایرانی بود هم این درخواست نتانیاهو را رد کرد و حاضر به پذیرش آن نشد. بایدن که مشکلات شخصی‌ای هم با نتانیاهو دارد. پس در این خصوص قبل از اینکه ایران چنین اتهامی را تکذیب کند، وزیر خارجه آمریکا آن‌را تکذیب کرد و رسماً اعلام کرد که هیچ شواهدی وجود ندارد که عملیات طوفان الاقصی توسط ایرانی‌ها طراحی شده باشد یا آن‌ها دستور اجرای آن را داده باشند. حتی رسانه‌های آمریکایی به صراحت اعلام کردند که هیچ یک از مقامات ایرانی از این عملیات اطلاعی نداشته‌ و آن‌ها هم غافلگیر شده‌اند. این چیزی نبود که نتانیاهو بخواهد، اما دولت بایدن نمی‌خواهد در دام نتانیاهو بیفتد به همین خاطر در موضوع غزّه دست نتانیاهو را باز گذاشته اما درباره متهم کردن ایران به هیچ عنوان همراهی نکرده است.

این مخالفت دلایل دیگری هم دارد. آمریکایی‌ها خواهان این هستند که همه توجه‌ها روی جنگ اوکراین متمرکز باشد. آمریکا می‌خواهد اوکراین را تبدیل به یک باتلاقی برای ارتش روسیه کند و روسیه شکست‌خورده از اوکراین خارج بشود. حال اگر در این میان جنگ دیگری -آن هم در منطقه بسیار حساس خلیج فارس- اتفاق بیفتد، پیامدهای زیادی خواهد داشت. از جمله اینکه جنگ اوکراین را کاملاً تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. الان با اینکه جنگ در خلیج فارس رخ نداده و درگیری فقط در غزّه است نیز شاهدیم که از روز آغاز عملیات طوفان الاقصی، پوشش رسانه‌ای جنگ اوکراین کاملاً تعطیل شده و خبری از اوکراین نمی‌شنویم. این اتفاق مورد تأیید آمریکا نیست و نمی‌خواهند چنین اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر آمریکایی‌ها می‌دانند جنگ با ایران بسیار خطرناک و با خطر بسیار بالاست که می‌تواند اقتصاد دنیا را با یک چالش بسیار بزرگ روبرو کند. یعنی قیمت نفت که الان به علت تحریم نفت روسیه بالا رفته است با آغاز یک جنگ در خلیج فارس و درگیری آمریکا با ایران قیمت نفت تا بشکه‌ای ۳۰۰ دلار هم بالا خواهد رفت این به نوعی پایان اقتصادی برای دنیا خواهد و بود چراکه با نفت ۳۰۰ دلار هم تولید هیچ کالایی صرفه ندارد. پس در این موضوع آمریکا موضعی کاملاً متفاوت با نتانیاهو اتخاذ کردند. این هم نه از باب اینکه خیلی دوست‌دار ایران و ملت ایران هستند، نه! بلکه از باب منافع خودشان و تمرکز بر جنگ اوکراین و شکست دادن روسیه است.

موضوع دیگر اینکه وقتی آمریکا رهبری و امر جنگ در غزّه را در دست گرفته است بنابراین در تمام جنایت‌هایی که دارد اتفاق می‌افتد شریک است. دیگر نمی‌تواند بگوید که از جنایت‌های هر روزه اسرائیل اطلاعی ندارد. ماجرای بمباران بیمارستان المَعمدانی یک شب قبل از سفر بایدن به سرزمین‌های اشغالی اتفاق افتاد. بعد از آن هم دیدیم که ارتش اسرائیل یک کلیسا را مورد هدف قرارداد. یک کلیسای تاریخی که از قدیمی‌ترین کلیساها در طول تاریخ بود و مسیحی‌های ساکن غزّه به آنجا پناه برده بودند و فکر میکردند آن‌جا امن است، اما رژیم صهیونیستی این کلیسا را هم بمباران کرد. در این جنایت ۳۵۰ نفر کشته و زخمی شدند و صحنه‌های بسیار دلخراشی بوجود آمد. آمریکا نمی‌تواند ادعا کند که از این مسئله اطلاع نداشته است. کاملاً مشخص است که آمریکایی‌ها امور جنگ در غزّه را هدایت می‌کنند.

البته اینجا گفته می‌شود که آمریکایی‌ها نگران ورود زمینی ارتش اسرائیل به غزّه نیز هستند. چراکه این کار ممکن است به باتلاقی برای ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل و با فرو رفتن در این باتلاق شکستش دوچندان شود. این حرف هم بیان می‌شود اما درباره اینکه واقعاً موضع آمریکایی‌ها درباره ورود به غزّه چیست؟ آیا ورود را تأیید می‌کنند یا نه این حرف برای عملیات روانی است؛ باید منتظر شد که در روزهای آینده چه پیش می‌آید.

هنوز در این زمینه اختلاف نظر هم وجود دارد. نتانیاهو می‌خواهد یک پیروزی شخصی برای خودش ایجاد کند و بتواند این شکستی که رژیم صهیونیستی و هم خودش خوردند را جبران کند. اگر جنگ با این وضعیت تمام شود قطعاً نتانیاهو بعد از مدتی برکنار خواهد شد چراکه تمام مسئولیت‌ها بر گردن او خواهد بود. بنابراین در این مسئله نیز بین نتانیاهو و بایدن، اندکی تفاوت موضع وجود دارد.

دیگر مسئله مورد اختلاف، کمک‌های انسانی به غزّه است. در بحث کمک‌های انسانی، آمریکا به علت فشارهای جهانی می‌خواهد یک نمایش انسان‌دوستانه بدهد که بله ببینید کمک‌های انسانی وارد غزّه شده است، اما نتانیاهو و تندروهای افراطی رژیم صهیونیستی به هیچ عنوان مایل به این کار نیستند. بنابراین اگر نوعی تفاوت موضع هم دیده می‌شود به اختلاف دیدگاه‌های شخص بایدن با شخص نتانیاهو برمی‌گردد. اما دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی حمایت کامل و همه‌جانبه می‌کند. آمریکا برای انجام هر نوع جنایتی به رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داده است. دیگر کشورهای غربی نیز از رژیم صهیونیستی حمایت می‌کنند. دیدیم که نخست وزیر انگلیس و آلمان هم به سرزمین‌های اشغالی سفر کردند و سایر کشروهای اروپایی نیز جنایت‌های رژیم صهیونیستی را تایید می‌کنند.

در مورد شهرک صهیونیستی که رهبری تصریح کردند که مسلحانه در صورت امکان بفرمایید ماهیت این شهرک‌ها و ساکنینش دقیقا چیست؟
همه می‌دانند که شهرک‌نشین‌های رژیم اشغالگر قدس -چه زن و چه مرد- نظامی هستند و رسماً باید در ارتش خدمت کنند. وقتی خدمت‌شان در ارتش تمام شود نیز به نیروهای احتیاط تبدیل می‌شوند. اما تفاوت آن با ارتش‌های دیگر در این است که در ارتش‌های دیگر نیروهای احتیاط تا یک سن معین، مثلاً تا ۶۵ سالگی نیروی احتیاط محسوب می‌شوند و در عین حال به زندگی عادی می‌پردازند، و اگر اتفاق برای آن کشور پیش بیاید احضار می‌شوند و به یگان‌های نظامی برمی‌گردند. اما نیروهای احتیاط ارتش رژیم صهیونیستی در طول زندگی، درگیر مسائل ارتش باقی می‌مانند. نیروهای احتیاط صهیونیست‌ها باید در طول سال روزهای متعددی را به صورت متناوب در ماه‌های مختلف در یگان نظامی‌ای که خدمت کرده‌اند حاضر شوند و در همان جایگاه قبلی که داشته‌اند -مثلاً تیربارچی، راننده تانک و حتی در جایگاه‌های بالاتر مثل خلبان- خدمت کنند. این نیروهای احتیاط سازماندهی شده هستند و الان در شبکه‌های اجتماعی گروه‌های مشخصی دارند که در زمان احضار صرفاً با دریافت یک پیام موظفند بلافاصله خودشان را به یگان مربوطه معرفی کنند. بنابراین یک نیروی احتیاط با معنای متداول نیستند. نیروهای احتیاط درگیرند که همچنان در طول سال باید خدمت نظامی انجام بدهند. پس شهرک‌نشین‌های صهیونیست چه زن و چه مرد نظامی محسوب می‌شوند.

در این روزها رسانه‌های رژیم اشغالگر تلاش می کنند دائما با دروغ پراکنی حماس را متهم به کشتن زن‌ها و بچه‌ها کنند و حتی در ساعات اولیه بمباران بیمارستان المَعمدانی هم در پی همین موضوع بودند. تحلیل شما از این ترفند رژیم اشغالگر چیست؟

اولاً خیلی سریع معلوم شد که اتهام دروغ سربریدن ۴۰ نوزاد یهودی توسط حماس یک خبر کذب است و به هیچ عنوان صحت ندارد. نتانیاهو این خبر دورغ را به بایدن داده بود و بایدن هم آمد جلوی دوربین‌ها و با ریختن اشک تمساح وانمود کرد که چه جنایت بزرگی اتفاق افتاده است. یکی دو روز که گذشت، مشخص شد هیچ سند، مدرک و تصویری از این ادعای دروغ وجود ندارد و همه متوجه شدند که این خبر اصلاً صحت ندارد. حتی خانم سارا سیدنر خبرنگار  CNN هم که این خبر را از نتانیاهو نقل کرده بود، اعتراف کرد که من هم الان متوجه شدم که این خبر دروغ بوده است و من هم فریب نتانیاهو را خورده‌ام، یک خبر دروغ را از قول او نقل کردم اما الان معلوم شد اصلا کودکی سر بریده نشده که حماس را متهم به این کار بکنند.

این جوسازی‌ها همیشه از طرف رژیم صهیونیستی وجود داشته است. آن‌ها همواره می‌خواهند خودشان را مظلوم و قربانی جنایت دیگران معرفی کنند در حالیکه موضوع کاملاً برعکس است. این ارتش رژیم صهیونیستی است که جنایت می‌آفریند. در عملیات طوفان الاقصی و حتی عملیات‌های قبل از آن هیچ موردی نداریم که نیروهای حماس یا دیگر گروه‌های فلسطینی بیایند یک نوزاد، یک فرزند یا یک کودک اسرائیلی را دستگیر کنند و او را بکشند. چنین چیزی هیچ وقت اتفاق نیفتاده است.

پس این اتهام واقعیت ندارد و کسی در دنیا خریدار آن نیست. همه می‌دانند که رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان‌الاقصی به شدت ضربه خورده و حیثیتش را بعنوان یک ارتش قوی نظامی از دست داده است. بنابراین سعی میکند با این نوع جو آفرینی‌ها و اتهامات خودش را مظلوم نشان بدهد و بگوید جنایت‌هایی که انجام می‌دهد به خاطر کارهای حماس است.

در همین نبرد طوفان الاقصی شواهد متعددی بر خلاف این اتهام صهیونیست‌ها درباره حماس سراغ داریم. فیلم‌های نشان می‌دهد که حماس در حمله به شهرک‌های صهیونیستی و خانه‌ها آنان متعرض زنان، کودکان و حتی افراد ناتوان جسمی صهیونیست هم نشده است. در این روزها تعدادی از کودکان و زنان اسرائیلی اسیر را آزاد کرده است. حماس به تازگی نیز یک مادر و دختر اسیر آمریکایی را بعنوان یک اقدام خیرخواهانه و انسان‌دوستانه آزاد کرد. پس اتهامات کذب صهیونیست‌ها اصلاً صحت ندارد چنین موردی نیست. طبیعتاً در بین صهیونیست‌ها گروه‌هایی هستند که می‌خواهند با هر دروغی اتهام دیگری را به حماس و مقاومت وارد کنند اما سطح آگاهی مردم آنچنان بالا رفته که خریداری برای این اتهامات وجود ندارد.

انتهای پیام/ 241

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار