به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، جمعیتی که تبار پراکنده اغلبشان ریشهای در فلسطین ندارد؛ اهالی این سرزمین را دهههاست به اسارت گرفتهاند و این روزها در سکوت حامیان و بانیان اشغالگری، بیش از همیشه به کشتار و نسلکشی مشغولند. صهیونیستها از کجا آمدند، در فلسطین چه میکنند و از جان مردم سرزمینهای اشغالی چه میخواهند؟
گزارش نخست از پرونده «تاریخچه تحولات خاورمیانه» به این پرسش پاسخ داد که «پرآشوبترین جغرافیای جهان چگونه شکل گرفت؟» و این گزارش روایتی است از وقوع ویرانگرترین رویداد این جغرافیای پرآشوب.
یهودیت؛ دین و روش زندگی
یهودیت، دین، فلسفه و روش زندگی قوم یهود است که به عنوان یکی از ادیان ابراهیمی و به عقیده بسیاری، نخستین دین سازمانیافته یکتاپرستی به شمار میرود و تورات کتاب مقدس آنان است. یهودیت شامل مجموعه گستردهای از دیدگاههای مذهبی، تشریفات، شاخهها و متون دینی و اعتقادی است که در میان آنها از لحاظ مذهبی طیف وسیعی وجود دارد؛ یعنی از متعصب در دین یهودی تا مردد و حتی منکر یهودیت.
واژه «یهودی» منسوب به «یهودا» یکی از فرزندان حضرت یعقوب (ع) است. «عهد عتیق» و «احادیث یهود» (تلمود) کتب دینی یهودیان را تشکیل میدهند. یهودیان به تقدس روز شنبه سخت معتقدند. به باور یهودیان مذهبی، اصل یهودیت از وعده خدا به ابراهیم، اسحاق و یعقوب (علیهم السلام) شروع و رسما با نزول قوانین تورات به موسی (ع) و ورود بنی اسرائیل به سرزمین موعود کامل میشود. گرچه یهودیت یک دین است، اما یهودیان یک گروه قومی-مذهبی به حساب میآیند که نسبشان از مادر انتقال مییابد.
یهودیان؛ از نخستین حکومت تا زندگی در تبعید
آغاز شکلگیری آنچه که امروز به نام مذهب یهود و یهودیها مینامیم به دو هزار سال قبل از میلاد مسیح میرسد. پس از حضرت موسی که پایهگذار جامعه باستانی اسرائیلیان و رهبر مذهبی و سیاسی قوم یهود بود، انبیای بنیاسرائیل ادعای رهبری سیاسی قوم خود را نداشتند؛ بنابراین پس از ثبات نسبی در جامعه یهود در فلسطین، پادشاهان زمام امور سیاسی قوم را به دست گرفتند. داوود (ع) به عنوان یکی از این پادشاهان، سلطنت را در خاندان خود موروثی کرد. سالها پس از او و سلیمان (ع)، پادشاهان اغلب به تعالیم شریعت بیاعتنا و نقضکننده علنی مقدسترین احکام تورات بودند.
این پادشاهی در ۵۸۶ پیش از میلاد مسیح به دست بابلیان به رهبری نبوکد نَصَر دوم برافتاد و قلمرو آن جزو امپراتوری بابل و یهودیان به تبعید برده شدند. در این دوره، رهبران یهودی یعنی عزرا و نحمیا که از نابودی هویت قومی و دینی یهودیان پراکنده بیم داشتند با تشریح احکام انعطافناپذیر شریعت، اجرای آنها را به عنوان تنها مایه بقای هویت یهودیان در جهانی پراکنده از هم مورد تاکید قرار دادند و هر گونه اختلاط با قومهای دیگر را از طریق ازدواج حرام شمردند.
در این دوره، یهودیان تبعید را سرنوشت خود میدانستند و معتقد بودند که پس از پاک شدن قوم یهود از گناهان خود بازمیگردند و پادشاهی بنیاسرائیل را از نو بنیان میگذارند. انزوا و انفعال آنان سبب شد تا در طول قرنها اندیشه سیاسی یهود تحول نیابد و در غیاب هرگونه بحث درباره دولت و قدرت، اندیشه سیاسی یهود ضعیف بماند.
در اواخر قرون وسطی یهودیان از بیشتر کشورهای اروپایی اخراج شدند؛ به نحوی که بین قرون ۱۲ تا ۱۸ میلادی خبری از آنان در انگلستان نبود. آنان به سمت کشورهای شرق اروپا حرکت کردند و در لهستان، لیتوانی، اوکراین و ... ساکن شدند و تحت تابعیت روسیه درآمدند.
گزینههای تأسیس کشور یهودیان؛ از کوراسائو تا فلسطین
اگرچه یهودیان در تبعید به سر میبردند، اما همواره تلاش میکردند تا کشور مستقل تشکیل دهند. اولین نشانههای این تلاشها به سال ۱۶۲۱ میلادی بازمیگردد که جمعی از یهودیان روس پیشنهاد دادند جزیره کوراسائو برای این کار انتخاب شود. البته بعد نام سورینام و گویان فرانسه هم مطرح شد، اما عملا اتفاقی نیفتاد.
چنین شرایطی باعث شد تا سازمانها و انجمنهای مطالعاتی در اروپا برای تعیین سرزمین یهود شکل بگیرد و بر پایه همین مطالعات بود که عدهای از جوانان یهودی که بیشتر آنها اتباع روس بودند، از حدود سال ۱۸۲۱ میلادی به سمت فلسطین بروند و در آنجا ساکن شوند.
آغاز جنبش صهیونیسم، بیانیه بالفور و تلاش برای ایجاد موطن یهودی
تکاپوی یهودیان از اواخر قرن نوزدهم میلادی به تاسیس جنبش صهیونیسم انجامید؛ یعنی بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس. «تئودور هرتسل» از روزنامهنگاران و نویسندگان یهودی-اتریشی بنیانگذار این جریان بود. او که سالهای زیادی به عنوان خبرنگار در کشورهای مختلف حضور داشت گفته است از نزدیک شاهد یهودستیزی در این کشورها بوده است. به همین دلیل در ۱۸۹۶ میلادی در جزوهای به نام «کشور یهود» از ایده خود پردهبرداری کرد.
از سال ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۵ میلادی کنگره سازمان جهانی صهیونیسم تشکیل میشد که در نتیجه این جلسات، «فلسطین» به عنوان سرزمین موعود و وطن اصلی یهودیان انتخاب شد. البته در آن زمان فلسطین تحتنظر امپراتوری عثمانی بود و یهودیان نتوانستند حتی با وعده پول سلطان عثمانی را راضی کنند که یهودیان اروپا به آنجا مهاجرت کنند. با همه اینها مهاجرتهای محدود یهودیان به فلسطین اتفاق میافتاد.
در سال ۱۹۱۷ و به دنبال لابی و رایزنیهای فراوان شخصیتها، چهرههای سیاسی و با نفوذ یهود در انگلستان، «لرد آرتور بالفور» وزیر خارجه وقت بریتانیا، بیانیه رسمی از سوی حکومت کشورش منتشر کرد که براساس آن انگلستان اعلام میداشت ایجاد موطنی برای یهودیها در فلسطین را به رسمیت شناخته و از آن حمایت خواهد کرد. این بیانیه به نام «بیانیه بالفور» معروف شد.
در پایان جنگ جهانی اول و تقسیم عثمانی، از کرانه باختری رود اردن تا سواحل مدیترانه (فلسطین)، قیمومت به بریتانیا رسید. در این زمان جمعیت یهودیان در فلسطین بیشتر شده بود و بزرگترین مانع آنها یعنی عثمانی نیز از بین رفته بود. از همین رو، روند مهاجرت سرعت میگرفت و آژانس یهود برای تبلیغ، انتقال، تهیه زمین، و امکانات زندگی برای یهودیان تشکیل شد و همین وضع هم روند مهاجرت را تسریع کرد.
آغاز درگیریها در خاورمیانه و اعلام موجودیت رژیم اسرائیل
در دورهای که فلسطین تحت قیمومت بریتانیا بود، دامنه مهاجرت یهودیان به آنجا گسترش پیدا کرد و همین زمینهساز درگیری میان مسلمانان با آنها شد. به مرور که مهاجرت افزایش پیدا میکرد، حساسیتها بیشتر و درگیریها نیز مذهبی میشدند. یهودیان گروههای مسلحی همچون «هاگانا» تشکیل دادند و حتی شاخه اطلاعاتی به نام «شای» برای خود راهاندازی کردند. اعراب فلسطین هم از سال ۱۹۳۶ میلادی به بعد شروع به اقدامات سیاسی، نظامی و اقتصادی علیه بریتانیا و یهودیان کردند و واکنشهایی علیه آنها صورت دادند.
در جنگ جهانی دوم، صهیونیستها با دامن زدن به داستان هولوکاست بر شتاب و مشروعیتدادن به مهاجرت یهودیها به فلسطین افزودند. افزایش یهودیها در فلسطین همچنان که اشاره شد، افزایش درگیری آنها با ساکنان عرب فلسطین را به دنبال آورد تا جایی که انگلیس به ظاهر مهاجرت یهودیها را محدود کرد، اما صهیونیستها که در دوران جنگ به ابرقدرت جدید یعنی آمریکا نزدیک شده بودند، توانستند قبل از پایان جنگ دوم جهانی حمایت کشورهای اروپایی، آمریکا، انگلیس و حتی شوروی را جلب کنند و تشکیل اسرائیل را در شورای ملل متحد به تصویب برسانند.
در همین زمان دولت بریتانیا در ۱۴ می ۱۹۴۸میلادی بدون توجه به اتفاقات و درگیریها، نیروهای خود را از فلسطین خارج کرد. همزمان با همین اتفاق، ۲۵۰ نفر از اعضای گروهها و احزاب یهودی در موزه وقت تلآویو جلسهای برگزار و موجودیت اسرائیل را اعلام کردند.
جنگهای اعراب و اسرائیل
-۱۹۴۸: بعد از اعلام موجودیت رژیم اشغالگر قدس، کشورهای عربی یعنی سوریه، اردن، مصر، عراق، یمن، عربستان و لبنان با اسرائیل وارد جنگ شدند. ارتش عربی نتوانست صهیونیستها را شکست دهد، اما اردن بخش غربی کرانه باختری را تصرف کرد و مصریها نیز منطقه غزه را از اسرائیل پس گرفتند. این جنگ با آتشبس سازمان ملل متوقف و در سال ۱۹۴۹ میلادی با تعیین مرزهای اولیه رژیم اسرائیل به پایان رسید. اسرائیلیها آن را «جنگ استقلال» و فلسطینیها آن را «یومالنکبت» نامیدهاند. بعد از این اتفاق، صهیونیستها ۲۶ درصد خاک فلسطین بیش از آن چه در سازمان ملل در نظر گرفته شده بود، تصرف کردند.
-۱۹۵۶: با به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر، تنشها با اسرائیل بالا گرفت تا آنجایی که در ۱۹۵۶ میلادی دولت مصر آبراه سوئز را که در مالکیت اروپاییان بود، ملی اعلام کرد و این اقدام بحرانی بینالمللی در پی داشت. در اکتبر همان سال، صهیونیستها به شبه جزیره سینا حمله و ظرف ۵ روز غزه، رَفَح و عَریش را تصرف، عدهای را اسیر و بیشتر شبهجزیره سینا را اشغال کردند. در دسامبر همان سال پس از مداخله انگلستان و فرانسه، نیروی اضطراری سازمان ملل در منطقه مستقر شدند و ارتش اسرائیل در مارس ۱۹۵۷ میلادی از آنجا عقب نشینی کرد.
-۱۹۶۷: طی فاصله ۵ تا ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷ میلادی نیروهای عرب و اسرائیلی در یک جنگ که به «جنگ ششروزه» معروف شد، بار دیگر مقابل هم قرار گرفتند. سوریه، اسرائیل را بمباران کرد، اما ۶ هواپیمای میگ آنها منهدم شد. جمال عبدالناصر نیروهای خود را به حال آمادهباش درآورد. اسرائیل نیروی هوایی مصر را در جریان این جنگ از میان برد و نتیجه این که طی این جنگ رژیم صهیونیستی شهر کهنه بیتالمقدس، شبهجزیره سینا و نوار غزه، کرانه باختری رود اردن، و بلندیهای جولان را به تصرف خود درآورد.
-۱۹۷۳: در ۶ اکتبر ۱۹۷۳ میلادی، زمان مهمترین جشن مذهبی یهودیان به نام «یوم کیپور»، مصر ازطریق آبراه سوئز و سوریه در بلندیهای جولان، به اسرائیل حمله کردند و به نیروهای صهیونیست در شرایط غافلگیری تلفات سنگینی وارد شد، اما ارتش صهیونیستی در خاک سوریه پیشروی و با عبور از آبراه سوئز و استقرار نیروهایش در کرانه غربی آن، ارتش سوم مصر را محاصره کرد. صهیونیستها و مصر ابتدا موافقتنامه آتشبس و یک سال بعد موافقتنامه صلح امضا کردند. اسرائیل و سوریه نیز موافقتنامه آتشبس امضا کردند. در ۲۶ مارس ۱۹۷۹، اسرائیل و مصر قرارداد «کمپ دیوید» را به امضا رساندند که به حالت جنگ بین دو کشور پایان داد.
پس از این جنگ، عملا اتحادی بین کشورهای عربی علیه صهیونیستها شکل نمیگرفت و تنها به صدور قطعنامهها و بیانیهها در اجلاسهای اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی و یا شورای همکاری خلیج فارس اکتفا میشد. البته سازمانهای آزادیبخش، حزب الله لبنان، جنبش حماس و خیزشهای گسترده مردمی (معروف به انتفاضه) که اعتراضی به اشغال مداوم کرانه باختری و نوار غزه از جانب ارتش اسرائیل بود، همچنان فعال بودند.
اگرچه در مقاطع سالهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۸-۲۰۰۹، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ میلادی جنگهایی میان این گروهها با صهیونیستها به وقوع پیوست، اما هیچ کدام از این درگیریها شبیه چهار جنگ کلاسیک اعراب و اسرائیل نبود و میتوان گفت که بعد از کمپ دیوید، معادلات به نحوی دیگر رقم خورد. با همه اینها امروز رژیم صهیونیستی و حماس در جریان جنگی دیگر و حتی سنگینتر از تمام منازعات پیشین قرار دارند که نقطه آغازش «طوفان الاقصی» است.
پینوشت
اسلامی، محسن، (۱۳۸۴) لابی صهیونیسم در ایالات متحده آمریکا، نشر فقاهت.
دایره المعارف بزرگ اسلامی، بخش مفاهیم جدید و عناوین ویژه: «جنگ اعراب و اسرائیل».
زیباکلام، صادق (۱۳۹۰). تولد اسرائیل، تهران: روزانه.
زیدآبادی، احمد (۱۳۸۱). دین و دولت در اسرائیل، تهران: نشر روزنگار.
سویدان، ط (۱۳۹۰). دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم، ناشر: سایان، چاپ پنجم.
فقیهزاده گرجی، حامد؛ اسلامی، محسن (۱۳۹۶). «هویت یهود و تکوین موجودیت سیاسی اسرائیل»، فصلنامه علمی پژوهشی سیاست جهانی، دوره ششم، شماره دوم.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ ۱۳۴