گروه استانهای دفاعپرس ـ حجتالاسلام والمسلیمن «عباس بابائی» مدیر قرارگاه تربیتی امین؛ در یک ماه گذشته بزرگترین و باشکوهترین اتفاقات عالم در دل تلخترین حوادث دنیا رقم خورد؛ مقاومت و رشادت ملتی مظلوم و مقتدر از یک طرف و خروش و حقخواهی ملتهای آزادهی عالم از طرف دیگر، صحنههایی ناب و پرغرور و آخرالزمانی رقم زد.
اما در چند روز گذشته حادثهای رقم خورد که به اذعان بعضی رسانهها، چند میلیارد انسان را به خود مشغول کرد؛ سخنرانی «سید حسن نصرالله».
امواج این سخنرانی به سرعت از کشورهای عربی و اسلامی گذشت و مردمان زیادی در کشورهای غیرمسلمان را به خود مشغول کرد.
قصه به اینجا ختم نشد؛ تحلیلها و تولیدات رسانهای چندمیلیونی پیرامون این واقعه تاکنون ادامه دارد تا «سید حسن» کماکان یکی از خبرسازترین رهبران سیاسی-مذهبی جهان باشد.
سؤال اساسی این است که علیرغم جنگ تمامعیار رسانهایِ جبههی استکبار علیه اسلام، بهویژه مکتب تشیع، این حجم از توجه عالمیان به یک روحانی شیعه چگونه تحلیل میشود؟
در این دو سه روز تحلیلهای فراوانی پیرامون عقلانیت، کیاست، شجاعت و جامعنگری او در این سخنرانی بیان شد؛ اما در این نوشته میخواهیم به مهمترین دلیل اشاره کنیم:
حاجقاسم عزیز گفت: «من در جایگاهی نیستم تعیین مقام فقهی کنم برای کسی. اما او [سید حسن نصرالله] «آیتالله» است. چون خیلی از نشانههای آیتالله را در مقابل دشمنان خدا دارد. او «آیتاللهِ ایستاده» در مقابل دشمنان خداست و آیتِ الهی است.»
یکی از دلایل اصلی و بلکه اصلیترین دلیل در عزیزشدن انسانها در مکتب شیعه، میزان «قیام» آنان در راه خداست و این محقق نمیشود مگر با تبعیت محض از «ولی جامعه»؛ این دقیقاً همان چیزی است که باعث عزیزشدن فوقالعادهی «حاجقاسم» هم شد.
مرحوم علامه مصباح یزدی که در چند سال اخیر قیامکنندهترینِ علماء علیه اسلام آمریکایی و در عینحال از تابعترین آیتاللهها نسبت به «ولی جامعه» بود، میگوید: «من با محبت سید حسن نصرالله، به خدا تقرب میجویم و امیدوارم این حب سبب نجات من در روز قیامت باشد!» ایشان دلیل این محبت را تبعیت کامل سید حسن نصرالله از ولایت فقیه میدانست.
حال دوباره به سخنرانی اخیر «سید مقاومت» نگاه کنید؛ درست مثل سلوک چندین سالهاش، آیا در آن ذرهای اختلاف با مبانی فکری و عملیِ «ولی» میبینید؟!
مقدمات ظهور با «آیتاللهها و مجاهدانِ ایستاده» به سرانجام میرسد؛ ایستاده پای کار «ولی».
انتهای پیام/