آمریکا چرا به جنگ در غزه نیاز دارد؟

«اگر درگیری در غزه به جنگی منطقه‌ای تبدیل شود اسرائیل شکست خواهد خورد و آمریکا نظام‌های ارباب_رعیتی عرب را که گزینه همکاری با چین و روسیه را در آستین دارند، یک شبه از دست خواهد داد.»
کد خبر: ۶۳۳۶۱۴
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰ - 26November 2023

آمریکا چرا به جنگ در غزه نیاز دارد؟به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «پپه اسکوبار» تحلیلگر تارنمای «The Cradle» در مطلبی به واکاوی چرایی نیاز آمریکا به جنگ و درگیری در خاورمیانه به ویژه جنگ غزه پرداخت و نوشت: جنوب جهانی برای طلوع یک واقعیت جدید عربی انتظار می‌کشد؛ از سوی دیگر، افکار عمومی جهان عرب _ هر چند در کشور‌های خود سرکوب می‌شوند _ به تکاپو افتاده و با برگزاری اعتراض‌ها، خشم شدیدی را متوجه کشتار تمام‌عیار اسرائیل علیه فلسطینی‌ها در نوار غزه کرده است.

تاریخ، ترسو‌ها را نمی‌بخشد

رهبران عرب مجبور شده‌اند اقداماتی فراتر از فراخوانی تعداد معدودی از سفیران خود در اسرائیل، اتخاذ کنند. آن‌ها نشست ویژه سازمان همکاری اسلامی برگزار کرده و درباره جنگ اسرائیل علیه کودکان فلسطینی بحث کردند. نمایندگان ۵۷ کشور اسلامی یازدهم نوامبر (۲۰ آبان) در نشست ریاض تلاش کردند ضربه سنگینی به عاملان و حامیان نسل‌کشی وارد کردند. اما در پایان نتیجه تسلی‌بخشی ارائه نشد. نکات اصلی بیانیه پایانی این نشست چنین بود: ما با آنچه که «دفاع از خود» اسرائیل خوانده می‌شود، مخالفیم؛ ما حمله به غزه را محکوم می‌کنیم؛ ما خواستار عدم فروش سلاح به اسرائیل هستیم؛ ما از دیوان کیفری بین‌المللی می‌خواهیم درباره جنایات جنگی تحقیق کند؛ ما خواهان صدور قطعنامه سازمان ملل برای محکوم کردن اسرائیل هستیم.

این نتیجه‌ای بود که در پاسخ به این نسل‌کشی قرن بیست و یکمی به دست آمد. تاریخ هر چند توسط فاتحان نوشته می‌شود، اما ترسو‌ها را نمی‌بخشد. چهار ترسوی اصلی «عربستان، امارات، بحرین و مراکش» هستند که سه کشور آخر در سال ۲۰۲۰ تحت فشار آمریکا روابط خود را با اسرائیل عادی‌سازی کردند. این‌ها کشور‌هایی هستند که همواره از اتخاذ اقدامات جدی در شورای همکاری اسلامی علیه اسرائیل جلوگیری کرده‌اند؛ از جمله اقداماتی مانند پیشنهاد الجزایر برای ممنوعیت صادرات نفت به اسرائیل و ممنوعیت استفاده از حریم کشور‌های عربی برای ارسال سلاح به این رژیم فاسد. مصر و اردن به انجام هیچ اقدامی متعهد نشدند. سودان نیز در میانه یک جنگ داخلی است، هیچ تعهدی نپذیرفت. ترکیه رجب طیب اردوغان نیز بار دیگر نشان داد که فقط لفاظی می‌کند و اقدامی انجام نمی‌دهد.

لازم است در مورد چهار ترسوی اصلی بررسی بیشتری انجام شود. بحرین یک کشور کوچک است که از یک شاخه اصلی پایگاه‌های آمریکایی میزبانی می‌کند. مراکش نیز روابط نزدیکی با تل‌آویو دارد. این کشور وقتی وعده اسرائیل برای به رسمیت شناختن ادعای رباط بر صحرای غربی را گرفت، به سرعت به همه چیز پشت پا زد. مراکش به توریسم به ویژه گردشگران غربی وابسته است.

بازی پشت پرده عربستان و امارات متحده

اکنون نوبت به عربستان و امارات می‌رسد. هر دو انبار‌های خود را با تسلیحات آمریکایی پر کرده و مانند بحرین میزبان پایگاه‌های نظامی ایالات متحده هستند. عربستان و امارات از اول ژانویه (۱۱دی) ۲۰۲۴ افق‌های پیش روی خود را گسترش داده و به طور رسمی به عضویت بریکس ۲ در می‌آیند. این دو کشور فقط به دلیل ملاحظات و ارزیابی‌های محتاطانه ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک برآمده از مشارکت راهبردی چین و روسیه به عضویت بریکس ۲ در می‌آیند. ریاض و ابوظبی در کنار ایران _ که این کشور هم مشارکت راهبردی خود را با روسیه و چین دارد _ قرار است توان بریکس۲ در حوزه انرژی را افزایش داده و به بازیگرانی کلیدی تبدیل شوند. آن‌ها همچنین در مسیر دلارزدایی و رهایی از وابستگی به دلار‌های نفتی حرکت می‌کنند.

در عین حال، ریاض و ابوظبی از طرح نه چندان پنهان سال ۱۹۶۳ برای ساخت «کانال بن گوریون» از خلیج فارس تا بندر عقبه در شرق مدیترانه که اتفاقا به شمال غزه نزدیک است، نفع می‌برند. این کانال به اسرائیل امکان می‌دهد به یک قطب اصلی انتقال انرژی تبدیل‌شده و کانال سوئز مصر را دور بزند. این کانال، اسرائیل را به یک نقطه مهم در تازه‌ترین فصل از «جنگ کریدور‌های اقتصادی» از جمله «کریدور هند_خاورمیانه» تبدیل می‌کند.

این کریدور، اسرائیل قانون‌شکن را به یک قطب تجاری حیاتی و حتی یک تامین‌کننده انرژی در حد فاصل میان اروپا، بخشی از دنیای عرب و هند مبدل می‌کند. این منطقی است که پشت پرده سخنرانی ماه سپتامبر (شهریور) «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل در مجمع عمومی سازمان ملل قرار دارد. او طرحی از «خاورمیانه جدید» ارائه کرد که فلسطینی به طور کامل از آن محو شده بود و این تصور را القا می‌کرد که کریدور هند_خاورمیانه و کانال بن گوریون ساخته خواهد شد.

مصر و اردن در نشست سازمان همکاری اسلامی غیرمنعطف‌ترین مواضع را اتخاذ کردند. رژیم اشغالگر بر آن بود که ۴.۵ میلیون فلسطینی را به سمت مرز‌های آن‌ها براند. اما قاهره و امان که از لحاظ مالی ورشکسته و به تسلیحات آمریکا وابسته‌اند، اگر به سمت فلسطین گرایش پیدا کنند، نمی‌توانند از تحریم‌های آمریکا جان سالم به در ببرند.

رهبرانی گرفتار در «قرن تحقیر»

ژئوپولیتیک بی‌رحم است و همه چیز آن به منابع طبیعی و بازار‌ها مربوط می‌شود. اگر یکی از آن‌ها را نداشته باشید به دیگران وابسته می‌شوید و هژمون به شما دیکته می‌کند که چه چیزی را داشته باشید یا نداشته باشید.

افکار عمومی اسلام و جهان عرب و اکثریت جهان وقتی چنین «رهبرانی» را می‌بینند که آماده نیستند جهان اسلام را به یک قطب واقعی قدرت تبدیل کنند؛ حق دارند احساس یاس کنند. بسیاری از کشور‌های مهم عربی، مستقل نیستند. آن‌ها احاطه‌شده و قربانی ذهنیت ارباب و رعیتی هستند. آن‌ها هنوز آماده نیستند که از نزدیک با تاریخ روبرو شوند و متاسفانه همچنان گرفتار «قرن تحقیر» هستند.

تیر خلاص تحقیر را کسی جز تل‌آویو شلیک نکرد. تل‌آویو تهدید کرد اگر لب نبندند تیر خلاص را به سوی آن‌ها شلیک خواهد کرد. البته کشور‌های مسلمان و عرب بسیار مهم و شجاعی هم وجود دارند، مانند ایران، سوریه، فلسطین، عراق، لبنان و یمن. این بازیگران مقاومت هر چند در اکثریت نیستند، اما بازتاب‌دهنده افکار عمومی هستند و در حالی که جنگ اسرائیل هر روز گسترش می‌یابد، نفوذ جهانی و منطقه‌ای این بازیگران نیز به طور گسترده‌ای افزایش می‌یابد.

حمله آمریکا به بریکس۲

افتضاح و فاجعه «پروژه اوکراین» و احیای جنگ «غرب آسیا» عمیقا در هم تنیده‌اند. جدا از ادعای واشنگتن درباره «نگرانی» از نسل‌کشی اسرائیل، واقعیت این است که ما در مهمترین بخش از جنگ علیه بریکس ۲ قرار داریم. امپراتور استراتژی ندارد بلکه در بهترین حالت اقدام به برنامه‌ریزی تاکتیکی تجاری می‌کند. در حال حاضر، دو اقدام تاکتیکی جریان دارد: اعزام ناو آمریکایی به شرق مدیترانه _ که یک تلاش شکست خورده برای ترساندن پایه‌های اصلی محور مقاومت یعنی ایران و حزب‌الله است _ و انتخاب احتمالی «میلی» نامزد انتخابات ریاست جمهوری آرژانتین که وعده داده مناسبات با برزیل را قطع کند.

این حمله‌ای هم‌زمان به بریکس۲ در دو جبهه است: غرب آسیا و آمریکای جنوبی. آمریکا از هیچ تلاش برای جلوگیری از نزدیک‌شدن بریکس ۲ به اوپک پلاس دریغ نمی‌کند. هدف اصلی این تلاش‌ها ایجاد وحشت در ریاض و ابوظبی است. این چیزی است که منابع آگاه در خلیج‌فارس نیز آن را تائید می‌کنند. سران سازمان همکاری اسلامی که ذهنیت ارباب رعیتی دارند، می‌دانند که نظام چندقطبی برای هژمون به معنای «هرج و مرج» است و جهان تک‌قطبی به معنای «نظم» است و بازیگران دیگر مانند روسیه، چین و ایران را «محور شرارت» و مخالف «نظم بین‌المللی مبتنی بر قانون» و «خودکامه» می‌داند.

آتش‌بس در جنگ اوکراین آری در غزه نه؟!

این موضوع‌ها ما را به داستان دو آتش‌بس می‌رساند. ده‌ها میلیون در میان اکثریت جهانی می‌پرسند که چرا هژمون مشتاق آتش‌بس در اوکراین است، اما آتش‌بس در فلسطین را رد می‌کند. تعلیق و توقف پروژه اوکراین باعث می‌شود شبح هژمون برای مدت بیشتری دوام داشته باشد و بماند. تصور کنیم مسکو این وضعیت را می‌پذیرد (که البته قبول نمی‌کند.)، اما تعلیق پروژه اوکراین در اروپا مستلزم آن است که اسرائیل به هر قیمتی در غزه پیروز شود. اما آیا اسرائیل می‌تواند بیشتر از اوکراین پیروی کسب کند؟

اسرائیل همین الان در جنگ هفتم اکتبر (۱۵ مهر) شکست خورده است، زیرا هرگز نمی‌تواند وجهه شکست‌ناپذیری خود را احیا کند. اگر این درگیری به جنگی منطقه‌ای تبدیل شود اسرائیل شکست خواهد خورد و آمریکا نظام‌های ارباب_رعیتی عرب را که گزینه همکاری با چین و روسیه را در آستین دارند، یک شبه از دست خواهد داد. خروش افکار عمومی رساتر می‌شود و از دولت «جو بایدن» رئیس جمهوری آمریکا که به عنوان همدست تل‌آویو قلمداد می‌شود، می‌خواهد نسل‌کشی اسرائیل را متوقف کند، اما واشنگتن به این خواسته تن نخواهد داد، زیرا جنگ در اروپا و غرب آسیا ممکن است آخرین فرصت آمریکا برای جلوگیری از آغاز یک قرن پرشکوه و صلح‌آمیز اوراسیایی باشد.

منبع: ایرنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار