به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، زهرا حججی خواهر شهید مدافع حرم محسن حججی تعریف میکند: «محسن، حدوداً ۲۰ ساله بود که ازدواج کرد. میگفتیم زود است، ولی دل تو دلش نبود. برای خواستگاری انگار روی زمین بند نبود. اخلاق خانمش را به دست آورده بود و میدانست چه نوع گل و شیرینی برایش بخرد.
خانواده خانمش قبل از «بله برون» آمدند خانه ما. من از دانشگاه آمده بودم و چادر مشکی سرم بود. رفتم نماز بخوانم. ۲ دقیقه یک بار میآمد و میگفت: «چرا نمیای بیرون؟ میخوان تو رو ببینن.»
گفتم: «نماز نخوندم.»
میگفت: «بَده! بیا بیرون.»
وقتی رفتند با صحبتهایی که شد، فهمیدم ۱۰۰ درصد همدیگر را میخواهند. انتخاب همسرش خیلی برایم عجیب بود. توقع داشتم به شیوه سنتی ازدواج کند!
شب قبالهبرون وقتی رفتیم خانه عروس، آهنگ گذاشته بودند و ۲ طبقه خانه پر از آدم بود. خانواده عروس لباس مجلسی پوشیده بودند. ما بهتزده بودیم. اصلاً رسم نجفآبادیها نیست که شب قباله دختر لباس بپوشند و مهمان زیاد دعوت کنند. فقط ۴ـ۳ نفر از بزرگترها را دعوت میکنند و قباله میبرند. ما با مانتو و شلوار رفته بودیم، نه لباس مجلسی!»
کتاب «سربلند» به قلم محمدعلی جعفری
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴