به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، محمد صدرزاده پدر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده تعریف میکند: «قرار شد داییِ مصطفی در هتل المپیک استخدامش کند. داییاش مدیر عامل آن جا بود و گفته بود مصطفی در اتاق مانیتورینگ مشغول به کار شود.
اما بعد از مدتی آن کار را هم مثل کار گاوداری رها کرد. بهش گفتم: «بابا جان! دردسر میخوای بکشی؟ برای چی نموندی؟ هم کار میکردی و هم میتونستی اون جا درسات رو بخونی.»
گفت: «چون داییم مدیرعامل بود منو به اتاق مانیتورینگ بردن. در حالی که نیروهای اونجا ۸ سال زحمت کشیده بودن تا به اتاق مانیتورینگ برن. باید یک نفر رو بیرون میکردن تا من به جاش بشینم. این دور از جوانمردیه.»
این را گفت و ادامه داد: «اگه هم مثل بقیه نگهبانی میدادم، در حق داییم نامردی کرده بودم؛ چون مردم میگفتن: «نگاه کن! به بچه خواهرشم رحم نکرده و تو سرما و گرما جلوی در نگهش داشته.» برای همین بهتر بود از اونجا برم.»
منبع: کتاب «سرباز روز نهم» به قلم نعیمه منتظری
انتهای پیام/ ۱۳۴