وصیت‌نامه شهید «مسعود آخوندی»:

راه شهدای انقلاب اسلامی را ادامه دهید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «مسعود آخوندی» آمده است: از شما می­‌خواهم که راه شهدای انقلاب اسلامی و شهدای کربلا را ادامه دهید و از شهادت هیچ باکی نداشته باشید، چون شهادت هم سعادت می‌­خواهد.
کد خبر: ۶۴۳۳۷۵
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۲ - 07January 2024

راه شهدای انقلاب اسلامی را ادامه دهیدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از استان مازندران، دفاع مقدس گنجینه‌ای ماندگار از حضور عارفانه انسان‌های برگزیده خداست که شهادت‌طلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را می‌توان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقی‌شان نام برد.

همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزش‌ها و آرمان‌های این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسه‌های بی‌بدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدام‌شان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.

«مسعود آخوندی» یکی از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «محمودآباد» است که در ادامه زندگی‌نامه و فرازی از وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید

هشتم شهریور ۱۳۴۴ صدای گریه‌های کودکی در «آهومحله» محمودآباد طنین‌انداز شد؛ نورسیده‌ای که «مسعود» نام گرفت و در دامن پر مهر «علی‌محمد و زهرا» پرورش یافت. هفت سالگی وارد دبستان «انقلاب» محمودآباد شد؛ اما به دلایلی، از ادامه تحصیل باز ماند. بعد از ترک تحصیل، به حرفه جوشکاری روی آورد. علاوه برآن، در کار کشاورزی نیز، کمک‌حال پدر و مادر بود.

او که رشدیافته یک تربیت دینی بود، پیوسته ذکر خدا و ائمه به زبان داشت. قرآن را نیز، از اوان نوجوانی تلاوت می‌کرد. در مراسم مذهبی محل نیز، پای ثابت سخنرانی‌ها و عزاداری‌ها بود. همزمان با شروع انقلاب اسلامی و قیام مردم ایران علیه رژیم ستم‌شاهی، هم‌پای دیگر جوانان، فریاد مبارزه با ظلم سر داد و به صفوف انقلابیون پیوست.

بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد درآمد و در پایگاه بسیج شهید «آستین‌فشان» به انجام فعالیت‌های بسیجی روی آورد. در سال ۱۳۶۱ به عنوان بسیجی، رهسپار جبهه مریوان شد و سال ۱۳۶۲، لباس پاسداری را به تن کرد و مجدد به مناطق عملیاتی عزیمت کرد. در سال ۱۳۶۳ در پایگاه بسیج محمودآباد، مشغول ادای تکلیف بود؛ اما یک سال بعد نیز، به سِمَت مدیر داخلی واحد مهندسی رزمی در مریوان منصوب شد و در کسوت تک‌تیرانداز و مسئول گردان هم، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه کرد.

پدر از ویژگی‌های اخلاقی مسعود، این‌گونه یاد می‌کند: «آدم صرفه‌جویی بود. می‌گفت: کفر نعمت نکنید. نصف آذوقه‌تان را به بچه‌های جبهه بدهید که در محدودیت هستند.»

او از جنگ و خشونت، بیزار بود، اما می‌گفت: «زمانی که دشمن می‌خواهد به وطن و ناموس ما تجاوز کند، باید اسلحه به‌دست شویم و دفاع کنیم.»

همواره، آرزوی شهادت را در سر می‌پروراند. وقتی دوستانش شهید می‌شدند، تا یک‌روز چیزی نمی‌خورد؛ می‌گفت: «تمام دوستان خوبم شهید شدند؛ ولی من هنوز ماندم و سعادت شهادت را ندارم.»

«رمضان نجف‌پور» از خاطراتش با مسعود می‌گوید: «من و مسعود وارد سپاه شدیم و بعد از گذراندن سخت‌ترین دوره آموزشی در پادگان المهدی چالوس، به ما مأموریت دادند که به کردستان اعزام شویم. در آن‌جا نیز، روز‌های سختی را در هوای سرد و برفی مریوان گذراندیم. رابطه دوستانه‌ای بین ما بود. من به شوخی به او گفتم: مسعود! چهره‌ای نورانی داری. نکند سفری در پیش داری؟! او خندید و گفت: بنده کجا و آن سفر کجا! در پادگان مریوان بودیم که هواپیمای رژیم بعثی صدام حمله کرد و او مورد اصابت ترکش قرار گرفت.»

و سرانجام، مسعود در ۱۷ دی ۱۳۶۴ در مریوان به خیل یاران شهیدش پیوست. پیکر پاکش نیز با بدرقه همسرش «لیلا اکبرزاده» و تنها یادگارش «زهرا»، در گلستان شهدای زادگاهش آرمید.  

فرازی از وصیت‌نامه شهید

شما‌ ای برادران من! شما راه مرا ادامه دهید و چنان بر دهان یاوه‌­گویان، منافقان و کوردلان بکوبید که سوءاستفاده نکنند. اگر شما خدای ناکرده با شهادت برادر خود روحیه­‌تان ضعیف شود دشمن سوءاستفاده می‌­کند. پس از شما می‌خواهم که با روحیه عالی در صحنه باشید و حسین‌­وار زندگی کنید؛ و شما‌ ای خواهران مهربانم! از شما می­‌خواهم که زینب‌­وار زندگی کنید و در نمازجمعه و راهپیمایی­‌ها شرکت کنید و نگذارید که دشمن انقلاب سوءاستفاده کند.

 و اما شما‌ ای دوستان و برادران حزب ­الله! از شما می­‌خواهم که راه شهدای انقلاب اسلامی و شهدای کربلا را ادامه دهید و از شهادت هیچ باکی نداشته باشید، چون شهادت هم سعادت می‌­خواهد؛ و در پایگاه­‌های بسیج شرکت کنید و گوش به حرف آن­هایی که بر ضد امام و جمهوری اسلامی حرف می‌­زنند فرا ندهید، چون این­ها از اول بی­‌پایه و پوچ بودند. وصیت من به شما این است که در پایگاه­‌ها و مساجد‌ها شرکت کنید تا دل امام زمان (عج) و نائب برحقش، امام خمینی شاد شود. یاری به انقلاب کنید، چون ما هرچه داریم از انقلاب است و برای حفظ انقلاب اگر از جان و مال­مان دست برداریم، کاری بزرگ نکرده‌­ایم.

 اما شما برادران فعال پایگاه شهید آستین­‌فشان! وصیت من به شما این است که حتماً به قول خود وفا کنید و آن این است که پایگاه را رها نکنید، چون پایگاه مکانی است که من در آن محیط بزرگ شدم و شما هم پایگاه را حتماً زنده نگه‌دارید و اگر می­‌خواهید خون شهدایی که در آن محیط پایگاه به خاک سپرده شدند و این خون بنده حقیر به هدر نرود، پایگاه را تنها نگذارید.

زندگی دنیا زندگی نیست که به آن علاقه داشته باشیم. زندگی تلخی است که از عقب او مرگ است. اگر شهید با شهادت خود اسلام باارزش را ترویج می­‌کند، خودش نیز از این زندگی نکبت­‌بار زودگذر به جهان وسیع و خالی از هرگونه تلخی سیر می­‌کند. پدر و مادرم حال که زندگی دنیا چنین زودگذر است از شما می­‌خواهم که دل به آخرت ببندید تا إن­‌شاءالله زندگی همیشگی را در سرای جاودانی کنار هم باشیم.

در پایان وصیتی دارم با همشهریانم و شما‌ ای برادران و خواهران حزب­ الله محمودآباد و حومه از شما تقاضای عاجزانه دارم که مواظب خودتان باشید. نکند خدای ناکرده یک موقعی فریب یک­سری افرادی که به ظاهر با امام وفادارند و به ظاهر حزب­ الله در صف اول نماز در مساجد ایستاده‌­اند را بخورید. این­ها در اصل در صف یزیدیان موقع امام حسین (ع) هستند که حالا مقابل امام امت هستند و می­‌خواهند انقلاب دیگری کنند که شما خودتان هم دارید می­‌بینید و  سفارش من به شما این است که فقط پیرو خط امام باشید و پشتوانه ولایت فقیه.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها