گروه سایر رسانههای دفاعپرس - تقی دژاکام؛ از صبح نشستهام در آستانه روز میلاد امیرالمؤمنین علیهالسلام یادداشتی بنویسم تا به سهم خود در این شادی بزرگ سهمی داشته باشم. هی نوشتهام و هی حذف کردهام، هی پشیمان شدهام و هی مصمم، هی ناامید شدهام و هی امیدوار. به تفاسیر بزرگان برخوردهام که بیش از ۳۰۰ آیه قرآن درباره علی علیهالسلام است و به اینکه هر فضیلتی که در قرآن ذکر شده، مصداق اتمّ آن علی است. بخواهم بنویسم ناتوانم، نخواهم بنویسم چه موضوعی منطبقتر بر ایام از میلاد بهترین خلق خدا بعد از پیامبر؟
نگاه کردهام و دیدهام که دوستان و مخالفان و حتی دشمنان امیرالمؤمنین، چه فضائلی را برای او ردیف کردهاند. از متولد شدن در کعبه، همسری زهرای مرضیه، فرمایش پیامبر درباره او در جنگ خیبر که «فردا پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست میدارند»، آیه نجوا که جز علی (ع) هیچکس موفق نشد به آن عمل کند و تنها او بود که پیش از سخنگفتن با پیامبر صدقه داد، خوابیدن در جای پیغمبر در شب هجرت به مدینه و نجات دادن جان رسول خدا، حضور، پایمردی و فرماندهی کل قوا در همه جنگهایی که نام و نشانی در تاریخ صدر اسلام دارند و مجاهدت تا سرحد جانبازی و شهادت، و بازگشتِ بیادعا، متواضعانه و بدون «منم منم» از این جنگهای پیروز، قول آیتالله خامنهای در اینباره که «یک مرد جوان، که در خانه همسری و فرزندان محبوبی دارد، تمام زندگیاش در جبهه میگذرد و همه کارش در رابطه با تحکیم موقعیت اسلام و نظام است. این ده سال، تمام اینطوری گذشت. هر جا پای فداکاری در میان بود، آنجا بود. آنجایی که پیامی باید رسانده بشود و ابلاغش دشوار است، امیرالمؤمنین داوطلب بود، هر جا که جای اظهار وجودِ جوهرِ انسانی بود، این بزرگوار میآمد جلو. سبقت! سبقت! در همه کارهای دشوار سبقت میگرفت.»، از گذشتن حق مسلم و مصرح قرآنی خود برای حفظ نظام اسلام، از «جان پیامبر» شناخته شدن در آیه و ماجرای مباهله، از آیه تطهیر، از آیه اطعام، از آیه مودت، از آیه خیرالبریه، از دهها موضوع و مصداق و ماجرا که علی علیهالسلام و فرزندان معصومش را بهترین خلق خدا معرفی کرده است.
حالا با این همه تفاصیل، یادداشتم را بنویسم یا نه. نگاه کردهام دیدهام امام خمینی در هر مناسبت منتسب به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفته است همه اینها در مقابل آنچه علی علیهالسلام بود، هیچ است و در کتاب «شرح چهل حدیث» خود در همین باره نوشته است: «تو خیال میکنی که امتیاز نماز حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام با ما، این است که «مدّ» «و لا الضّالین» را طولانیتر میکند؟ یا قرائتش صحیحتر است؟ یا طول سجود و رکوع و اذکار و اورادش بیشتر است؟ یا امتیاز آن بزرگوار به این است که شبی چند صد رکعت نماز میخواند؟... او هم برای حورالعین و گلابی و انار این قدر ناله و سوزوگداز داشت؟ به خودشان قسم است - و إنَّهُ لَقَسمٌ عظیم- که اگر بشر پشت به پشت یکدیگر دهند و بخواهند یک لا الهَ الاَّ اللَّه امیر المؤمنین را بگویند نمیتوانند! خاک بر فرق من با این معرفت به مقام ولایت علی علیهالسلام! به مقام علی بن ابیطالب قسم که اگر ملائکه مقرّبین و انبیاء مرسلین - غیر از رسول خاتم که مولای علی و غیر اوست- بخواهند یک تکبیر او را بگویند، نتوانند. حالِ قلب آنها را جز خود آنها نمیداند کسی. »
تمام. بگذارم و بگذرم. این کار من نیست. بهخصوص وقتی رسول اعظم (ص) به صراحت فرموده است: «لَو اَنَّ الرّیاضُ اقلامٌ والبَحرُ مِدادٌ وَالجِنُّ حِسابٌ وَالاِنسُ کتّابُ ما احصوا فَضائل علی بن ابی طالب»؛ اگر همه درختان باغها قلم شوند، و تمام دریاها مرکب و جوهر، و جنیان حسابگر و انسانها نویسنده شوند، نخواهند توانست فضایل علی بن ابیطالب را شماره کنند»
به قول شاعر:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
کهتر کنم سرِ انگشت و صفحه بشمارم.
اما نه؛ صبر کن! چرا این حدیث نبوی را ندیدم که فرمود: «خداوند برای برادرم علی علیهالسلام فضائلی قرار داده که از شماره بیرون است. هر کس یکی از فضیلتهای او را بیان و بدان اعتراف کند، خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را خواهد بخشید و کسی که فضیلتی را از او بنویسد تا وقتی که از آن نوشته اثری باقی است، فرشتهها برایش طلب آمرزش میکنند و آنکه به فضائل علی علیهالسلام گوش بسپارد، خداوند گناهانی را که او به وسیله گوش مرتکب شده، میبخشد. هر کس به نوشتهای در فضیلت علی نگاه کند، گناهانی که به وسیله چشم انجام داده است، مورد آمرزش قرار خواهد گرفت.»
پس همینها را بنویسم و در همین حد مختصر هم عرض ادبی به ساحت بهترین مولود آفرینش بعد رسول خدا داشته باشم. اما بیایید در حسن ختام این یادداشت، ببینیم خود امیرالمؤمنین علیهالسلام در بیان بخشی از فضیلتهای خود و شاید مهمترین آنها، چه گفته است:
«این را آگاهان و حافظان میراث پیغمبر میدانند که من حتی یک ساعت هم در قبول و اجابت و لبیک فرمان خدا و پیغمبر عقب نماندم و در همه عمر پیغمبر را با جان خود یاری کردم؛ در جاهایی که شجاعان و قهرمانان میلرزیدند و فرار میکردند و گامهای محکم دچار تردید و تزلزل و عقبنشینی میشد. پیغمبر در حالی قبض روح شد که سرش بر روی سینه من بود و جان او بر کف من روان شد. من متصدی غسل پیامبر بودم و فرشتگان هم یاریام میکردند. گروهی از فرشتگان فرود میآمدند و گروهی پرواز میکردند و گوشم پر بود از صدای آهسته آنان که بر حضرت نماز میخواندند. سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست، من بر جادۀ حق میروم و دشمنان من بر پرتگاه باطلاند.»
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴