گروه استانهای دفاعپرس _ «ابوالقاسم علیزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ فروردین ۱۳۶۶ به اتفاق سردار «اسماعیل قاآنی» به پاس قدرشناسی از دامنهای ستارهنشان، وارد حیاطی در حوالی خیابان آخوند خراسانی میشویم که بزرگیاش را نمیتوان با مقیاسهای مهندسی اندازهگیری کرد. آقااسماعیل به هر خانهای که قدم میگذارد از خط پر رنگ حماسه و خون که در آسمان غیرت کربلای پنج دیده است، سخن میگوید.
خانم محترمهای با چادر گلدار وارد اتاق میشود، ابهت خاصی در چهرهاش پیداست، لب به سخن میگشاید و خیلی کوتاه میگوید: «بسیار خرسندم که در فضای جمهوری اسلامی تنفس میکنم و بچههایم به تکلیفشان عمل کردند».
همان لحظه در دلم گفتم چقدر دل مادرانهاش شبیه دریاست. زلال، عمیق، آرام و پر از مروارید. از آن روز به بعد؛ اگرچه دوست بسیار عزیزم جناب آقای «حمیدرضا صدوقی» در یادداشتهای روزانهاش با عنوان «ستارههای دنبالهدار» از دل دریایی این بانو قلم زد، ولی کافی نبود. اگرچه همکار پر تلاشم سرکار خانم طیبه مزینانی با تهیه کتاب «تشت آتش» از رویای صادقه این یگانه بانو قلم زد، ولی کافی نبود. اگرچه نگارنده با گردآوری کتاب «رد پای ستاره» از عظمت نگاه این شهروند نمونه قلم زد، ولی کافی نبود.
باید کار بزرگتری در حوزه ادبیات مقاومت و پایداری رقم میخورد تا عظمت وجودی این بانوی علویتبار برای تاریخ آشکار شود. و انگار این مهم به سرکار خانم «سیده خدیجه حسینی» محول شده بود تا کتابی را با عنوان «چشم به راه یک رویا» رقم بزند.
قرار بود شب میلاد یگانه خلقت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام به اتفاق دخترم سری به بوستان «کتاب آفتاب» در احمدآباد بزنیم، ولی حوالی عصر دوست و همکار گرامیام جناب آقای بهروز رحیمی که در حوزه ادبیات مقاومت بیشتر از هر مسئولی دغدغه دارد تماس گرفت و مرا به مراسم رونمایی از کتاب «چشم به راه یک رویا» دعوت کرد.
نماز مغرب و عشا را در حسینیه امام خمینی (ره) اقامه میکنم و با پای پیاده راهی «شهید چمران هشت» میشوم. قبل از من تعدادی از نویسندگان مشهد سیب حضور پیدا کردهاند، هرچند تعدادی از آنها برایم نا آشنایند.
لبخند ملیح و شیرین «منیره خانم» برایم بسیار معنادار هست و میتواند جایگزین تمام کاستیها و اخمهای برخی از چهرههای حاضر در این محفل ستاره نشان باشد.
نگاه من به این تنها خواهر شهیدان سید کریم و جواد خوشقلب طوسی نگاه به دخترک شیرین زبان ۹ سالهای است که انگار مطالبهگرانه از برادرش می پرسد؛ داداش جواد! خرداد تمام شده، پس چرا شهید نشدی؟ و سید کریم با لبخند میگوید؛ «طوری نیس آبجیجان! خرداد تجدید شده، شهریور امتحان میده».
اگرچه مراسم رونمایی از کتاب برخلاف عرف در منزل مادر شهیدان خوشقلب طوسی برگزار شده است و بسیاری از متولیان مسندنشین حوزه فرهنگ و ادب پارسی حضور ندارند ولی طبق نظر استاد سید علیرضا مهرداد - مجری این محفل ارزشی - مراسم بسیار سنگین است. شاید سنگینی مراسم به خاطر حضور نورانی دو قبیله موحدیها و خوشقلبهایی باشد که از ملکوت آمدهاند.
انتهای پیام/