دفاع‌پرس گزارش می‌هد؛

ماجرای دعوت رزمنده‌ها از حاج آقا قرائتی به جبهه با یک خرما

قاهری از رزمندگان بهداری لشکر ۸ نجف آباد خاطره‌ای از روز‌های دفاع مقدس و استقرار نیرو‌های بهداری در شهر اهواز روایت کرده است.
کد خبر: ۶۵۱۱۲۵
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۰:۳۰ - 14February 2024

ماجرای دعوت رزمنده‌ها از حاج آقا قرائتی با یک خرمابه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، قاهری از رزمندگان بهداری لشکر ۸ نجف آباد خاطره‌ای از روز‌های دفاع مقدس و استقرار نیرو‌های بهداری در شهر اهواز روایت کرده است که در ادامه آن را می‌خوانید.

یک ماه قبل از اینکه نیرو‌های لشکر ۸ نجف آباد به مقر «قلی آباد» باختران کرمانشاه برویم، سردار حاج غلام پوراسماعیلی و آقای نیکیار به خاطر کمبود جا و با توجه به اینکه در تعطیلات تابستانی قرار داشتیم و مدارس دانش آموز نداشت برای نیرو‌های واحد بهداری رزمی لشکر ۸ نجف اشرف در دانشگاه شهید چمران (پایگاه شهید مدنی)، و برای استقرار دیگر نیرو‌ها مدرسه‌ای به نام ۱۷ شهریوردر محله زیتون کارگری اهواز را از اداره آموزش و پرورش اهواز گرفتند.

ساعت ۱۱ یکی از آن روز‌ها شهید «مجید رهبری» قصد داشت با تویوتا بهداری به پایگاه مدنی ۱ برود تا برای نیرو‌ها نهار بیاورد. من هم برای کمک دنبالش رفتم.

یادم است نهار آن روز برنج و خورشت قیمه بود که در دو تا قابلمه گرفتیم و، چون تازه خرما‌های اهواز رسیده بود، آشپزخانه لشکر ۲ خوشه بزرگ خرما هم به نیرو‌های ما داد که همه این‌ها را گذاشتیم عقب تویوتا و به سمت مدرسه حرکت کردیم.

      مطالب بیشتر:

          * تصاویر/ حجت‌الاسلام «محسن قرائتی» در دوران دفاع مقدس 

هوا خیلی داغ و به قول معروف خرما پزون بود. در بلوار دانشگاه، یه مرتبه پاترولی را دیدم که قصد سبقت گرفتن از ما را داشت. کنار ماشین ما که رسید مجید کمی راه داد، یک مرتبه داخل ماشین حاج آقا قرائتی را دیدم. چشمش که به خُرما‌ها افتاد با همان لهجه کاشانی، به شوخی گفت: اخوی اینا مال دزدیه؟! مجید هم گفت بله بفرمائید مال دزدی بخورید! ماشین را نگه داشت و چند خرما داد به حاج آقا و راننده اش.  
من هم فرصت را غنیمت شمردم و برای نماز جماعت ظهر، از ایشان دعوت گرفتم تا به مدرسه ۱۷ شهریور بیاید. حاج آقا هم قبول کرد و راننده اش از ما آدرس را گرفت.

خوشحال و سریع به مقر رسیدیم و به بچه‌ها ماجرا را گفتیم. نیرو‌ها اکثراً باور نمی‌کردند و می‌گفتند سر کاریست. بالاخره سالن نمازخانه مدرسه را جمع و جور کردیم و حاج آقا قرائتی هم به قولش عمل کرد و دقیقاً موقع اذان ظهر آمد.  

کمی از مسائل نماز گفت و تلفّظ صحیح سوره حمد را توضیح داد. بعد از نماز جماعت، هرچقدر اصرار کردیم که برای نهار پیش ما بماند قبول نکرد و گفت من چند جای دیگه قول داده ام و باید به مقر‌های دیگه بروم.

شهید مجید رهبری که آن روز با حاج آقا قرائتی صحبت کرد و به او خرما تعارف کرد ۲۳ دی سال ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ در حالی که ۱۹ سال سن داشت به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای نجف آباد اصفهان به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار