گروه استانهای دفاعپرس_«سید حسین ولیپور» معاون پژوهش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران؛ جنگ تحمیلی مهمترین اقدام کینهتوزانه نظام سلطه جهانی علیه تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمین مقدس ایران بود. آمال نهفته در منطق رفتاری دشمن چنانچه به واقعیت نزدیک میشد حتی میتوانست سرنوشت بسیار مصیبتبارتری از تمام اتفاقات دویست سال اخیر ایران نظیر جدایی قفقاز و افغانستان، برای کشور و مردم ما رقم بزند. مقابله با انقلاب و نظام برخاسته از آن تنها یک مقدمه بود. این بار تنها نابودی ایرانزمین میتوانست کام تشنه حسودان را سیراب کند؛ انقلاب نشانهای بود که با بیدارساختن یک ملت متمدن و صاحب ایده، ارکان ساختار سیطره و هژمونی تمدن غرب را به چالش اساسی فراخوانده بود.
نخبگان علمی و تحلیلگران راهبردی غرب خیلی زود به قدرت نهفته در چشم و چراغ و لنگرگاه «شرق» آگاه شدند و برای دربندکشیدن مجدد آن و فروپاشی پایههای در حال محکمشدن آن دست به کار شدند. صدام، احمقی بیش نبود؛ تنها کاتالیزوری بود که ماموریت شروع تجاوز را داشت. در صورت موفقیت هم، در همان ایستگاه و چالهای که بعدها به دام افتاد، از صفحه روزگار حذف میشد. بیجهت نیست که از همان روز اول تهاجم به ایران، عربده کارتر از آن سوی آب بلند شد و تحمیل جنگ را سزای ملت ایران اعلام کرد.
با این وجود هدف دشمن نه تنها بر اساس طرحریزیهای اولیه، در هفتههای آغازین جنگ محقق نگردید و لقمه بسیار بزرگتر از دهان آن بود، بلکه به مرور صحنه جنگ به سمت پیروزیهای ایران رقم خورد. تنها یک سال کافی بود تا پیروزیهای راهبردی ایران از راه برسند و ظرف مدت هشت ماه از مهر ۱۳۶۰ تا ابتدای خرداد ۱۳۶۱، تقریبا تمام سرزمینهای از دسترفته به مام میهن بازگردند. از این زمان به ظاهر ندای صلحطلبی دشمن بلند شد، ولی به مرور زمان تطویل جنگ و فرسایشیکردن آن به سیاست اصلی نظام سلطه بدل گردید؛ نصیبی در پیروزی نبردند، ولی سوزاندن خرمن دو ملت میتوانست آبی بر آتش انتقام آنها باشد. در عین کمک به عراق، هیچگاه برای پایان جنگ طرحی عملی ارائه نکردند. چارهای نبود جز اینکه به مانند دو سال نخست جنگ برای پایاندادن به آن نیز خودمان دست به کار شویم.
شروط ایران برای حریف قابل قبول نبود؛ یا مییایست صدام سقوط کند و یا خواستههای ایران مبنی بر آغازگربودن عراق در جنگ پذیرفته شود. نه صدام و نه حامیانش گوش شنوایی برای این کار نداشتند. برای وادارکردن دشمن به پذیرش پایان جنگ راهکاری در ذهن دولتمردان و فرماندهان نظامی ما شکل گرفت که میبایست نقطهای بسیار مهم و قابل ارزش از سرزمین عراق به دست آید. سه عملیات بزرگ خیبر، بدر و والفجر هشت دقیقاً در همین راستا طرحریزی و اقدام شدند. عملیاتهای خیبر و بدر به رغم تبلور عظمت و ایثارگری، نتوانستند به مقصود نهایی نزدیک شوند. ولی والفجر هشت انگار میبایست کاری کند کارستان؛ در هیچ نقطهای از هزار و ۲۰۰ کیلومتر مرز مشترک ما با عراق، امکانی برای عملیات ما وجود نداشت. در همه جا دشمن بر زمین مسلط بود و مسلح. پدافند دشمن رمقی برای نیروی تهاجمی ما باقی نمیگذاشت. نهایتاً میتوانستیم تنها از خط عبور کنیم، ولی امیدی برای استقرار و پشتیبانی وجود نداشت. اما انگار فاو نقطهای فراوششده در جنگ بود؛ و نادانسته و ناخواسته چشم اسفندیار صدام در جنگ. چه خوب چشم در این چشم دوختیم و چه خوبتر سو از آن گرفتیم!
راضیکردن فرماندهان برای عملیات در عمق اروند و فاو کار آسانی نبود. تجربه عدم کامیابیها در خیبر و بدر کافی بود تا بسیاری از فرماندهان بنام، بنا بر مخالفت بگذارند. همه چیز مؤید حرف آنها بود. در اینجا نیز به مانند هور موقعیتی برای تثبیت و پشتیبانی وجود نداشت. ضمن آنکه دشمن در سرزمین خود خیلی راحتتر و دور از هرگونه اعتراضی میتوانست به قتلعام شیمیایی دست زند. بیپناهکردن رزمندگان در آن سوی رودخانه اروند و به دامافتادن عزیزترین بندگان خدا، تصمیم درستی به نظر نمیرسید. اما قبول این وضعیت و عمل به آن به معنای قبول ایجاد بنبست در جنگ و سرانجام، نجنگیدن بود. باید کاری میشد. فرمانده عالی جنگ و در کنار او برخی از فرماندهان یگانها به رغم دیدگاههای مخالف به این نکته اصرار داشتند که باید موانع را برطرف کرد و چارهای جز عملیات وجود ندارد. سرانجام تصمیم به عملیات گرفته شد. انتخاب این منطقه با وضعیت ما نیز همخوانی داشت و آن اینکه عراق نمیتوانست به سرعت از زرهی و توپخانه و قدرت هوایی خود بهرهمند شود. اندکی سرعت عمل کافی بود تا دشمن با تمام وجود در باتلاق غافلگیری فرو رود. ارتش عراق به صورت منطقی تصور میکرد که اجرای عملیات در اینجا غیرممکن است. همین کافی بود تا تصمیم بزرگ در جنگ گرفته شود.
تقریباً تمام تابستان و پاییز و نیمه اول زمستان ۱۳۶۴ صرف مقدمات عملیات بزرگ والفجر هشت شد. با بررسیهای دقیق رفتاری رودخانه وحشی اروند، بر روی کاغذ این رودخانه به رودخانهای رام بدل گشت! شامگاه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ با عبور ۲۵۰۰ غواص از اروند، بدون شلیک یک تیر، خط دشمن شکسته شد؛ این مسئله آموزهای شد برای تمام دانشکدههای نظامی دنیا! شکست خط دشمن بدون تیراندازی!
۷۵ روز درگیری تمامعیار نظامی میان دو طرف حاکم بود؛ همان غافلگیری اولیه کافی بود تا دشمن تماماً قافیه را ببازد و سرانجامی جز دستشستن از ادامه درگیری در این منطقه نداشته باشد. پایگاههای موشکی مستقر دشمن در فاو به سیطره نیروهای ایران درآمد. از آن پس حملات موشکی عراق علیه کشتیهای ایرانی که برای پهلوگرفتن در بندر امام خمینی اقدام میکردند به پایان رسید. تا پیش از این عراق از این پایگاه حدود ۹۰ فروند موشک شلیک کرده بود. اسکلههای نفتی البکر و الامیه که به اسکله نظامی بدل شده بود به پایان کار خود رسیدند. عراق در محاصره کامل دریایی قرار گرفت و به طور کل از دریا قطع امید کرد.
اروند به طور کامل به تصرف ایران درآمد؛ همان نقطهای که صدام برای سیطره بر آن جنگ را شروع کرده بود. قدرت بیچون و چرای ایران در جنگ جلوهگر شد و نظام سلطه برای جلوگیری از تداوم حملات و پیروزی ایران در جنگ شعار «نه برنده، نه بازنده» را بر سردر سیاستهای خود چسباند. ترس از سقوط صدام دوباره جان گرفت و این مسئله برای دشمن هویدا بود که سقوط صدام یعنی سقوط دومینوای سایر حاکمان دستگماشته منطقهای؛ چنین تحلیلی زمینهساز تفکر «پایان جنگ» در محاسبات دشمن شد. پیروزی ایران در جنگ چیزی نبود که در منطق دشمنان پذیرفته شود.
فاو و عملیات والفجر هشت، زمینهساز حرکتها و اقدامهایی در فضای بینالمللی شد که نهایتاً به قطعنامه ۵۹۸ منجر شد. تا این زمان به هیچ وجه شروط ایران در قطعنامهها در نظر گرفته نمیشد. این قطعنامه نقطه عطفی در تصمیمات سازمان ملل و شورای امنیت در مقوله جنگ تحمیلی بود.
لشکر ۲۵ کربلا و فرمانده شجاع آن میداندار اجرای عملیات والفجر هشت بودند. مرتضی قربانی به پشتیبانی فرماندهان و رزمندگان غیور لشکر ۲۵ کربلا از اولین فرماندهانی بود که به طرح حمله به فاو صحه گذاشت و با پشتیبانی از فرماندهی جنگ، زمینهساز پذیرش این طرح در سطح کلان تصمیمگیری شد. در عمل نیز این لشکر میداندار شد و با پذیرش قرارگرفتن در قلب عملیات به فتح فاو اقدام کرد. این لشکر با ۴۵ گردان اصلی و بازسازیشده، دوازده شبانهروز در اقدام آفندی کامل برای فتح فاو قرار داشت و به دنبال آن نیز دو ماه مداوم برای تثبیت اهداف و دفاع از آنها جانفشانی کرد. مازندران در منطقه عملیاتی والفجر هشت و به دنبال آن محور پدافندی فاو بیش از ۷۶۰ شهید تقدیم کرد. البته که به فرموده حضرت امام (ره) فاو را خدا آزاد کرد و همه رزمندگان و ملت ایران در پیادهسازی این اراده خدایی دخیل بودهاند.
انتهای پیام/