گفتگوی دفاع پرس با همسر غلامرضا همراهی، شهید ۱۹ دی ۵۶ قم:

شاطر نانوایی که اعلامیه پخش می‌کرد/ بعد از شهادت پیکرش را تحویل نمی‌دادند

شهید غلامرضا همراهی مرد فداکار و زحمت کشی بود و برای گذران زندگی و امرار معاش به صورت شبانه روزی فعالیت می کرد. او شاطر نانوایی بود موقعی که کارش خوب پیش نمی رفت از قم به تهران می رفت و گاهی اوقات هم تریکوبافی انجام می داد.
کد خبر: ۶۵۶۵۵
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۰ - 10January 2016

شاطر نانوایی که اعلامیه پخش می‌کرد/ بعد از شهادت پیکرش را تحویل نمی‌دادند

به گزارش دفاع پرس از قم، مردم انقلابی این شهر در اعتراض به چاپ مطلب موهنی نسبت به حضرت امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات مورخ 17 دی 56، دو روز بعد در 19دی به خیابان ها ریختند و حماسه فراموش نشدنی قیام 19دی را به عنوان طلیعه انقلاب، خلق کردند؛ به همین مناسبت، پای صحبت خانم کبری فرهادزاده همسر شهید غلامرضا همراهی، یکی از چهار شهید 19 دی سال 56 قم می نشینیم.

لطفا از زندگی مشترکتان و وضعیت کاری شهید بفرمایید

 در سن 15 سالگی با غلامرضا که 23 سال سن داشت، ازدواج کردم و حاصل سه سال و اندی زندگی مشترک ما دو فرزند به نام های ریحانه و محمد است.

 شهید غلامرضا مرد فداکار و زحمت کشی بود و برای گذران زندگی و امرار معاش به صورت شبانه روزی فعالیت می کرد. او شاطر نانوایی بود موقعی که کارش خوب پیش نمی رفت از قم به تهران می رفت و گاهی اوقات هم تریکوبافی انجام می داد.

شهید همراهی در زمینه فعالیت های سیاسی چه برنامه هایی داشت؟

 عمده فعالیت این شهید در کنار امرار معاش و اشتغال به کار، در زمینه مبارزات سیاسی و انقلابی بود. از مادرش شنیده بودم که غلامرضا از سال 1342 مشغول فعالیت های سیاسی بوده و در آن زمان همراه برادرانش به خاطر عشق و علاقه ای که به امام خمینی(ره) داشت وارد مبارزات انقلابی شده بود. همیشه در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد. چند باری نیز تحت تعقیب ماموران شاهنشاهی قرارگرفته بود و از همان سال ها بود که شور و اشتیاق مبارزه در وجودش هر لحظه بیشتر می شد.
آیا شما با شهید در مبارزات همراه بودید؟

من با اینکه در آن زمان سن کمی داشتم، سعی می کردم در حد توانم همراه شهید باشم و هیچ وقت مانع فعالیت ها و مبارزات انقلابی او نمی شدم. یکی از ارزشمندترین اهدافی که همسرم دنبال می کرد تلاش برای زنده نگه داشتن دین اسلام بود و عقیده داشت که دشمن دین را باید شکست داد تا دین اسلام پا برجا بماند.
حال و هوای دی ماه سال 56 و نقش شهید در آن ایام چگونه بود؟

 اوضاع شهر ملتهب و ناآرام بود. شهید غلامرضا، هر شب تعداد زیادی اعلامیه امام را به خانه می آورد، برای مبارزه آرام و قرار نداشت تا اینکه روزهای 16 و 17 دی ماه فرارسید. شبها برای شنیدن سخنرانی به مسجد می رفت. روز 17 دی ماه دیر وقت به منزل آمد، اعلامیه ها را در جای مطمئنی پنهان کرد و از من هم درخواست کرد در این باره با کسی سخن نگویم. روز 18 دی فرارسید و مانند روزهای قبل به مسجدی که واقع در بازار قم بود رفت. آن شب هم دیروقت به منزل آمد، و هنگامی که او را دیدم تشویش و نگرانی از چهره اش پیدا بود.
از آخرین روزهای مبارزاتی شهید خاطره ای دارید؟

شهید همراهی صبح روز 19 دی برای دیدن پدر و مادرش از منزل خارج شد. از خانواده اش حلالیت طلبیده و خداحافظی کرده بود. در آن زمان ما صاحب یک دختر بودیم و من فرزند دوم را نیز باردار بودم. هنگام ظهر، نگرانی عجیبی داشتم، دلم شورمی زد، اذان ظهر بود که غلامرضا به خانه آمد، نمازش را خواند و مختصر غذایی خورد. اما آرام و قرار نداشت.

ساعت 30/3 بعدازظهر همان روز، از من حلالیت طلبید. هنگام رفتن گفت: اگر به شهادت رسیدم مانند حضرت زینب (س) صبر پیشه کن و فرزندان را به خوبی بزرگ کن حتی با اینکه نمی دانست فرزند دوم مان پسر است به من سفارش کرد نامش را محمد بگذارم. از همان ساعت که از منزل خارج شد دیگر هیچ خبری از او نداشتم تا هنگام اذان مغرب و عشا، که صداهای مهیبی به گوش می رسید. صدای شعارهای مردم علیه رژیم شاهنشاهی و صدای تیراندازی در تمام شهر پیچیده بود، ناگهان صدای زنگ خانه به صدا درآمد، ابتدا تصور کردم غلامرضا برگشته است، اما برادر بزرگترش بود و او نیز از غلامرضا هیچ خبری نداشت. نگرانی عجیبی وجودم را پر کرده بود. از من جز صبر کردن کاری برنمی آمد، آن شب تا صبح صبر کردم و هر لحظه امید داشتم که به خانه برگردد.

از شهادت همسرتان چگونه مطلع شدید و چه اقدامی انجام دادید؟

از طریق مردم و آشنایان متوجه شدیم غلامرضا و چند تن از دوستانش در یکی از کوچه های بازار قم حوالی مسجد بازار، به شهادت رسیده اند.

بعد از شهادت، او را به تهران منتقل کرده بودند و موقعی که متوجه شدیم، برای تحویل پیکرش اقدام کردیم، اما پیکر او را به ما تحویل نمی دادند و توسط یکی از اقوام که ارتشی بود و با تعهداتی که از ما گرفتند شش روز بعد موفق شدیم پیکر مطهر او را تحویل گرفته و برای مراسم تدفین و خاکسپاری به بهشت زهرا(س) انتقال دهیم؛  هر سال در چنین ایامی با جمعی از دوستداران فرهنگ ایثار و شهادت بر سر مزار این شهید بزرگوار در قطعه 15 ردیف 61 در بهشت زهرا(س) گرد هم می آییم و یاد این شهید و چهار شهید دیگر 19 دی قم را گرامی می داریم.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار