گروه استانهای دفاعپرس- «عیسی آگاهی» نویسنده دفاع مقدس؛ جهادگر خراسانی «سید محمدعلی آقامیری» هفتمین روز از بهار سال ۱۳۰۸ در روستای قوژد از توابع شهرستان گناباد چشم به جهان گشود.
دوران نوجوانی آقاسید، ایامی بود که خانها و مستبدان آن زمان، روزگار سختی را برای مردم مظلوم این سرزمین رقم زده بودند، اما خانواده آقا سید محمدعلی زیر بار ظلم و ستم خان محل نمیرفتند و در مقابل اعمال نامشروع او ایستادگی میکردند. تا اینکه به خاطر درگیری با خان روستا، مجبور شدند شبانه دیار خود را ترک کنند و به مکانی آرام هجرت نمایند و بدین روی در شهرستان بجنورد ساکن شدند.
چهره مذهبی سید محمدعلی سرآمد محل بود. او همواره از بانیان برگزاری مراسم عزاداری ایام محرم بود و هر سال تا پایان ماه صفر، به هر قیمتی که بود برای عزاداری به مشهد مقدس مشرف میشد.
در چهره این جهادگر مخلص، روحیه مبارزهطلبی علیه رژیم شاه کاملاً مشهود بود. او به امام خمینی (ره) اعتقاد بسیاری داشت و همواره در جهت اجرای فرمان و عمل به سخنان ایشان حرکت میکرد.
او در صحبتهای خود میگفت: «من عاشق امام هستم و کارهایی را که انجام میدهم برای رضای خداست زیرا حکم امام فرمان خداست».
آقا سید محمدعلی در تظاهرات و راهپیماییهای شهر بجنورد، حضوری فعال داشت و فعالیتهای انقلابیاش باعث شده بود تا چماقداران و هواخواهان رژیم شاه به تحریک ساواک، به منزل او حمله ببرند، اما با حمایت اهالی محل مؤفق به این کار نشدند.
دغدغه آقامیری پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حمایت و حفاظت از دستاوردهای آن بود. او از منافقان نفرت داشت و معتقد بود منافقان نباید در نظام اسلامی حضور داشته باشند تا خدای نکرده اسلام را به نابودی بکشانند.
او قبل از انقلاب در حرفه اجداد گنابادی خود یعنی حفر قنات مشغول به کار بود و پس از انقلاب با هدف خدمت به عمران و آبادانی روستاهای محروم و کمک به مردم مستضعف، با دستمزد اندک در جهاد سازندگی شهرستان بجنورد مشغول به فعالیت شد.
برای آقا سید محمدعلی پول و مادیات معنا نداشت زیرا اگر به دنبال منافع مادی بود به راحتی میتوانست از راه حرفه خود، بیشترین درآمد را کسب کند، اما او از حضور در جهاد سازندگی اهداف آرمانی انقلاب را دنبال میکرد.
او میخواست با کار در این نهاد مقدس، گامی هرچند اندک در این راه برداشته باشد. او هر بار که برای احیا و یا حفر قنات به روستاها میرفت، به گرمی مورد استقبال اهالی روستا قرار میگرفت زیرا آوازه کار و عملکرد او را اکثر روستائیان به خوبی شنیده بودند و امید خود را برای دست یافتن به آب در دستان تلاشگر او میدیدند.
این جهادگر خراسانی کارهای محوله را بسیار سریع و به نحو احسن انجام میداد و همین موضوع باعث شده بود تا در میان روستائیان محبوبیت خاصی پیداکند.
آقا سید محمدعلی برای حضور در جبهه شوق و علاقه فراوانی داشت و در سال ۱۳۶۱ برای اولین بار به مناطق جنگی اعزام شد و در آخرین مرتبه، با گذراندن دورههای آموزش غواصی در مشهد، خود را برای شرکت در عملیات والفجر ۸ آماده کرد.
او به همراه دو تن از همرزمانش، علیاکبر حسنپور و محمدرضا آرند با هدف نصب پلهای شناور بر روی اروندرود، عازم خط مقدم جبهه شدند.
آقامیری مرگ در بستر را برای خود ننگ میپنداشت و معتقد بود باید در راه خدا جان سپرد و به همین خاطر بود که نزدیکترین راه وصال به خدا را حضور در جبههها میدانست.
او بارها با آن لحن مرشدانه خود، دیگران را به حضور در جبهه تشویق میکرد و از سرمایهداران و کسبه میخواست تا از کمکهای مالی خود به جبههها دریغ نکنند.
او خطاب به آنها میگفت: «باید به هر صورتی که هست به جبههها کمک برسانیم تا پیروز شویم».
آقا سید محمدعلی معتقد بودند انسان همواره باید از جان و مال و ناموس خود دفاع کند و در این راه کوتاهی نکند. او علاقه خاصی به شهید و شهادت داشت و احترام خاصی برای مقام شامخ شهید قائل بود و همواره روحیه شهادتطلبی در وجودش موج میزد.
در اولین روزهای آغاز عملیات والفجر ۸، آقا سید محمدعلی به همراه دو همرزم دیگرش، زمانی که خسته از انجام نصب پلهای شناور در کرانه اروند و در کنار نهر عوج مشغول استراحت بودند و خود در کنار نهر مشغول وضو گرفتن بود، راکتهای هواپیمای دشمن فرود آمدند تا آقا سید محمدعلی با وضوی شهادت به مهمانی معبود نائل شود.
انتهای پیام/