به گزارش خبرنگار جامعه دفاعپرس، چهاردهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، امروز سهشنبه (۲۲ خرداد) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین «دهقانی» و مستشاران دادگاه «مرتضی تورک» و «امین ناصری» و «وزیری» نماینده دادستان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) به صورت علنی برگزار شد.
در این جلسه از دادگاه وکیل مدافع خانواده شهدا گفت: در کیفرخواست صادره عناوین اتهامی درخصوص اقدامات تروریستی و جنایات سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق موسوم به گروهک منافقین درج شده است.
وی بیان کرد: بیش از ۱۷ هزار نفر توسط این گروهک به شهادت رسیدهاند و در کیفرخواست نام حدود ۶۰۰ شهید درج شده است و تقاضا داریم نام تمام شهدا در کیفرخواست اضافه شود و در مورد آنها نیز صدور رای انجام شود.
در ادامه مرادیه وکیل مدافع خانواده شهدای ترور از قاضی درخواست کرد خانم «نصرت شعرباف» همسر شهید حجتالاسلام و المسلمین «رفعتیپور» و دختر شهید «فرشیمقدم» در جایگاه قرار بگیرد و مطالب خود را مطرح کند.
زهرا سادات مقدم فرزند شهید محمد فرشیمقدم با حضور در جایگاه گفت: پدرم پاسدار سپاه پاسداران نبود، مذهبی و جزو افراد متدین و انقلابی جامعه بودند، ایشان عکس امام خمینی (ره) را در منزل و محل کارشان نصب کرده بودند.
وی گفت: پس از واقعه هفت تیر این گروهک نامههایی برای پدرم فرستادن و ما را تهدید و تعقیب کردند.
فرزند شهید مقدم در ادامه متن نامه تهدید این گروهک را در دادگاه قرائت کرد و افزود: در این نامه آمده «بدون شما رژیم خمینی نمیتواند یک روز هم دوام بیاورد از ارگانهای سرکوب ضدخلقی رژیم خمینی کنار بکشید و بیش از این خود را مورد انزجار مردم قرار ندهید. بیش از این خون جوانان انقلابی این مملکت را که به دست خمینی تباه و ویران شده است به زمین نریزید و خود را در معرض هلاکت قرار ندهید و آینده خود را تباه نسازید. قبلا گفتهایم نیروهای انقلابی هیچگونه کینه شخصی نسبت به شما ندارد، اگر به هشدارها توجه نکنید خود مسئول نتایج کردارها و عاقبت شوم خود خواهید بود».
زهرا سادات مقدم در ادامه به تعداد نامهها اشاره کرد و خاطرنشان کرد: این نامهها زیاد است آنها را داخل مغازه یا خانه میانداختند.
وی گفت: اینها را قبل از شهادت پدر داخل خانه میانداختند بعد از شهادت هم نامههای داشتیم.
زهرا فرشی مقدم گفت: روز ۱۵ دی ساعت ۲ بعد از ظهر به گفته شهود منافقین به قصد خرید آجیل وارد مغازه پدرم میشوند و به سمت پدر شلیک میکنند، بعد از پدر ما را تهدید میکنند منظور از ما مادرم، تنها برادرم، خواهرم که سه ساله و شاگرد مغازه پدرم است.
فرزند شهید فرشیمقدم اظهار داشت: در بخشی از نشریه «اتحادیه انجمنهای دانشجویان مسلمانان خارج از کشور» که برای مجاهدین است، خبر شهادت پدر من را با افتخار چاپ کردهاند. در این نشریه نوشته شده است: «اعدام انقلابی یک پاسدار ضدخلقی خمینی، واحد عملیاتی مجاهد شهید محمد عطارودی در بعد از ظهر ۱۵ دی پس از شناسایی یکی از پاسداران ضد خلق خمینی به نام مقدم به محل استقرارش عزیمت کرده و بلافاصله او را با شلیک دو گلوله به هلاکت رسانده و با دادن شعار مرگ بر خمینی درود بر مجاهدین به پایگاه خود باز میگردد» در حالی که پدر من پاسدار نبودند و عضو افتخاری کمیته بودند.
قاضی گفت: پس از شهادت پدر تهدیدهای سازمان مجاهدین خلق نسبت به خانواده شما ادامه داشته است؟
وی ادامه داد: بله این تهدیدها ادامه داشت و به مادرم میگفتند تو را هم مثل شوهرت به هلاکت میرسانیم. هر روز ما ترس و اضطراب بود بهطوری که مادرم از استرس زیاد مریض شد.
فرزند شهید فرشی مقدم خطاب به وکلا گفت: واقعا چه دفاعی میتواند کودکی پر از ترس و واهمه ما را از ذهنمان پاک کند. چه دفاعی میتواند جای پشت و پناهمان را پر کند. از دادگاه تسریع رسیدگی به پرونده را خواستارم.
زهرا سادات مقدم در پاسخ به سوال قاضی که آیا شما در آن زمان شکایتی نسبت به این موضوع ثبت کرده بودید، گفت: بله ضارب اصلی پدرم به نام «عباس صحرایی» بود و مابقی متهمان که چهار نفر بودند فرار کردند. متهم اصلی قصاص شد و آن روز را به یاد دارم پنج نفر همان روز محاکمه شدند که یکی از آنها ضارب پدرم بود آن زمان پنج ساله بودم.
وی ادامه داد: از طریق تماس تلفنی به خانه ما تهدیدات ادامه داشت و چند روز یکبار این اتفاق رخ میداد و همواره ترس داشتیم.
فرزند شهید فرشی مقدم ادامه داد: شبها نامههایی برای ما میفرستادند و شبها زنگ منزلمان را میزدند و حتی روزها در را میزدند و وقتی برای بازکردن در میرفتیم، کسی پشت در نبود و تنها نامهای را داخل منزل میانداختند. به تلفن منزل ما زنگ زده و مادرمان را تهدید میکردند و به او میگفتند تو را نیز مانند شوهرت به قتل میرسانیم و بچههایت را در راه مدرسه میدزدیم و منزلتان را نیز مانند مغازهتان به آتش میکشیم.
وی ادامه داد: چند نفر با نارنجک مغازه پدرم را به آتش کشیدند و ضامن نارنجک از همان اتفاق را امروز برای دادگاه آوردهام.
قاضی دستور داد تا ضامن این نارنجک نیز به عنوان مدرک در اختیار دادگاه قرار گیرد.
قاضی سوال کرد با اینکه مغازه پدرتان را منفجر کردند، اما او عکس امام راحل را از مغازهاش برنداشت؟
فرزند شهید فرشی مقدم گفت: خیر؛ بنده در زمان انفجار مغازه در آنجا نبودم، اما بعد از حادثه وقتی به مغازه رسیدم شاهد خسارات زیاد به مغازه و همچنین جاری شدن خون در کف زمین بودم. در همین حین پدرم نیز در آمبولانس در راه بیمارستان بود که جان باخت. ماشینهای کمیته و ژاندارمری و آمبولانس نیز جلوی مغازه پدرم بودند.
قاضی پرسید: فعالیتهای پدرتان در چه حدی بود؟
فرزند شهید فرشیمقدم گفت: پدرم همراه با داییهایم در زمان انقلاب در مبارزات شرکت داشته و فعالیتهایی میکردند.
قاضی پرسید: پدرتان در مغازه چه میکردند و چرا این جنایت علیه او صورت گرفته است؟
فرزند شهید فرشیمقدم گفت: پدرم مُدام در مغازه مشغول کسب و کار بود. اگر آرمان انقلابی سازمان مجاهدین این بود که با مردم متدین بجنگند، با خانواده این افراد چه کار داشتند؟ و ما را بعد از شهادت پدرم تهدید میکردند. در سال ۶۶ که ما تهران بودیم، تحت تعقیب آنها بودیم، من در آن زمان هفت ساله بودم و بخاطر این تهدیدها همیشه میترسیدم و زمان برگشت از مدرسه مدام از ترس پشت سرم را نگاه میکردم. ما ظرف ۲ سال سه بار خانهمان را عوض کردیم و هر بار نیز آدرس منزلمان توسط آنها شناسایی میشد و تهدیدمان میکردند. مرد خانه را کشته بودند، اما دستبردار نبودند. برادر ما در آن زمان ۱۵ ساله بود سال بعد به جبهه رفت و ۱۱ سال بعد برگشت. ساچمههایی نیز آوردم که به دادگاه تحویل خواهم داد، اینها از نارنجکی است که مغازه را منفجر کردند، باقی مانده است.
فرزند شهید گفت: از دادگاه درخواست داریم اجازه ندهند سران این سازمان به مرگ طبیعی بمیرند و درخواست قصاص داریم.
انتهای پیام/ 241