به گزارش خبرنگار دفاعپرس از استان مازندران، دفاع مقدس گنجینهای ماندگار از حضور عارفانه انسانهای برگزیده خداست که شهادتطلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را میتوان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقیشان نام برد.
همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزشها و آرمانهای این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسههای بیبدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدامشان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.
«صادق نوراللهی» یکی از ۱۴ هزار و ۵۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «قائمشهر» است که در ادامه زندگینامه و فرازی از وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگی نامه شهید
«صادق نوراللهی» در یکم مهر ۱۳۴۸ در خانواده با ایمان و متدین در شهرستان قائمشهر به دنیا آمد و در دامن پرمهر و محبت مادرش «عالیه زینی» و پدرش «قربانعلی نوراللهی» پرورش یافت.
دوران تحصیلی را تا مقطع متوسطه در مدارس قراخیل و دبیرستان والفجر رشته فرهنگ و ادب با موفقیت و جدیت پشت سر گذاشت و یکی از دانش آموزان خوب در تحصیل و اخلاق بود، شهید در فعالیتهای فرهنگی اجتماعی و انقلابی آن دوران و برگزاری مراسمات مذهبی مدرسه و محل سکونت نقش موثر و حضور پررنگی داشت.
صادق در عضویت بسیج لشکر ۲۵ کربلا در جبههای جنوب به اسلام خدمت میکرد و سرانجام در تاریخ یکم مرداد ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامه شهید
امت حزب الله! سلاح به زمین افتاده شهید را برگیرید و در سینههاتان بفشارید و گلولههای این اسلحه را بر سینههای مستکبرین و ظالمین و دشمنان اسلام فرود آورید. جای خالی آنها را در سنگر پر کنید. پشتیبان سرسخت ولایت فقیه و روحانیت در خط امام باشید که امروز ولایت فقیه قلب اسلام و استمرار حرکت انبیاست. شما باید در این خط باشید. قدر این روحانیون پیرو خط امام و مخلص را بدانید. این روحانیون هستند که اسلام را زنده کردهاند و همانند یک جوانه از درخت به گل تبدیل کردند.
ای جندالله در سبیل الله برای پیروزی خلق الله در انتظار بقیه الله با آوای کلام الله با هدف لقاء الله به فرمان روح الله به پا خیزید روانه جبهههای حق علیه باطل شوید. کاخ ظلم ظالمان خودفرو ریخته را درهم کوبید.ای جوانان انقلابی و مسلمانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین علیه السلام سرور و سالار شهیدان در میدان جنگ شهید شد. مبادا در حال غفلت بمیرید که علی اکبر حسین علیه السلام در راه حسین و با هدف شهید شد.
به خدا پناه میبرم که سرنوشتی به جز سرنوشت شهدا را داشته باشم. اگر صدها بار زبانم را از پشت و از دهانم خارج کنند و در مسلخ عشق به دارم بکشند و به بدترین وجه ممکن به شهادتم برسانند هرگز دست از رهبر و امام، اسلام و انقلابم برنمیدارم بر نخواهم داشت.
امت حزب الله! در روزگاری که همه جهان زیر یوغ ابرقدرتها همچون اسیری در چنگال دیوصفتان این نابکاران تاریخ قرار گرفته و مستضعفین و محرومین جهان در زیر پای این ناجوانمردان دست و پا میزنند، و در زمانی که همه جنایتها و خیانتها، غارتگریها و چپاولگریهای وحشیانه همه را به نام حقوق بشر انجام میدهند، در زمانی که صدامها، ریگانها و بگینها مسلمانی میکنند و نامبارکها و دیگر مزدورانشان فتوای جهاد علیه انقلاب اسلامی میدهند و جنگی به این وسعت علیه انقلاب اسلامی راه میاندازند برای یک بسیجی مخلص و جوان غیور نشستن در کنج خانه ننگ است. من نیز به عنوان تابع ولی فقیه عازم جبهه شدم تا شاید مسئولیتی که بر عهدهام است انجام دهم.ای مردم مرگ میرسد چه بخواهید و چه نخواهید جز هیچ گروه و انجمن و دستهای نباشید مگر آنکه در خط امام باشد.
اگر به جبهه نمیرفتم وجدانم ناراحت بود و از طرفی امر امام را لبیک نمیگفتم. ولی حالا خیلی خیلی خوشحال هستم نمیدانم اگر به خواست خداوند تبارک و تعالی شهید بشوم لااقل کار کوچکی در حق اسلام و وطن عزیز انجام دادم؟ با این همه خروش مقدس پاسدار قرآنم، چون از حریم مکتبم با خون سرخ خویش حمایت میکنم. پاسدار قرآنم، چون فرماندهام روح الله است. پاسدار قرآنم، چون پاسداری از دریای خروشان جندالله. پاسدار قرآنم، چون با تمام وجودم میکوشم تا کتاب مقدس خدا را سرلوحه عمل انسان گردانم و آن هم به همت ولی دلیل و کبوتر شهید و ستاره امید.
در این راه و در این خط شهید خواهم شد. از شهادت باکی ندارم که آرزوی من است؛ معشوق و محبوب من است. برای همیشه در تاریخ حضور خواهم یافت.ای خمپارهها و توپها و تانکهای روس و آمریکایی اگر هزاران بار بدنم را پاره پاره کنید هر قطره خونم ندا میدهند «لبیک یا امام، لبیک یا خامنهای»
امت حزب الله! زمانی که جسدم بر دوش شماست اگر با چشم دل بنگرید چشم به سوی کربلاست. خوشا به حال کسی که در این راه شهید بشود که از گذرگاه و کانال شهادت است که راه حسین تداوم مییابد. اگر شهید شدم دستانم را بیرون بیاورید تا مردم بدانند که من هیچ چیز با خودم نبردهام. چشمانم را باز بگذارید تا بدانند که من آگاهانه در این راه قدم نهادم. بر سر مزارم تکه یخ بگذارید تا برایم به جای مادرم که نباید گریه کند بگرید. مشتانم را گره کنید تا کافران بدانند که جسم و جانم نیز نخواهد گذاشت آنها حتی لحظهای به خود آرامش دهند.
انتهای پیام/