به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع پرس، مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس جمهور چین با اشاره به اصرار آمریکاییها و غربیها در استفاده از عنوان «دولت اسلامی» برای برخی گروههای تروریستی گفتند: این رویکرد، اهانت به مسلمانان است و به جای علاج مشکل، بطور غیرمستقیم زمینه تقویت این گروهها را بوجود می آورند.ایشان، ادعای آمریکاییها مبنی بر تشکیل «ائتلاف مبارزه با تروریسم» را یک فریبکاری خواندند و رویکرد آنها را در همه مسائل اینگونه دانستند.
بر این اساس با مهدی جمشیدی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مصاحبه تفصیلی به گفتگو نشستیم:
نظر شما درباره گروههای تکفیری و مصداق آنها(داعش) که با اسم "دولت اسلامی" از جانب دول غربی برای جهانیان شناسانده میشود چیست؟
اگر بخواهیم این معنا را حل کنیم و به تناقض گویی آمریکاییها و دولتهای غربی از ریشه نگاه کنیم؛ باید به صورت منطقی به قضایایی بپردازیم که پراکنده هستند و گرنه در جزئیات غرق میشویم چرا که تعداد جزئیات بسیار زیاد است. باید جزئیات را به یکدیگر متصل کنیم تا خطوط و مناسبات پنهان، اما واقعی بین آنها را پیدا کنیم بنابراین در اینجا باید در چنین مسیری قدم برداشت و لذا با این منطق باید به ریشههای تاریخی و تحلیلی این مهم بیشتر پرداخت. در اغلب قریب به اتفاق اسناد استراتژیک دولت ایالات متحده که در طول چندین دهه اخیر بر مفهومی به عنوان رهبری آمریکا تاکید و تصریح شده است.
رهبری آمریکا به این معنی است که آمریکا قصد دارد جهان جدیدی به وجود بیاورد که در آن جهان جدید رهبری از آن او باشد؛ به صورتی که تمام رقبا در سایه او قرار بگیرند، معارضان نیز یا حذف شوند و یا بضاعتشان را برای ضربه زدن از دست بدهند.
قبل از این، معارضاتی میان آمریکا و شوروی برقرار بود اما با فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی این معارضه تا حدی پایان پیدا کرد و صحنه و مصافی وجود ندارد که در یک سو ایدئولوژی لیبرالیستی ایستاده باشد و از سوی دیگر ایدئولوژی مارکسیستی، به همین سبب هم بود که استراتژیستهای ایالات متحده معتقد شدند که ایدئولوژی لیبرالیستی یا لیبرال دموکراسی پایان تاریخ است و دیگر فراتر از آن نداریم.
ایدئولوژی اسلام سیاسی، پایه گذار تمدنی شگرف
در کشاکش ایدئولوژی لیبرالیستی و ایدئولوژی مارکسیستی، ایدئولوژی اسلام سیاسی هم سر برآورد؛ هر چند ریشههایی از تاریخ داشت و رد پای آن را در دو سده اخیر میتوان دنبال کرد ولی انقلاب اسلامی ایران در سال 57 نقطه اوج گیری اسلام سیاسی به رهبری امام خمینی بوده. ایدئولوژی مارکسیستی شکست خورده بود اما ایدئولوژی اسلامی نه تنها شکست نخورد که در طول سه، چهار دهه اخیر قدرتش افزایش پیدا کرد به شکلی که انقلاب اسلامی را به قدرت اول منطقه تبدیل کرد و در مناسبات قدرت در عرصه جهانی بسیار موثر شد و همچنین بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی در منطقه شکل گرفت و همچنان به شکل آتش زیر خاکستر وجود دارد هرچند که بالفعل است و صورت نمایانی ندارد.
"فروپاشی از درون" تاکتیکی برای دربند کردن ایدئولوژی اسلامی
از جمله مهمترین استراتژیهای دولت ایالات متحده در برابر ایدئولوژی اسلامی، فروپاشی از درون است. فروپاشی از درون یک استراتژی است که از طریق تاکتیکهای مختلفی به اجرا درمیآید و آن "تاکتیک نماینده بد" است. یعنی یک جریان غیر قابل دفاع و انحرافی و مخدوش از ایدئولوژی اسلامی را به عنوان نماینده تام اسلام معرفی میکنند و نتیجه قرائت این اسلام جز "اسلام هراسی" نخواهد بود. چرا که وجههای خشن و غیر متعارف با اصول اسلام نشان داده شده و غیر از آگاهان به اسلام واقعی در پی از میان برداشتن این اسلام برخواهند آمد. امروز این "نماینده بد" یا "کارگزار شرق"، "عامل هراسناک"و "دیگری ویرانگر" همان گروههای تروریستی از قبیل داعش هستند.
این نمایندههای تقلبی و دروغین اسلام، در یک روند طبیعی رشد نکردهاند بلکه بسیاری از آنها را دولتهای غربی ساختهاند و نقش جهتدهی آنها را برعهده داشتهاند. همانطور که در عمل شاهدیم این گروهها تا یه مقطعی تعامل ارگانیک وجود دارد و آنها را هواداری، تغذیه، تامین تسلیحاتی، مالی میکند اما پس از مقطعی که عنان کار از دست خود غربیها خارج میشود مدعی راهاندازی موج مبارزه با تروریسم، خشونت و افراطیگری میشوند. غربیها منکر چیزی هستند که خودشان ساختهاند.
ذات سیاست مدرن چیزی جز فریب، نیرنگ، بیصداقتی و بیاخلاقی نیست و انسان و اندیشههای عالی انسانی کمترین ارزشی برای آنها ندارد.
در این میانه پر آشوب ما به عنوان نمایندگان گفتمان انقلاب اسلامی برای مهار روند اسلام هراسی چه باید انجام دهیم؟
به نظر میرسد استراتژی صحیح همان است که رهبری اتخاذ فرمودند چرا که از این تهدید بالفعل میتوان به صورت صحیح استفاده کرد به این معنا که با افشا گری نسبت به این واقعیتها میتوانیم برگ برنده را از دست ایالت متحده بگیریم و برگی به این دفتر قطور خدعهکاری و فریبکاری عریض و طویل آنها اضافه کنیم که چطور با افکار عمومی جهان و مصالح جوامع بازی میکنند. لذا همین رویداد دست ایالت متحده را بیش از پیش آشکار میکند. وقتی مردم دنیا متوجه شوند شعارهایی چون ترویج دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، مبارزه با تروریسم برای آمریکا دست مایه رسیدن به اهداف شوم خود در دنیا شده و با کسانی همپیمان شده و هست که برخلاف شعارهای خود حرکت میکنند؛ حرکت متناقض آنها را با معضل روبرو میکند و از نیرنگشان به سمت خودشان باز میگردد.
هنر جمهوری اسلامی این است که روی پاشنه آشیل غرب و آمریکا که همان تناقضهاست تکیه کنیم چرا که رهبر معظم انقلاب نیز در دو نامه خود به همین تناقض گوییهای غرب تکیه داشتند.
