گروه بینالملل دفاعپرس - روزبه قمصری؛ تعطیلی مراکز اسلامی هامبورگ، برلین و فرانکفورت از سوی مقامات کشور آلمان، آن هم به صورت کاملا ناگهانی و بدون صدور هیچگونه اخطار قبلی و از همه مهمتر بدون هیچ دلیل خاصی نقض آشکار حقوق دینی، اجتماعی و قانونی شهروندان مسلمان آلمانی است. در حقیقت اقدام دولت این کشور در بستن مراکز دینی را میتوان ازجمله مصادیق بارز و آشکار نقض آزادیهای دینی و حقوق بشر دانست.
دولت آلمان در شرایطی اقدام به بستن مراکز اسلامی در این کشور کرده است که معاهدات بینالمللی و اسناد و مقررات حقوق بشر، از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر، منشور ملل متحد، کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اعلامیه هزاره ملل متحد و سایر اسناد حقوق بشر و قوانین و رویههای حقوقی آلمان، آنها را بهصورت کامل و قانونی به رسمیت شناخته است.
اما پلیس آلمان فقط اقدام به بارزسی و تعطیل کردن مراکز اسلامی هامبورگ، برلین و فرانکفورت نکرد، بلکه بر اساس اخبار و گزارشهای منتشر شده در رسانههای آلمانی، پلیس ویژه این کشور اقدام به بازرسی از ۵۴ مرکز دینی در ۷ ایالت آلمان کرده است. ولی با توجه به حمله غافلگیرکننده و لشکرکشی به این مراکز دینی تا امروز هیچ سند و مدرکی مبنی بر فعالیتهای افراطگرایانه پیدا نکرده است.
البته فقط یک روز زمان لازم بود تا دلایل پلیس ویژه آلمان برای تعطیل کردن مراکز اسلامی کشورمان در این کشور پشتپرده این اقدام ضدانسانی و ضدحقوق بشری را آشکار کند. زمانی که پلیس آلمان در بیانیهای ادعا کرد که مسجد آبی هامبورگ مرکزی برای تبلیغ اندیشه اسلامی افراطگرایانه است، ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اقدام آنها کاملا روشن شد.
اما چرا دولت آلمان به یکباره و بدون هیچ دلیلی اقدام به تعطیل کردن مراکز اسلامی مسلمانان در این کشور کرد؟ پاسخ این سوال را باید در قدمت تاریخی مرکز اسلامی هامبورگ جستجو کرد که در سال ۱۳۳۲ با حمایت «آیتالله بروجردی» در مسیر نشر معارف دینی و اخلاقی فعالیت خود را آغاز کرده است.
حال نکته جالب در این میان این است که حتی خود مردم آلمان هم در سخنان و اظهارنظرهای خودشان اذعان کردند که با هیچکدام از مراکز دینی خارجی فعال در آلمان به اندازه مرکز اسلامی هامبورک ارتباط ندارند. پس اینجا ماجرا روشن میشود و میتوان گفت نگرانی اصلی مقامات آلمانی از افزایش روزافزون پیوند میان مردم آلمان با مرکز اسلامی هامبورگ، تهدیدی است که گسترش این ارتباطات دوسویه و چندسویه در حوزه آشنایی مردم آلمان با اسلام و گسترش دین مبین اسلام در این کشور برای مقامات آلمانی ایجاد شده است.
از طرف دیگر کمتر کسی است که نسبت به نفوذ صهیونیستها در آلمان و در میان مقامات این کشور ابهامی داشته باشد. ضمن اینکه «شورای مرکزی یهودیان آلمان» نیز که فعالیتهای گستردهای در این کشور اروپای غربی دارد، تاثیر قابل توجه و غیرقابل انکاری در تحت فشار قرار دادن مقامات آلمانی برای تعطیل کردن مراکز اسلامی در این کشور داشته است.
اما نقطه عطف تقابل رژیم صهیونیستی با مراکز دینی کشورمان در آلمان به عملیات «طوفان الاقصی» بازمیگردد. جایی که رژیم صهیونیستی در پاسخ به این عملیات گروههای مقاومت فلسطینی جنگ غزه را علیه مردم مظلوم و بیگناه این باریکه به راه انداخت. ولی جمهوری اسلامی ایران ضمن آشکار ساختن جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، همراهی آلمان و سایر کشورهای اروپایی و آمریکایی را نکوهش کرد.
در حقیقت بعد از این وقایع بود که شاهد بودیم لابی صهیونیسم با کمک برخی از مقامات کشور آلمان موجب بزرگی از ایران هراسی را در این کشور به راه انداختند تا بتوانند بهانهای را برای دستیابی به اهداف خود که همانا تعطیل کردن مراکز اسلامی کشورمان در آلمان است، به دست بیاورند. در نهایت هم با رایزنیهای پیدا و پنهان با مقامات آلمان، آنها را مجبور کردند تا پلیس ویژه این کشور را برای یورش به مراکز اسلامی کشورمان و در نهایت تعطیل کردن آن به خدمت بگیرند.
در پایان باید گفت متاسفانه در این بازی سیاسی که از لابیهای گسترده صهیونیسم در کشور آلمان سرچشمه گرفته است این کشور آلمان بود که به عنوان یکی از هشت کشور صنعتی و یکی از مهمترین قدرتهای اروپایی بازیچه صهیونیستها قرار گرفت و در جریان فعل و انفعالاتی خواسته یا ناخواسته مجبور به تعطیل کردن مراکز اسلامی کشورمان شد و به این صورت یک بار دیگر مقهور و اسیر رژیم صهیونیستی در تهیه و تنظیم سیاست اخرجی خود با دیگر کشورهای جهان شد.
انتهای پیام/ ۱۳۴