گروه بینالملل دفاعپرس- حسن علایی فعال؛ این روزها با جنایتهای جدید رژیم صهیونیستی در لبنان و به شهادت رساندن شهید سید حسن نصرالله دبیرکل جنبش حزبالله لبنان تحلیلهای گوناگونی از موضوع شهادت ایشان و نحوه ورود و مواجهه جمهوری اسلامی با این جنایتها ارائه میشود. برخی از این تحلیلها تعلل جمهوری اسلامی در خونخواهی از شهید اسماعیل هنیه و حمله مستقیم به رژیم صهیونیستی را علت تامِ ترور شهید سید حسن نصرالله میدانند و برخی قائلاند که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از جسارت بیشتر رژیم کودککش باید بهطور مستقیم وارد جنگ با اسرائیل شود! برخی تحلیلها نیز بر این باورند که جمهوری اسلامی باید بر اساس تجربه گذشته و بررسی شرایط زمانی و اقتضائات بینالمللی با عقلانیت توأم با شجاعت با موضوع برخورد کند.
قطعاً بسیاری از این تحلیلها از سر دلسوزی و احساس مسئولیت است. بدیهی است داغ شهادت سید حسن نصرالله داغی نیست که به این زودیها از دلها و سینههای مؤمنین خداجو و انقلابی بیرون رود، اما نکته قابل تأمل در نگاهی واقعبینانه به تحولات جبهه مقاومت در غرب آسیا این است که ابتدا تحلیلی درست از موقعیت و وضع موجود ترسیم شود و پس از آن اقدام متناسب به عمل آید.
با درنگ در این موضوع یعنی تحولات یک سال گذشته غربآسیا و بعد از عملیات غرورآفرین و تاریخی طوفانالاقصی، واقعیتهای ناگریزی پیش روی ما قرار میگیرد. در حال حاضر اوضاع رژیم صهیونیستی در بدترین شکل ممکن در طول هفتاد سال اشغالگری است. این اوضاعِ وخیم شامل اوضاع سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، منطقهای و بینالمللی است.
گزاف نیست گفته شود رژیم صهیونیستی اکنون در وضعیت بغرنج میان بودن و نبودن معلق است و با وضعیت یک سال قبل خود فرسنگها فاصله دارد؛ وضعیتی که بههیچوجه قابل بازگشت نیست. این حالت مرگ و زندگی برای رژیم صهیونیستی به دست توانمند نیروهای مقاومت از حماس و جهاد اسلامی و حزبالله لبنان و گروههای مقاومت عراق و انصار الله یمن و... رقم خورده است؛ نیروهایی که بهزعم آمریکا و رژیم کودککش صهیونیستی و کشورهای غربی و... نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی خوانده میشوند. البته جمهوری اسلامی هیچگاه حمایت خود از نیروهای مقاومت در جبهههای مختلف را کتمان نکرده و بهدفعات با صدای رسا حمایت همهجانبه خود را اعلام داشته است، اما سالیان متمادی مبارزه و مقاومت از سوی نیروهای مقاومت از آنها نیروهای کاملاً مستقلی فراهم آورده است که بهنگام متوجه مسئولیت خطیر خود میشوند و نیازی نیست که به نیابت از جمهوری اسلامی نقشآفرینی کنند. همچنان که حزبالله لبنان بعد از عملیات طوفانالاقصی بهدرستی متوجه مسئولیت خطیر خود در گشایش جبهه جدیدی علیه ارتش جنایتکار رژیم صهیونیستی شد تا از این طریق ضمن حمایت از مردم مظلوم فلسطین و غزه به یاری برادران مجاهد خود بشتابد.
همچنین اقدام شجاعانه و تحسینبرانگیز مجاهدان انصار الله یمن جهت حمایت از مردم مظلوم غزه در برخورد با کشتیهایی که حامل سوخت و غذا و کالا برای رژیم صهیونیستی بودند و ناامن کردن تردد کشتیهایی که مقصدشان بنادر رژیم صهیونیستی بود ازجمله اقداماتی است که سابقهای در گذشتهی تحولات منطقه غرب آسیا نداشته است. از منظر تحلیلگران آمریکایی، اسرائیلی منشأ همه این اقداماتِ کمسابقه و تأثیرگذار جمهوری اسلامی است که البته قابلانکار هم نیست.
بنابراین چه لزومی دارد جمهوری اسلامی که شاهد تحقق راهبردهای تعیینشده در جبهه مقاومت است و با هماهنگی کمنظیری بهپیش میرود بهطور مستقیم وارد کارزار شود. جمهوری اسلامی پایگاه امن و پشتیبان مقتدر نیروهای مقاومت و موجب دلگرمی آنان است. جمهوری اسلامی باید باشد تا بازوان قدرتمندش در جبهههای متعدد و مختلف مقاومت ضربات خود را بر پیکره رو به اضمحلال رژیم صهیونیستی وارد سازند. اینک حالوروز رژیم صهیونیستی مصداق ضربالمثل الغریق یتشبث بکل حشیش است که به حول و قوه الهی دستوپا زدنهای آخر تلقی میشود و بهترین گزینه برای رهایی از این وضعیت این است که جمهوری اسلامی ایران را هم با خود دچار مشکل کند؛ اما خدای بزرگ را شاکریم که رهبر معظم انقلاب (مدظلهالعالی) در جایگاه رفیع رهبری و فرماندهان شجاع نیروهای مسلح از شجاعت و عقلانیت و جسارت لازم برخوردار هستند که هنگام نیاز اقدامات مقتضی نظامی و امنیتی را به عمل آورند. آن چنانکه در موشکباران بیسابقه پایگاه آمریکایی عین الاسد و عملیات بینظیر وعده صادق اقتدار نظامی و امنیتی خود را به رخ جهانیان کشیدند و درس عبرتآموزی به دشمنان دادند.
انتهای پیام/ 411