به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، انقلاب اسلامی ایران ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با پایان بخشیدن به حاکمیت سیاسی رژیم پهلوی، نظامی نوینی ایجاد کرد. بدیهی است که به موازات این تحول باید ساختار کشور نیز دگرگون میشد؛ این فضا زمینه ایجاد نهادهایی متناسب با کارکردهایی ویژه را فراهم آورد.
مردم نیز بلافاصله داوطلبانه برای نظاممند کردن کشور اعلام آمادگی کردند. با توجه به نسبت جمعیت روستانشین به شهری، ضرورت رسیدگی و بهبود شرایط در روستاها بیشتر احساس میشد؛ لذا به موازات تشکیل نهادهای انقلابی، جهاد سازندگی نیز در ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ به عنوان بازوی سازندگی انقلاب برای خدمت به روستاییان و مناطق محروم و انتقال ارزشها و فرهنگ انقلاب به آن مناطق تشکیل شد.
متن زیر سیر ایجاد و رشد نهاد مقدس جهاد سازندگی است که در ادامه قسمت دوازدهم آن را میخوانید.
بعضی از جهاد استانها مثل قبل از تصمیم نهایی دفتر مرکزی جهاد نسبت به چگونگی شرکت در جنگ به منطقه اعزام شده بودند. نحوه اعزام جهاد استانها کاملاً متفاوت بود که به ذکر چند نمونه میپردازیم.
** استان خراسان
وسعت و تعداد شهرهای استان خراسان به عنوان بزرگترین استان کشور در وضعیتی قرار داشت که چند کاروان با امکانات محدود از شهرهای سبزوار و تربت حیدریه عازم جبهه شوند. در نهایت شورای مرکزی جهاد خراسان در دومین هفته مهرماه اقدام به اعزام یکی از مجهزترین کاروانها از مرکز استان خراسان به جبهه خوزستان کرد. «حسن هاشمی»، عضو شورای مرکزی جهاد استان با هماهنگی دفتر مرکزی کاروانی را مهیای خوزستان کرد. این کاروان متشکل از ۲۰۰ نفر به سرپرستی مهندس «محمد دیانت» مسئول امور پرسنلی جهاد آماده حرکت شد. او که از قبل نسبت به خوزستان آشنایی خوبی داشت، بهترین گزینه برای هدایت نخستین کاروان بود.
آنها نزدیک به ۵۰ خودرو تهیه کردند که اغلب فرسوده و مطمئن نبودند به همین دلیل یک گروه تعمیرگاه سیار آنها را همراهی و در بین راه به این خودروها رسیدگی میکرد. ترکیب کاروان متشکل از گروههای عمرانی بهداشت و درمان به همراه تعداد قابل توجهی ماشینآلات سبک و سنگین و تبلیغات بود همه کارکنان جهاد استان در تاریخ ۱۱ مهرماه طی مراسم باشکوهی این کاروان را تا دروازه خروجی مشهد بدرقه کردند. در زمان عبور این کاروان خیابانهای منتهی به خارج از شهر شور و حال خوبی پیدا کرده بود. کاروان پس از دو روز به قم رسید و در جهاد این شهرستان استراحت کرد.
آنها در زمان توقف در قم، یک شب در مورد سلاح سبک و امداد و درمان جهادگران آموزش دیدند. جهاد قم این برنامه را برای همه کاروانهای جهاد استانی که در مسیر حرکت آنها به جنوب قرار داشت، انجام میدادند. جلیل بشارتی عضو شورای مرکزی جهاد قم که از ناامن شدن جاده ورودی اندیمشک مطلع شده بود، به مسئول کاروان خراسان پیشنهاد داد از مسیر خرمآباد وارد خوزستان نشوند، زیرا روز گذشته هواپیماهای عراق تنگه فنی لرستان را بمباران کردند و احتمال بمباران این کاروان زیاد بود. کاروان جهاد خراسان مسیر اصفهان و چهار محال بختیاری را برای ورود به خوزستان انتخاب کرد و پس از سه روز به دوگنبدان رسید؛ همین که وارد خوزستان شدند، در مسیر رامهرمز به راه خود ادامه دادند.
در دومین هفته از مهرماه احتمال سقوط خرمشهر و آبادان و حتی اهواز وجود داشت. به همین دلیل جهاد استان خوزستان تصمیم گرفت چند استان را در شهرهای خط دوم مقاومت خوزستان مستقر کند. هنوز فضای این شهر حالت جنگی پیدا نکرده بود که جهادگران به راحتی به مقصد رسیدند. آقایان امیریان و علی طهماسبی دو جهادگر خراسان، از قبل باغ بزرگی را برای کاروان مهیا کرده بودند و آنها در این باغ با ساختمانی بزرگ مستقر شدند. حسن هاشمی عضو شورای مرکزی جهاد خراسان پس از تقسیم کار بین کمیتهها، هر کدام وارد فعالیتی شدند. یک گروه در کارگاه تیرچه بلوک سنگر میساختند و به جبهه حمیدیه میفرستادند. آنها پس از هماهنگی با شورای مرکزی جهاد خوزستان عازم سوسنگرد شدند. یک گروه از آنها در یک مدرسه و گروه دیگر در پادگان حمیدیه مستقر شدند. جهادگران در پادگان اسلحه تحویل گرفتند وقتی اول آبان ماه وارد عملیات شدند، اوج درگیری عراق با نیروهای مستقر در اطراف شهر حمیدیه و تپههای اللهاکبر بود. از آن پس رامهرمز به عنوان ستاد اصلی و جهاد خراسان تقویت شد و از آنجا نیاز نیروهای خطوط مقدم را تأمین میکردند. جهاد خراسان در کنار جهاد سمنان به عنوان نیروهای اصلی جهاد در پادگان حمیدیه به حساب میآمدند.
** استان اصفهان
نمایندگان شورای مرکزی جهاد سازندگی استان اصفهان در دو مرحله وارد جبهه غرب و سپس خوزستان شدند. همزمان با اعزام این جهادگران چند کامیون مواد غذایی، پوشاک و دیگر نیازهای رزمندگان را راهی ایلام کردند. سید قاسم قاسمینیا، یکی از جهادگران اعزامی به ایلام، نحوه ورود به منطقه را اینگونه بیان میکند: «اولین بار به اتفاق گروهی از جهادگران ۵ مهرماه عازم استان ایلام شدیم. اولین گروه پشتیبانی جنگ بودیم که از اصفهان برای شناسایی میرفتیم. وقتی به ایلام رسیدیم کاروانی از امکانات از اصفهان به آنجا رسید. در ایلام مشکلات زیادی بود و ترجیح دادیم به خوزستان برویم. تیمی را با بخشی از امکانات در ایلام گذاشتیم و بقیه را به خوزستان بردیم. وقتی وارد اهواز شدیم جایی نبود که مستقر شویم. همزمان تیم دیگری از اصفهان متشکل از استانداری و جهاد عازم خوزستان شده بودند و در آن شرایط بمباران اهواز به سختی آنها را پیدا کردیم.
پس از مشورت با جهاد خوزستان متوجه شدیم آبادان و خرمشهر نیاز به نیرو دارد و عازم شدیم. ۱۲ مهر، در مسجد جامع خرمشهر ملاقاتی با آقای غرضی استاندار خوزستان داشتیم. آنها نیروهایی که وارد شهر میشدند را به صورت گروههای رزمی به جبهههای درگیر با دشمن اعزام میکردند. تا چند روز در بلاتکلیفی به سر بردیم و سپس برای ایجاد یک پایگاه کمکرسانی و بسیج نیروهای امدادی به آبادان رفتیم، اما در آبادان کار پیش نمیرفت و به اهواز برگشتیم. ۲۵ مهرماه ستاد پشتیبانی جنگ اصفهان مستقر در اهواز تشکیل و آقای اصغر عباد مسئول آن شد.
پس از استقرار جهاد اصفهان در اهواز یک گروه عازم بندر امام شدیم و به کمک گمرک این شهر رفتیم تا کالاهای بندر تخلیه شوند. هواپیماهای عراقی چند بار گمرک و بندر را بمباران کردند و آتشسوزی شدیدی بندر را فرا گرفت و به سرعت کلیه کالاهای گمرک را تخلیه کردیم. مسئول تدارکات جهاد اصفهان مصطفی کاویانی بود و این واحد همزمان چند جبهه را تدارک میکرد. جهاد اصفهان همزمان در جبهه دهلران و موسیان اهواز، آبادان و بندر ماهشهر مستقر شده بود. یک گروه ۲۰ نفره از جهادگران استان تهران ستادی را در بندر ماهشهر راهاندازی کردند و به مرور جهاد اصفهان فارس و گرگان به آنها پیوستند و با همکاری اداره راه استان خوزستان و ماهشهر اقدام به احداث خاکریز سنگر و کانال کردند.
همزمان جهاد فارس و تهران وارد این منطقه شدند و تدارکات منطقه را پوشش دادند. کمکم ستاد جهاد اصفهان در اهواز تقویت شد و یک گروه به سرپرستی زرگر مسئولیت اسکان مهاجران مردم مرزنشین را به عهده گرفت و گروه دیگر به سرپرستی یزدان نظری تدارکات رزمندگان اعم از مواد غذایی، پوشاک و انتقال مهمات به خطوط مقدم در جبهههای میانی خوزستان را انجام میدادند که زیر نظر تدارکات اصلی مستقر در اهواز فعالیت میکرد. با فعال شدن جهاد اصفهان در چند جبهه، شورای مرکزی به منظور آموزش نیروهای داوطلب و جهادگران یک اردوی آمادگی رزمی در شهرستان شهرضا که از امکانات خوبی برخوردار بود تشکیل دادیم و کلیه نیروها در این دوره فشرده فنون اولیه رزمی را فرا میگرفتند.
شورای مرکزی جهاد خوزستان طی نامه شماره ۱۲۵/۶ مورخ ۱۳۵۹/۷/۵ از استانداری درخواست کرد هنرستان صنعتی اهواز را در اختیار جهاد قرار دهد تا تدارکات جبهه که به جهاد واگذار شده بود از چند محل انجام گیرد جهاد خوزستان این هنرستان را برای اسکان جهادگرانی در نظر گرفته بود که از سایر استانها وارد اهواز میشدند. علاوهبراین، مسلح شدن جهادگران برای دفاع از اهواز به مرحلهای رسید که استاندار خوزستان طی نامهای محرمانه شماره ۲۴۷۴/م مورخ ۱۳۵۹/۷/۲۶ به شورای مرکزی جهاد خوزستان ابلاغ کرد که هماهنگی و سازماندهی داوطلبان جهادگر برای حضور در جبههها را به عهده بگیرد و نحوه اعزام کلیه نیروهای مسلح را فراهم آورد.
جهاد خوزستان ساختمان هنرستانی را به این کار اختصاص داد و گروهی از جهادگران به سرپرستی محمد لالهزار مهیای نبرد با دشمن شدند. با این اقدام جهاد خوزستان بخشی از نیروهای جهاد اصفهان به سرپرستی محمد لالهزار در یکی از هنرستانهای اهواز مستقر شدند. پیش از آنها جهاد فارس به سرپرستی آقای جزایری در آن هنرستان حضور یافتند و چند سنگر در محوطه احداث کرده بودند. وضعیت اهواز بسیار بحرانی بود. اگر کسی یک سیگار روشن میکرد همه اعتراض میکردند. کسی تجربه جنگ نداشت. عراقیها به سرعت خودشان را نزدیک شهر اهواز رسانده و عراقیها پشت کارخانه نورد مستقر شده بودند.
بسیاری از جهادگران در بدو ورود با توجه به شرایط منطقه استقرار خود وارد فعالیت نظامی میشدند. با ورود آقای لالهزار یکی از مسئولان جهاد اصفهان به جبهه نورد و مشاهده شرایط آن محور، درصدد ورود به کارهای نظامی برآمدند. آنها در بدو ورود به اهواز، شاخه نظامی جهاد را تشکیل دادند و مدرسه زیباشهر اهواز را به نام جهاد ۲ راه انداختند. جهاد ۱ همان هنرستان محل استقرار جهاد اصفهان بود. جهاد ۱ خدمات رسانی به رزمندهها را به عهده داشت. جهادگرانی را که آموزش نظامی دیده بودند در جهاد ۲ سازمان دادند. چند نفر از چریکهای گروه چمران را برای آموزش آوردند و آنجا را به یک مرکز آموزش تبدیل کردند.
سرگرد مقدم ارتشی اخراجی دوران شاه هم آمده بود. هر گروه ۲۲ نفره یک فرمانده و معاون داشت. هنر اینها این بود که بروند ببیند دشمن کجا است. اول محل استقرار دشمن را پیدا کرده و سپس در یک روستا یا جایی کمین میکردند. از بین خودشان دو نفر به عنوان اطلاعات عملیات وضعیت دشمن را بررسی میکرد. این گروههای جهادی به صورت مستقل در اطراف اهواز وارد عمل میشدند و با مشقت اسلحهشان را تأمین میکردند که اغلب اسلحه از رده خارج گیرشان میآمد. ام ۱ یا برنو.
سلاحهای ارتش و ژاندارمری در زمان رضاشاه برنو بود جهادگران به ام.۱ میگفتند «ام چماق»، چون تک تیر بود و بعضی وقتها هم گلوله در آن گیر میکرد. حتی گاه مجبور میشدند با قنداقش با عراقیها بجنگند. شبها در جبهه نورد میرفتند شبیخون و یک خط آتش درست میکردند. در جهاد ۲ دهها گروه ۲۲ نفره درست شد که به دلیل نبود ارتباط سازمانی با سپاه عملکردشان در اسناد سپاه ثبت نشده است. هدف فرماندهان جهاد ۲ در جنگهای پارتیزانی ایجاد رعب و وحشت بین عراقیها بود. همین تجربه جهادگران منجر شد که یکی از گروههای مؤثر در آزادسازی سوسنگرد همین گروههای جهاد ۲ باشد.
گروه دیگری از جهاد اصفهان به سرپرستی عبدالمحمود حجتی یکی از بنیانگذاران جهاد سازندگی از چهار محال و بختیاری عازم خوزستان شد. او در زمان آغاز جنگ، عضو شورای مرکزی جهاد استان چهار محال و بختیاری بود. از آنجا به اتفاق سه نفر عازم خوزستان شد. ابتدا به سپاه اهواز در ساختمان گلف رفتند، اما کسی پاسخگوی او و همراهانش نبود. از این رو به جهاد استان خوزستان مراجعه کردند. آقای امانپور علاوه بر ارائه گزارشی از وضعیت تهاجم دشمن به خوزستان آنها را از طریق جاده آبادان به خرمشهر فرستاد این جاده در ۱۴ مهر ناامن شد و آنها مجبور شدند از طریق جاده شادگان خود را به خرمشهر برسانند.
پس از ورود به خرمشهر توسط مرتضی مأمویی، مسئول جهاد از محل استقرار نیروهای اصفهان آگاهی پیدا کردند. صبح روز ۱۶ مهر در مسجد جامع خرمشهر به گروه جهاد اصفهان با مسئولیت احمد حجتی پیوستند. مسجد جامع به مرکز عملیات چریکی نیروهای داوطلب تبدیل شده بود و دو ارتشی به نام «اقاربپرست» و «شریف» این گروههای چریکی را سرپرستی میکردند. آنها به فاصله ۵۰۰ متری مسجد در کوچه و پس کوچههای شهر به عراقیها یورش میبردند و برمیگشتند. نیروهای اصفهان در خرمشهر تنها یک لودر داشتند که دو راننده از آن استفاده میکردند. یک تانکر آب هم در اختیار آنها بود و به نیروهای داوطلب آب میرساندند. غیر از احمد حجتی، حسین پارسا نیز خیلی فعال بود. هسته اولیه جهاد اصفهان در آبادان به وسیله همین افراد تشکیل شد و هر که وارد منطقه میشد، به آنها میپیوست.
در تاریخ ۱۸ مهر جهاد اصفهان نمایشگاه اتومبیل جهان نرسیده به پل خرمشهر را به عنوان مقر ثابت خود در آبادان انتخاب کرد و به مرور جهادگران اصفهان به این مقر مراجعه کردند. خرمشهر کاملاً ناامن شده بود و نیروها دیگر قادر به حضور در شهر نبودند. بیشترین فعالیت جهاد اصفهان خدماترسانی به نیروهای رزمنده از جمله گروه فداییان اسلام و نیروهای مستقر در مسجد جامع خرمشهر بود که تا دو روز قبل از سقوط خرمشهر، یعنی ۴ آبان ماه این خدمات ادامه داشت. این خدمات شامل آبرسانی مهمات مواد غذایی، انتقال مجروحان به بیمارستان و جابه جایی نیروها میشد. گروه دیگری به سرپرستی علی ایمانیان از جهاد نجف آباد به عنوان نماینده استان اصفهان وارد خوزستان شدند. آنها بلافاصله پس از ورود به اهواز عازم خرمشهر شدند و به جمع جهادگران اصفهان پیوستند.
** جهاد فارس
جهاد سازندگی فارس در ترکیب دو کمیته تدارکات و کمیته آموزش و اعزام وارد جنگ شد. نخستین گروه رزمی به فرماندهی عبدالرحمان جزایری عازم اهواز شد و در ۱۰ مهر خود را به جهاد سازندگی خوزستان معرفی کرد. آنها زمانی وارد اهواز شده بودند که احتمال نبردی سخت در شهر خرمشهر پیشبینی میشد. با توجه به سقوط خرمشهر، جزایری و گروهش همراه گروهی از جهاد اصفهان خود را برای کمک به مدافعان خرمشهر رساندند. آنها وقتی وارد منطقه شدند که مقاومت در خرمشهر آخرین روزهای خود را میگذراند. همین که به خرمشهر رسیدند به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول در مسجد شیخ شبیر و گروه دوم در مسجد سید عدنان مستقر شدند. علاوه بر کمک به مدافعان شهر، طبخ و توزیع غذای رزمندگان، پشتیبانی و تأمین مایحتاج آنان و همچنین تعمیر و تجهیز خودروها در سطح شهر خرمشهر را نیز انجام میدادند.
عبدالرحمن جزایری در این باره چنین بیان میکند: «من به عنوان مسئول مالی و پذیرش جهاد استان فارس یک روز قبل از آغاز جنگ وارد مسأله جنگ شدم و پیشنهاد دادم امکانات جهاد را در اختیار جنگ قرار بدهیم. بلافاصله اطلاعیه دادیم که مردم به جنگ کمک کنند و در نهایت با ۲۴ کامیون امکانات مهندسی و مواد غذایی از قبیل خرما و دیگر ملزومات به اتفاق ۱۰۰ نفر در ۷ مهرماه وارد اهواز شدیم. ابتدا خودم را به دکتر چمران معرفی کردم و ایشان پیشنهاد داد حفاظت از پادگان لشکر ۹۲ زرهی را به عهده بگیریم که زاغه مهمات و اسلحه خانهها را مواظبت کنیم شهر اهواز در همان روزهای اول جنگ شرایط خوبی نداشت و امکان داشت کنترل این پادگان از دست خارج شود. دکتر چمران به عنوان نماینده امام در جنگ پس از استقرار در اهواز مجبور شده بود از هر گروهی که وارد خوزستان میشد، استفاده کند. او به جهادگران اعتماد داشت و این مسئولیت را به آنها سپرد. ارتش انسجام خود را از دست داده بود و امکان دفاع از اهواز نبود و ارتش عراق تا جایی که با موانع طبیعی برخورد نکرده بود تا ۲۰ کیلومتری اهواز پیشروی کرده بود. در جهاد خوزستان ستادی تشکیل شد و با آنها مرتبط شدم. مسئولیت من تقسیم نیروهای داوطلب در جبههها شده بود.»
** استان سمنان
نخستین کاروان استان سمنان از شهرستان دامغان به سوی خوزستان حرکت کرد. آقای حسنبیگی یکی از مسئولان این کاروان بود که بعد فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) شد. این کاروان سوم مهرماه متشکل از ۴۰ نفر از جهاد دامغان به سرپرستی آقای کرامتی به جبهه اعزام شد. ترکیب این کاروان متنوع بود یک تیم راهسازی با دو بلدوزر دو کمرشکن، یک گریدر، یک لودر، چهار کمپرسی و چند ماشین سبک و یک گروه امداد برای کمک به آوارگان جنگ آذوقه دو ماه را هم با خودشان برده بودند هنوز به دوکوهه نرسیده بودند که دو فروند هواپیمای عراقی یک قطار پر از مهمات را بمباران کرد.
این صحنه نخستین برخورد آنها با جنگ بود. وقتی به اهواز رسیدند در مدرسهای در کنار ساختمان جهاد اهواز مستقر شدند. پس از سه روز از طرف جهاد خوزستان به آنها مأموریت داده شد به پادگان حمیدیه بروند. زمانی وارد جاده حمیدیه شدند که دشمن از سمت دب حردان این جاده را با توپخانه گلوله باران میکرد. پادگان وضعیت خوبی نداشت و در معرض خطر سقوط بود. جهاد دامغان به کمک ستوان باقری مسئول انجمن اسلامی پادگان در یک انبار مستقر شدند. پادگان به شدت از طرف دشمن تهدید میشد و بسیاری از سربازان پادگان را ترک کرده بودند. ۳۰ جهادگر با در اختیار گرفتن اسلحه، حفاظت از پادگان را به عهده گرفتند.
با ارسال کمکهای مردمی به پادگان تقسیم مواد غذایی بین جنگزدگانی که از روستاهای مرزی به سختی خود را تا حمیدیه رسانده بودند، به عهده یک گروه قرار گرفت. تعداد جنگزدگان به بیش از ۲۸ هزار نفر رسیده بود و مجبور بودند آنها را سروسامان بدهند. یک گروه دیگر تأمین غذای ارتشیهای مستقر در جبهه الله اکبر را به عهده گرفت. شدت آتش دشمن روی تپههای اللهاکبر به حدی زیاد بود که رانندهها به سرعت غذا را به سنگرها میرساندند و بلافاصله برمیگشتند. گروه سوم جهاد دامغان تعمیرات خودروهای ارتش را انجام میداد. این گروه به صورت سیار در فاصله بین پادگان تا تپههای اللهاکبر تردد و بین راه نیز کلیه خودروها را تعمیر میکرد.
** استان تهران
جهاد استان تهران با گروهی از مهندسان جهاد شمیران به سرپرستی داود دانشجعفری در بدو ورود به خوزستان عازم بندر ماهشهر شدند. آنها به محض ورود به ماهشهر، اقدام به کمکرسانی به مهاجران جنگی کردند. آقای احمدپور یکی از جهادگران به عنوان شهردار در ماهشهر مستقر شد و بقیه عازم آبادان شدند. جهاد استان تهران در سه منطقه شوش، بندر ماهشهر و آبادان فعالیت میکرد و خدماتدهی به این جبهه به سختی انجام میگرفت.
مسئولیت جهاد تهران در آبادان به داود دانشجعفری واگذار شد. این جهادگران در مدرسهای از آبادان مستقر شدند. در واقع مهندسی جنگ استان تهران از جبهه آبادان وارد کار مهندسی شد و برای انسجام بخشیدن به مهندسی جنگ، ستاد جبهه شوش را در محل شرکت گله به عنوان مرکز فعالیت جهاد این استان تقویت کردند. مهندس بصیری که سرپرستی گروهی در غرب کشور را به عهده داشت، به خوزستان منتقل و سپس در ستاد آبادان مستقر شد. گروهی از جهادگران دماوند و ورامین از استان تهران با استقرار در دزفول، امکاناتی را که از تهران ارسال میشد در جبهه شمالی خوزستان توزیع میکردند.
آنها نخست پشت رودخانه کرخه مقری احداث کردند. جهاد تهران واحدی به نام امور داوطلبین راهاندازی کرده بود که با مساجد تهران ارتباط برقرار کرده و داوطلبها را جذب و برای کارهای کشاورزی به روستاهای اطراف تهران اعزام میکردند. به محض آغاز جنگ امور داوطلبین تبدیل به امور جذب و اعزام نیرو به جبهه شد. مسئولیت این واحد به عهده آقای عاشقی بود که مسئولیت اعزام یک گروه را به عهده گرفت و در جبهه شوش مستقر شدند. عاشقی پس از بازدید از جبهههای جنوب و بازگشت به تهران مسئولیت پشتیبانی جنگ جهاد استان تهران را بر عهده گرفت.
** استان مرکزی
جهاد استان مرکزی در روزهای اول جنگ با جمع آوری تعدادی دستگاه سنگین از کارخانجات صنعتی اراک در دو مرحله ۳۰ دستگاه لودر و بلدوزر به خوزستان ارسال کرد. به دلیل ناامن شدن جاده اهواز - اندیمشک این دستگاهها از مسیر دهلران وارد خوزستان شدند. لطفالله قدیری از طرف شورای مرکزی جهاد این استان همراه تعدادی از جهادگران در اهواز مستقر شد و دستگاهها را تحویل جهاد خوزستان دادند تا در مناطق عملیاتی مورد استفاده قرار گیرند. جهادگران این استان پس از هماهنگی با محمد طرحچی به منطقه سوسنگرد اعزام شدند و در جریان آباندازی جبهه حمیدیه به کمک دکتر چمران شتافتند. جهادگران اراک آبان ۱۳۵۹ در ایستگاه حسینیه کنار رزمندگان با مهاجمان عراق جنگیدند. کمکم نیروهای داوطلب این استان به مقر این جهاد در اهواز مراجعه و سازماندهی شدند. آنها پس از آزادسازی سوسنگرد خدماترسانی به مردم و رزمندگان منطقه کردند و خدمات مورد نیاز مردم و رزمندگان در دستور کارشان قرار گرفت.
آبان ۱۳۵۹ شورای مرکزی جهاد استان مرکزی اقدام به تشکیل ستاد پشتیبانی جنگ در اراک کرد و با جمعآوری کمکهای مردمی نخستین کاروان هدایای مردمی راهی خوزستان شد. آنها با حضور در روستاها و جمعآوری وجوه نقدی با سربرگ جهاد به مردم رسید میدادند. اعتماد روستاییان به جهاد عاملی شد که هدایای قابل توجهی جمع آوری شود. این روند ارتباط روستاییان با جنگ موجب شد تعداد قابل توجهی از مردم داوطلبانه وارد جبهه شوند. جهادگران نیازهای جبهه را به اطلاع مردم میرساندند و بر اساس آن اقدام میکردند. با استقرار نیروهای عراق در اواسط مهرماه در جبهه نورد، شهر اهواز و خطر سقوط آن در وضعیت بحرانی قرار گرفت. شبها برق شهر قطع میشد خودروها با پوشش گِل استتار میشدند و با چراغ خاموش تردد میکردند با این حال ورود جهاد سازندگی استانها در طول مهرماه همچنان ادامه داشت.
** استان مازندران
نخستین کاروان جهاد مازندران را ۷۰ کامیون کمکهای مردمی همراهی میکرد که شامل مواد غذایی، نان، کنسرو، دارو و پوشاک بود. این کاروان ۱۰۰ نفری که شامل نیروهای خدماتی، فنی، پزشکی، راننده دستگاههای سنگین و تعمیرکار میشد، ۲۰ مهرماه به خوزستان رسید. دیگر جهاد سازندگی استان خوزستان توان پاسخگویی به اسکان کاروانها را نداشت از این رو استانداری مدرسه امیر کبیر اهواز را برای اسکان این جهاد اختصاص داد. آنها پس از استقرار گروههای عملیاتی خدماتی تعمیرات فرهنگی و بهداشتی فعالیت خود را از شهر اهواز آغاز کردند جهادگران در گام بعدی در جبهه دارخوین مستقر شدند و یک آشپزخانه بزرگ راه اندازی کردند که روزانه ۵ هزار غذا به جبهه میرساندند.
جهاد مازندران تمام تولیدات یکی از کارخانجات کمپوتسازی مازندران را میخرید و مستقیم وارد منطقه میکرد. اقدام دیگر جهادگران مازندران اعزام یک گروه پزشکی به محلهای اسکان مهاجران جنگی و شهرهای زیر بمباران بود. حضور پررنگ جهاد مازندران در جبهه به آنها اجازه میداد در چند محور مستقر شوند. آبادان دارخوین دشت عباس را مشیر، ذلیجان و جاده اندیمشک محورهایی بود که مستقر شده بودند. جهاد سازندگی مازندران چند ابتکار عمل انجام داد که تأثیر مهمی در روند کارهای پشتیبانی جبههها داشت. اغلب رزمندگان خسته و گرسنه از جبهه برمیگشتند و جایی برای مراجعه نداشتند. بیشتر فروشگاههای مواد غذایی شهر اهواز به حالت نیمهتعطیل درآمده بود. جهاد مازندران برای استراحت و تجدید قوای رزمندگان در ابتدای جاده سوسنگرد محلی را فراهم آورد و در آنجا مستقر شد.
آنها چند صندلی چوبی از مدرسه امیرکبیر آوردند تا رزمندگان استراحت کنند. کمپوت، نان و کنسرو را روی یک میز میچیدند و از رزمندگانی پذیرایی میکردند که پای پیاده از سمت حمیدیه میآمدند. رزمندگان پس از خوردن کنسرو و استراحت، هنگامی که سرحال میآمدند برای پرداخت پول به جهادگران مراجعه میکردند، اما وجهی گرفته نمیشد و در عوض از آنها خواستند برای سلامتی همه رزمندگان صلوات بفرستند. به این ترتیب، ایستگاه صلواتی راهاندازی شد به مرور با فراهم آوردن وسایل مورد نیاز به رزمندگان چای و شربت نیز میدادند. از آن به بعد این مکان از سوی رزمندگان به ایستگاه صلواتی، معروف و به یکی از پاتوقهای رزمندگان تبدیل شد.
ایستگاههای صلواتی در محل گذرگاههای اصلی جبههها دایر میشد. استراحت کوتاه رزمندگان در این ایستگاهها بسیار فرحبخش بود و حتی بعضی از رزمندگان دوباره از همان جا به جبهه بازمیگشتند. راهاندازی ایستگاه صلواتی با استقبال گرم رزمندگان رو به رو شد و جهاد این ایستگاه را در مسیر اغلب جبههها تکرار کرد. تدارکات این ایستگاههای صلواتی به عهده پشتیبانی جهاد اهواز قرار گرفت.
** استان چهار محال و بختیاری
یک گروه از جهاد استان چهار محال در ۱۵ مهر به خوزستان اعزام و از طریق بندر ماهشهر در جبهه آبادان مستقر شدند آنها به کمک جهاد اصفهان رفتند و در سنگرسازی و ترمیم جادهها به جمع آنها پیوستند یکی از کارهای آنها راهاندازی کارخانه آسفالتسازی برای تأمین مصالح جادههای منطقه بود در بین جهادگران این استان، آقای حسن بارفروش استادکار ماشینآلات سنگین نقش زیادی در سازماندهی تیم راهسازی داشت که با یکی دیگر از جهادگران به نام حسینزاده در همین جبهه به شهادت رسید. جهاد چهار محال بیشتر در احداث جاده چوئبده متمرکز شده بودند و با توجه به اینکه تعداد آنها قابل توجه نبود، صرفاً در چوئبده کار میکردند.
کارهای محول شده به جهاد همچنان در حول خدماترسانی به جبههها خلاصه میشد و دامنه فعالیتها در خطوط مقدم بیشتر شد. با شناختی که فرماندهان محورهای عملیاتی از جهادگران پیدا کرده بودند این خدماترسانی بیشتر در حمل مهمات امداد و درمان توزیع مواد غذایی و حمل مجروحان متمرکز شده بود. تردد جهادگران به مناطق عملیاتی به حدی رسید که تدارکات و امدادرسانی آنها تا خطوط مقدم جبههها گسترش یافت. رودررویی آنها در برابر مهاجمان عراقی منجر شد که با اسلحه وارد منطقه شوند. ۲۲ مهر ۱۳۵۹، رضا فروزش عضو شورای مرکزی جهاد خوزستان طی نامهای از رکن ۴ لشکر ۹۲ زرهی درخواست ۱۰۰ قبضه ژ. ۳، ۴ قبضه تیربار ۱۰ قبضه آرپی جی و مهمات مورد نیاز به همراه ۱۰۰ عدد نارنجک جنگی و تفنگی کرد. در این نامه قید شده است که جهادگران اعزامی به محورهای عملیاتی بارها با عراقیها درگیر شدهاند. این امکانات نظامی صرفاً در اختیار جهادگرانی قرار میگرفت که در خطوط مقدم جبههها تردد میکردند.
جهاد سازندگی در جبهه اهواز احداث خندق محور دیگر هجوم عراق برای رسیدن به اهواز از سمت جاده خرمشهر بود. ارتش عراق در روز ۳ مهر ۱۳۵۹ خود را به پادگان حمید رساند و این پادگان خالی را اشغال کرد. این لشکر در ادامه پیشروی توانست بخشی از جاده اهواز خرمشهر را تصرف و تا نزدیکی اهواز پیشروی کند. در این محور با مقاومت رزمندگان در جنگلهای گمبوعه در جنوب اهواز متوقف شد. یگانهای مهاجم ارتش عراق نزدیک اهواز شهر را با توپهای ۱۳۰ م م گلوله باران میکردند. آنها روزانه حدود ۱۰۰۰ گلوله توپ بر روی شهر اهواز ریختند. با نزدیک شدن قوای مهاجم به اهواز بحران جنگ در اطراف اهواز بالا گرفت. مردم سپاه و نیروهای نامنظم در جنوب این شهر اقدام به حفر خندق کردند تا در مقابل ارتش متجاوز مقاومت کنند بخشی از کندن این خندق به عهده جهاد سازندگی بود؛ بنابراین جهاد وارد مرحله دیگری از کار شد. این مرحله پس از تصمیم گیری روی پدافند آبی و حفر کانال در اطراف شهر اهواز شروع شد. برای ایجاد این پدافند استفاده از خندق و آب در دستور کار قرار گرفت.
گزارش از حامد افروغ
انتهای پیام/ 112