گروه جامعه دفاعپرس - دلنوشته «محمد دیندار» به مناسبت چهلمین روز آسمانی شدن «غلامرضا حشمتی» پیشکسوت محبوب فوتبال خوزستان؛ «غلامرضا حشمتی» فوتبالیست پیشکسوت و مربی خوشنام و محبوب خوزستانی کشورمان ۲۳ مهرماه، عاشقانه در زمین فوتبال به دیدار حضرت حق شتافت و موجی از اندوه را در میان مردم و جامعه ورزشی بر انگیخت و به همین مناسبت مراسم مختلف بزرگداشتی برای این مربی با اخلاق و مردمی در ورزشگاه تختی اهواز و ورزشگاه شهدای فولاد خوزستان توسط تیمهای منتخب خوزستان و تیم فولاد خوزستان و با حضور چهرهای نامدار فوتبال کشور و علاقمندان ایشان برگزار شد.
آقا غلام عزیز با نام کوچکت میخوانمت، آنسان که انسان عزیزانش را با نام کوچکش میخواند و تو از دوران نوجوانی و جوانی و تا آخرین روز بودنت بر این کره خاکی، چقدر در میان بستگان، دوستان، ورزشکاران و مربیان و شاگردانت عزیز بودی که آنان نیز تو را همیشه دوستانه و عاشقانه با واژگانی همچون شاه غلام، غلامرضا خان و آقا غلام صدا میزدند.
بیش ازنیم قرن حضور به عنوان بازیکن و مربی در تیمهای نامداری همچون گمرک اهواز، فولاد خوزستان و پرورش صدها استعداد نوجوان و جوان که به چهرههای نامداری در فوتبال ایران تبدیل شدند، از تو یک ژنرال در عرصه ورزش کشور ساخته بود که، اما تو از چنین عناوینی گریزان بودی و همیشه مانند همان زمینهای خاکی محلات اهواز که فوتبالت را از آنجا شروع کردی، خاکی ماندی.
شاید به همین دلیل بود که در چند سال اخیر هر بار که خواستم در باره تو و فوتبالت که آمیخته با معرفتی کمیاب و تمرکز بر مناطق محروم و عشقی مثال زدنی بود، مستندی بسازم، متواضعانه میگفتی در باره من نساز، در باره فوتبال خوزستان بساز و من هم همه طوره کمک میکنم؛ و یادم میآید صبح روزی را که به همین منظور به دنبالم آمدی و با هم به سراغ سیاوش خان بختیاری زاده رفتیم و ساعتی را با هم گپ زدیم و او نیز چقدر در آن دیدار از نیکیهای تو میگفت و اینکه نمیشود از فوتبال خوزستان سخن گفت، اما از تو سخن نگفت.
راستی چه صبح غریب و مه آلودی بود آن روز در اهواز و عجبا صدای پرندگانی که در آن مستطیل سبز و در آن صبح غریب بی تابانه میخواندند، هنوز در شاخسار ذهن و خاطراتم نغمه سرایی میکنند.
آقا غلام عزیز، در روزگارانی که عرصه فوتبال کشورمان، گاه و بیگاه اسیر هیاهوها و جنجالها و موجهای کاذب قرار میگیرد و در زمانهای که بعضی نو ستارههای تازه به دوران رسیده جز به ارقام میلیاردی نمیاندیشند، اما تو با کوهی از تجربه و اعتبار حرفهای در تیمهای ریشه دار خوزستان و با کمترین چشمداشت مالی، وقت و همت خود را در این سالها صرف تیمهای پایه و کلاسهای فوتبال و مناطق محروم و کم برخودار نمودی تا فراتر از یک مربی، همچون پدری دلسوز و معلمی با اخلاق، به کشف استعدادها و آموزش نوجوانان و جوانان بپردازی و آنان را در رسیدن به جایگاههای برتر یاری رسانی.
شاه غلام عزیز، فوتبالی که تو دنبال میکردی و آموزش میدادی، فوتبال فقط برای فوتبال نبود، بلکه تو فوتبال را با مفهوم اخلاق در آمیخته بودی، با مفاهیمی معرفتی و بر پایه جوانمردی و ورزشی که باید در کنار جسم، روح را نیز پرورش میداد. به همین خاطر بود که علاوه بر اخلاق مداری در زمین و مدارس فوتبال، هر روز نیز بعد از نماز صبح با حوصله فراوان برای دوستان و شاگردانت پیامهایی میفرستادی که سرشار از معارف الهی و امید بخش و پرانرژی بود.
آقا غلام، حس مسئولیتی که تو نسبت به دوستان و شاگردان و همنوعانت داشتی، یک حس دیرین و همیشگی و آمیخته با جان و روح تو بود.
تو فوتبالیست غیرتمندی بودی که به هنگام حمله وحشیانه ارتش بعث عراق به کشورمان و در حالی که بجای چرخش توپهای فوتبال در زمینهای خاکی و چمن، این توپهای جنگی بودند که توسط دشمن بر سر مردم اهواز میبارید تا آنها را وادار به ترک شهر و سپس تصرف آن کند، با همان احساس مسئولیت همیشگی و غیرتمندانه با دیگر دوستان و بستگان پا به میدان گذلشتی و با ساختن کوکتل مولوتف و سنگرسازی به دفاع از شهر و مردمانش پرداختی و در ایام دفاع مقدس نیز به عنوان مسئول واحد خدمات صلواتی در خدمت به رزمندگان شب و روز تلاش کردی و راستی که علاوه بر ورزشگاههای اهواز، حسینهها و مساجد و سنگرهای این شهر نیز از تو خاطرهها دارند.
آقا غلام عزیز، در گزارشهایی که تلویزیون از مراسم تشییع پیکرپاکت و گفتگو با چهرههای نامدار ورزشی پخش میکرد، دیدیم و شنیدیم که دوستان ورزشکارت میگفتند: «کاش ما هم مانند شاه غلام در زمین فوتبال یعنی جایی که عمرمان را در آن سپری کردیم و در حال خدمت به نسل نوجوان و جوان و مانند یک سرباز در میدان جنگ، جان داده و به دیدار حضرت حق بشتبابیم» و این یعنی چگونه رفتنت هم برای همه پرمعنا و الهام بخش بود.
آقا «غلامرضا حشمتی» راستی همان ساعتی که پیکرت در استادیوم آقا «غلامرضا تختی» بر دستان دوستان و ورزشکاران و شاگردانت تشییع میشد و خاطرات آنانی که سالها تو را میشناختند شنیده میشد که از مردمی بودنت، معرفتت، اخلاقت، سعه صدرت و جوانمردیت سخنها میگفتند، با خود میاندیشیدم که گرچه غلامرضا تختیها و غلامرضا حشمتیها پس از سالها افتخار آفرینی در عرصه ورزش و جوانمردی و اخلاص در این کره خاکی، سرانجام روزی به دیار باقی پر میگشایند، اما همیشه یاد و مرامشان زنده خواهد ماند چنانکه شیخ اجل حضرت سعدی علیه الرحمه به زیبایی چنین سروده است: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.
انتهای پیام/ 241