گروه ساجد دفاعپرس: شهید «عبدالحسین برونسی» فرمانده دلاور تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)، ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت؛ رزمندهای که اگرچه تحصیلات علمی نظامی نداشت؛ اما در حقیقت یک روحانی عارفمسلکی بود که با بنّایی امرار معاش میکرد؛ تا جایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز درباره او فرمودهاند: «این شهید عزیز وارد میشود؛ نه معلومات دانشگاهى دارد، نه عنوان و تیتر رسمى و دانشگاهى دارد، اما آنچنان در کار مدیریت جنگ پیشرفت میکند که به مقامات عالى میرسد و شخصیت برجستهاى میشود؛ شخصیت جامعالاطرافى که مثلاً فرماندهى تیپ میشود، بعد هم به شهادت میرسد. ایشان اگر چنانچه به شهادت نمیرسید، مقامات خیلى بالاتر - از لحاظ رتبههاى ظاهرى - را هم طى میکرد».
روایات زیادی از ارادت شهید برونسی به حضرت زهرا (س) نقل شده که یک نمونه آن، صوتی است که از این شهید والامقام از عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ بهیادگار مانده است؛ شهید برونسی در این صوت، به رزمندگان تاکید دارد از غرور بپرهیزند و همواره از خداوند برای پیشبرد امورشان مسئلت جویند؛ همچنین برای برآورده شدن خواستهها و دعاهایشان به امام زمان (عج) توسل کرده و امام عصر را به مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه الزهرا (س) قسم دهند.
«ما هیچ کاری از خودم نمیدانم. یاد گرفتهایم دیگر. به بچهها میگویم یک وصیت از ما به شما، وصیت که آقا وقتی کارتان گیر میکند، امام زمان (عج) را فقط به مادرش زهرا قسم بدهید، هیج جا نمیتواند برود، ولتان نمیکند، خدا شاهد است تا پیروزتان نکند. به غیر از مادرش زهرا (س)، به هیچ کسی قسمش ندهید که دیر میرسد. ما این را امتحان کردیم. ما در فتحالمبین هر چی داد زدیم یکی به دادم نرسید. اوقاتم تلخ رفت، گفتم های امام زمان! به آقات علی قسم، اگر روز قیامت شکایت نکردم به مادرت زهرا (س). حالا به داد ما برس اینجا گیر کردیم. این میدان مین، این بچههای مردم اینجا، هیچ کسی خبر ندارد. لا اله الا الله من دیگه حرفی نگویم؛ ما رفتیم بالای سرشان، ما را ندیدند. این بچههای دیگر یک مقدار از مین رد کردیم این دو گروهان دیگر گفتیم دیدیم بابا، پشت خم، پشت خم نمیرود دیگر سوار شتر. گفتیم بابا مین کجایِ دیگه بریزید تپهها را بگیرید دیگر. ریختند از آن تپهها به توفیق پروردگار یک مین منفجر نرفت. یک مین!!! این کار خدا هست این کار، کار بشر نیست این کارها. ما هنوز کارهایی که در فتحالمبین به چشمهای کور واومون ندیدیم هنوز باورم نیامده بخدا. هنوز باورم نیامده، هنوز میخوام فکر کنم خدایا! اینهایی که من آنجا دیدم این چه بود؟ این که بود؟ منتهایش فقط یکسری داد زدم که «صدق یا رسول الله!» واقعاً یک یتیمی بودی بر دنیا پروردگار تو را پیروز کرد، حالا بر ما یقین شد که میتواند پرودگار این کار را بکند. اصلاً من نمیخواهم گزارش بکنم این کارها را، اگر نه که طوفانها آمد و معجزات دو شب را ما برای مردم بگوییم تمام نمیشود».
انتهای پیام/ 113