به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، 11 آذر سالروز شهادت بزرگمردی است که نام او را میرزا کوچک گذاشتند.
شناخت شخصیتها به ویژه رهبران نهضتها برای درک تحولات تاریخی، اجتماعی و سیاسی از اهمیت بسیاری برخوردار است و به همین منظور جایگاه میرزا که رهبری یک نهضت مهم در تاریخ معاصر کشور را به عهده داشت باید با نگاهی عینیتر مورد ارزیابی قرار گیرد و به نسل جدید معرفی شود.
میرزا کوچک دارای یک شخصیت انقلابی و یکی از مشروطه خواهان و مخالف استعمار روس و انگلیس در ایران بود و با توجه به بحث تقسیم ایران بین روس و انگلیس برای جلوگیری از این امر قیام کرد و نهضت جنگل را که برگرفته از آموزههای دینی و حوزوی «اتحاد اسلام» بود بنیان گذاشت.
در آن زمان کشور از طرف دو قوای روس از سمت شمال و انگلیس از طرف جنوب زیر فشار بود به طوری که روسها طبق شعار پطر کبیر برای دستیابی به آبهای گرم، جنوب و شمال کشور را به محاصره خود در آورده بود و این کشور به طور کامل مورد طمع بیگانگان واقع شده بود.
بزرگمردی که میرزا کوچک نام گرفت
نام واقعی این رادمرد «یونس» بود؛ اما از آنجا که پدرش را میرزا بزرگ مینامیدند، او را میرزا کوچک صدا میکردند که به همین نام شهرت یافت.
افتخار گیلانیها این است که میرزا کوچک متولد شده محله استادسرای رشت است، همان جایی که امروز خانهاش را موزه فرهنگی بنا کردند تا همگان از مبارزات این مرد بزرگ در مقابل رضاخان قلدر آگاه شوند و بدانند چگونه توانست امروز میرزا کوچکی نام آشنا در دنیای مبارزه کنونی شود.
میرزا کوچک در مدرسه «حاجی حسن» رشت درس مبارزه را از لابه لای حرفهای استادش «خلخالی» آموخت و فهمید چگونه باید جامعه را از آلودگیها و زشتیها پاک کرده و مبارزه کند.
به گواه تاریخ، میرزا کوچک در نهضت مشروطیت ایران به آزادیخواهان پیوست و همراه مجاهدان گیلان در فتح تهران شرکت کرد.
میرزا کوچک طلبهای جوان و خوشسیما که کمالات و فضایل انسانی را مهم میدانست و مبارزه با زورگوییها را هدف والای زندگی خود قرار داده بود.
میرزا کوچک پس از انقلاب مشروطیت به زادگاهش گیلان مراجعت کرد و به فعالیتهای سیاسی پرداخت اما از آنجا که این فعالیتها مغایر با منافع روسیه تزاری بود کنسول روسیه در رشت او را از اقامت در زادگاهش محروم کرد و بار دیگر به تهران رفت.
در آن زمان دولت ایران دچار ضعف بود و اوضاع عمومی کشور مشوش بود و بیشتر مردم در فقر و تنگدستی زندگی میکردند و موجی از خشم و نارضایتی سراسر کشور را فرا گرفته بود.
زمامداران نالایق توانایی مقابله با تجاوز ارتشهای بیگانه و اتخاذ سیاستهای عاقلانه و درست برای ممانعت از تعدیها و تجاوزات آنها را نداشتند و بدبختی و پریشانیحالی هموطنان به مرحله غیر قابل تحملی رسیده بود تا جایی که میرزا کوچک نتوانست ساکت بنشیند.
آغاز شکلگیری نهضت جنگل
میرزا کوچک در تهران با چند نفر از رجال خوشنام وابسته به سازمان اتحاد که با رهبری «سید جمالالدین اسدآبادی» شکل گرفته بود تماس گرفت.
هدف این سازمان گردآوردن مسلمانان دنیا در زیر یک پرچم و متحد کردن آنها به منظور مبارزه با استعمار و کسب قدرت و ایجاد یک وزنه سیاسی برای دنیای اسلام بود.
میرزا کوچک پس از مشورت با افراد مذکور اندیشه تشکیل یک گروه فداکار برای مبارزات مسلحانه به وجود آورد و جنگلهای گیلان کانون مبارزه او و یارانش شد.
جنگلیها به وضع ظاهر خود توجهی نداشتند؛ زیرا در جنگل زندگی میکردند و موی سر و صورت آنها بلند بود و بیشتر از کلاه نمدی سیاهی بر سر و کت ضخیم پشمینهای استفاده میکردند و «چموش» میپوشیدند.
با گسترش نهضت جنگل تعدادی از افسران برای تربیت و تعلیم فنون نظامی به آنها استخدام شدند و هدف مهم جنگلیها اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت و برطرف شدن بیعدالتی و مبارزه با خودکامگی و استبداد بود.
پس از شکلگیری نهضت جنگل در سال 1299 کنگرهای در «کسما» تشکیل شد و جنگلیها مشی آینده خود را بر مبنای اصول سوسیالیسم برگزیدند و مرامنامهای را تدوین و تصویب کردند.
بخشی از متن مرامنامه جنگلیها این بود: آسایش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نیست مگر به تحصیل آزادی حقیقی و تساوی افراد انسانی بدون فرقنژاد و مذهبی در اصول زندگانی و حاکمیت بیشتر به واسطه منتخبان ملت از مقاصد اصلی است.
روسها که از گسترش نهضت جنگل هراسناک بودند مقامها دولتی گیلان را برای از بین بردن آنها زیر فشار قرار دادند که یکی خوانین و دوست روسها برای سرکوب کردن نهضت جنگل عازم شد اما در برخورد با آنها شکست خورد و فرار کرد.
جنگلیها به قدرت رسیده بودند و تشکیلات خود را وسعت دادند و در گورابزرمیخ صومعهسرا مدرسه نظامی تاسیس شد و ریاست آن با «ماژور فینپاش» آلمانی بود و چند افسر خارجی و ایرانی نیز شاگردان این مدرسه را تعلیم میدادند.
در کسما مرکز تشکیلات اداری و مالی کمیسیون جنگ و در لاهیجان نظام ملی تشکیل شد که میرزا کوچک یکی از اعضای آن بود.
گسترش نهضت جنگل در گیلان
جوانان گیلان برای فرا گرفتن فنون نظامی از هر سو به گورابزرمیخ میرفتند و نهضت جنگل سراسر این استان را زیر نفوذ خود داشت.
میرزا کوچک خود را موظف به دفاع از هموطنان مظلوم میدید و عدهای از افراد را در منجیل مستقر و راه عبور قزاقان روس را مسدود کرد.
میرزا کوچک جنگلی از مجاهدان مشروطیت و وفاداران به اسلام بود و سخت به اتحاد جهان اسلام عشق میورزید و تاخت و تازهای خارجی در صحنه سیاست و اقتصاد کشور را حاصل سیاست بازی عناصر منافق و خودفروخته و بیکفایتی دولتمردان میدانست و از اینرو با حساسیت و دلسوخته به صحنه کارزار آمد و نخست در برابر استبداد محمدعلی شاه ایستاد و سپس با شخصیتهای با نفوذ تماس گرفت و در آخرین مرحله سلاح به دست گرفت و در برابر نیروهای بیگانه مقاومتی جانانه کرد.
میرزا کوچک خان جنگلی بارها در برابر مردم گیلان هدف از نهضت خود را «احیای قوانین اسلام اعلام کرد و یادآور شد که میرزا کوچک هرگز اسلحه را از خود دور نمیکند مگر زمانی که مطمئن شود افراد ایرانی از تجاوز متجاوزان بیگانه و ستمکاران داخلی مصون مانده و از امنیت و رفاه برخوردار هستند».
مبارزان جنگل به رهبری میرزا نه تنها درگیر و دار با استبداد داخلی و نابسامانیهای پس از مشروطه بودند، بلکه در خط مقدم مقابله با بولشویسم و آیین بیدینی قرار داشتند که تعیین روش سیاسی آنها را حساستر و دشوارتر میکرد.
فتنهانگیزی داخلی از عوامل شکست نهضت جنگل
نبود یک حکومت مرکزی مقتدر برای نظارت و کنترل بر مدیریت کشور موجب شده بود تا میرزا با تشکیل نهضت جنگل و پیوستن آزادیخواهان شمال کشور از مناطق و روستاهای مختلف فومن، کسما، رشت و نیز سران قبایل و طوایف مختلف از دیگر نقاط کشور بتواند یک حکومت قدرتمند محلی را با هدف برقراری عدالت اجتماعی، دشمن ستیزی، استقلال طلبی و اخراج نیروهای بیگانه از کشور تاسیس کند به طوری که وقتی میرزا مصالحه و مذاکره با بیگانگان را موثر ندید و با اختلاف و فتنهانگیزی از داخل و خارج مواجه شد، مبارزه مسلحانه را انتخاب کرد.
استحاله فکرى نیروهاى جنگل بر اثر نفوذ تفکرات الحادى بیگانه، ریاستطلبى و دنیاخواهى برخى از رهبران و عوامل با نفوذ به جنگل، ایجاد جریان تفرقه و نفاق بین یاران میرزا از مهمترین نقاط ضعف نهضت جنگل بود و علاوه بر این میرزا میتوانست برای توسعه اهدافش از ظرفیتهای مردم به عنوان اصلیترین ارکان هر جامعه، بیشتر استفاده کند اما به دلیل برقرار نکردن ارتباط با دیگر قومیتها و داشتن نگاه جغرافیایی، نهضت جنگل با آن اوصاف تاثر برانگیز ختم شد.
شهادت میرزا کوچک
قوای دولت همه جا در کمین میرزا بود و راهها را زیر نظر داشت و از آنجا که مذاکرات صلح با جنگلیها به نتیجه نرسید نیروهای دولتی به تعقیب جنگلیها پرداختند.
برخی از نیروها متفرق، تسلیم و تعدادی نیز کشته شدند و میرزا به همراه یار وفادار خود «گائوک» که توسط گروههای سرباز تحت تعقیب بودند به هنگام فرار گرفتار برف و طوفان و سرمای سخت شده و در گردنه گیلوان از پای درآمدند.
فردی به نام «کرم» که از خلخال عازم گیلان بود میرزا و همراهش را در آخرین لحظات زندگی در بین تودههای برف پیدا کرد و کرم که میرزا را شناخته بود با سرعت به خانقاه نزدیکترین دهکده رفت و با کمک مردم اجساد بیجان میرزا و گائوک را به دهکده حمل کردند.
سالار شجاع برادر امیر مقتدر تالش با اطلاع از وضعیت میرزا به همراه چند نفر از سواران مسلح به خانقاه رفت و در برابر دیدگان اشکآلود روستائیان به «رضا اسکستانی» یکی از افراد خود دستور داد تا سر میرزا را از بدن نیمه جان او جدا کند.
جسد بدون سر در بین شیون و زاری مردم در گورستان دهکده خانقاه به خاک سپرده و سر پرشور سردار جنگل توسط سالار شجاع به رشت حمل شد و سپس سر بریده میرزا را در کنار سربازخانه به مدت چند روز به معرض تماشای اهالی قرار دادند و خالو قربان سربریده میرزا را برای خوش خدمتی به رضاخان سردار سپه هدیه داد.
رضاخان دستور داد تا سربریده میرزا در گورستان حسنآباد دفن شود و پس از مدتی «کاسآقا حسام » دوست صمیمی و یار قدیمی میرزا مخفیانه سر میرزا را از گورکن گرفته و به رشت آورد و در محله سلیمانداراب رشت دفن کرد.
نهضت جنگل با شهادت میرزا خاموش شد اما خاطره فداکاریها و جانبازیهای مجاهدان جنگل به ویژه رهبر نهضت جنگل میرزا کوچک خان هرگز فراموش نشد.