به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، امروز (سهشنبه) مصادف با ولادت باسعادت امام سجاد (علیهالسلام) است و به همین مناسبت گریزی میزنیم به بخشی از مطالب رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد سیره زندگی امام سجاد (علیهالسلام) که در کتاب انسان ۲۵۰ ساله منتشر شده است.
زمانی که شما سرگذشتهای زندگی امام سجاد (علیهالسلام) را بنگرید، حوادث متنوع و جالب توجه زیادی خواهید دید؛ همانند دیگر امامان ما؛ ولیکن اگر همه اینها را گرد هم آورید، به سیره امام سجاد (علیهالسلام) دست نخواهید یافت.
سیره هر کسی به معنای واقعی کلمه، آنگاه روشن میشود که ما جهتگیری کلی آن شخص را بدانیم و سپس به حوادث جزئی زندگی او بپردازیم. اگر آن جهتگیری کلی دانسته شد، آن حوادث جزئی هم معنی پیدا میکنند، اما اگر چنانچه آن جهتگیری کلی دانسته نشد یا غلط دانسته شد، آن حوادث جزئی هم بیمعنی یا دارای معنی نادرستی خواهد شد و این مخصوص امام سجاد (علیهالسلام) یا سایر ائمه (علیهمالسلام) نیست؛ بلکه این اصل در مورد زندگی همه صدق میکند.
در مورد امام سجاد (علیهالسلام)، نامه ایشان به محمدبنشهابزهری، نمونهای از یک حادثه در زندگی امام (علیهالسلام) است. این نامهای است از یک نفر که منسوب به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) است به یک دانشمند معروف زمان.
در این مورد نظرهایی میتوان داشت: این نامه میتواند جزئی از یک مبارزه گسترده و وسیع بنیانی باشد، میتواند یک نهی از منکر ساده باشد و میتواند اعتراض یک شخصیت به شخصیت دیگری باشد همانند اعتراضهایی که در طول تاریخ میان دو شخصیت یا شخصیتها فراوان دیده شده است.
از این جریان، به خودیِ خود و جدا از بقیه حوادث آن دوره، چیزی نمیتوان فهمید. تکیه من روی این مسئله است که اگر ما حوادث جزئی را بریده از آن جهتگیری کلی در زندگی امام (علیهالسلام) مورد مطالعه قرار دهیم، بیوگرافی امام (علیهالسلام) فهمیده نخواهد شد. مهم این است که ما جهتگیری کلی را بشناسیم.
نخستین بحث ما در مورد جهتگیری کلی امام سجاد (علیهالسلام) در زندگی است و این را با قراینی از کلمات و زندگی خودِ ایشان و نیز با برداشت کلی از زندگی ائمه (علیهمالسلام) یاد میکنم و توضیح میدهم.
به نظر ما پس از صلح امام حسن (علیهالسلام) که در سال ۴۰ هجری اتفاق افتاد، اهل بیت پیامبر (علیهمالسلام) به این قانع نشدند که در خانه نشسته و تنها احکام الهی را آنچنان که میفهمند، بیان کنند؛ بلکه از همان آغاز صلح، برنامه همه امامان (علیهمالسلام) این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی به شیوهای که مورد نظرشان بود، بر سرِ کار آورند و این را به روشنی در زندگی و سخنان امام حسن مجتبی (علیهالسلام) میبینیم.
کار ایشان، کار بنیانی و بسیار عمیق و زیربنایی بود. ۱۰ سال امام (علیهالسلام) با همان چگونگیها زندگی کردند. در این مدت، افرادی را دور خود جمع کرده و پرورش دادند. عدهای در گوشه و کنار، با شهادت خودشان، با سخنان مخالفتآمیز خودشان با دستگاه معاویه مخالفت کرده و در نتیجه آنها را تضعیف کردند.
پس از آن، نوبت به امام حسین (علیهالسلام) رسید. آن بزرگوار نیز همان شیوه را مدینه و مکه و جاهای دیگر دنبال کردند تا اینکه معاویه از دنیا رفت و حادثه کربلا پیش آمد. گرچه حادثه کربلا قیامی بسیار مفید و بارورکننده برای آینده اسلام بود، اما به هر حال آن هدفی را که امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) را به دم تیر برده و دشمن را مسلط کرد و این جریان بهطور طبیعی پیش میآمد. اگر قیام امام حسین (علیهالسلام) به این شکل نبود، حدس بر این است که پس از ایشان و در آیندهای نزدیک امکان حرکتی که حکومت را به شیعه بسپارد، وجود داشت؛ البته این سخن بدین معنا نیست که قیام امام حسین (علیهالسلام) باید انجام نمیگرفت؛ بلکه شرایطی که در قیام امام حسین (علیهالسلام) بود، شرایطی که در قیام امام حسین (علیهالسلام) بود، شرایطی بود که ناگزیر باید آن قیام در آن هنگام انجام میشد و در این، هیچ شکی نیست؛ لکن اگر آن شرایط نبود و اگر امام حسین (علیهالسلام) در آن جریان شهید نمیشدند، احتمال زیادی بود که آینده مورد نظر امام حسن (علیهالسلام) بهزودی انجام گیرد.
ائمه (علیهمالسلام) دنبال این خط و این هدف بودند و همواره برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش میکردند. وقتی امام حسین (علیهالسلام) در ماجرای کربلا به شهادت رسیدند و امام سجاد (علیهالسلام) با آن وضع بیماری به اسارت درآمدند، در حقیقت؛ مسئولیت امام سجاد (علیهالسلام) از آن لحظه آغاز شد. اگر تا آن تاریخ قرار بر این بود که امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) آن آینده را تأمین کنند، از آن وقت قرار بر این شد که امام سجاد (علیهالسلام) قیام به امر کنند و سپس امامان (علیهمالسلام) پس از ایشان.
بنابراین؛ در کلِ زندگی امام سجاد (علیهالسلام) ما باید در جستوجوی این هدف کلی و خط مشی اصلی باشیم و بیتردید بدانیم که امام سجاد (علیهالسلام) در صددِ تحقق همان آرمانی بودند که امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) آن را دنبال میکردند.
امام سجاد در عاشورای سال ۶۱ هجری به امامت رسیدند و در سال ۹۴ مسموم و شهید شدند. در تمام این مدت، ایشان همان هدف را دنبال کردند. اکنون با این بینش، جزئیات کار امام سجاد (علیهالسلام) را پیگیری کنید که چه مراحلی را پیمودند و چه تاکتیکهایی را به کار بردند و چه موفقیتهایی را بهدست آوردند. تمام جملاتی که آن حضرت (علیهالسلام) بیان کردند و حرکاتی که داشتند و دعاهایی که خواندند و مناجاتها و رازونیازهایی که بهصورت صحیفه سجادیه درآمده است، تمام اینها را با توجه به آن خط کلی باید تفسیر کرد و همچنین موضعگیریهای امام در طول مدت امامت:
۱_ موضعگیری در برابر عبیداللهبنزیاد و یزید که بسیار شجاعانه و فداکارانه بود
۲_ موضعگیری در مقابل «مسرفبنعقبة» کسی که در سال سوم حکومت یزید و به امر او مدینه را ویران و اموال مردم را غارت کرد. در اینجا موضعگیری امام (علیهالسلام) بسیار نرم و ملایم بود.
۳_ حرکت امام (علیهالسلام) در رویارویی با «عبدالملکبنمروان» قویترین و هوشمندترینِ خلفای بنیامیه که گاهی تند و گاهی ملایم بود.
۴_ برخورد با عمربنعبدالعزیز
۵_ برخوردهای امام (علیهالسلام) با اصحاب و یاران و توصیههایی که به دوستانشان داشتند.
۶_ برخورد با علمای درباری و وابسته به دستگاههای ستمگر حاکم
تمام این برخوردهای و حرکتها را باید بادقت بررسی کرد و من تصورم این است که با توجه به این خط کلی، تمام جزئیات و حوادث، معناهای بسیار رسا و شیوایی پیدا میکنند و اگر چنانچه با این توجه وارد زندگی امام سجاد بشویم، آن بزرگوار را انسانی مییابیم که در راه این هدف مقدس که عبارت است از تحقق بخشیدن به حکومت خدا در زمین و عینیت بخشیدن به اسلام تمام کوشش خود را بهکار برده و از پختهترین و کارآمدترین فعالیتها بهره گرفته است و قافله اسلامی را که پس از واقعه عاشورا در کمال پراکندگی و آشفتگی بود، تا اندازه چشمگیری پیش برده است.
انتهای پیام/ 118