شرح دعای سحر/۱۵

بقای عقل‌ها وابسته به بقای خداوند است

امام خمینی (ره) در تفسیر دعای سحر می‌فرمایند: کلیدهای غیب نزد خداوند است و جز او کسی آگاه نیست‏‏‏ و از ادراک خلق محجوب است،‎ ‎‏به این سبب است که عقول سراپرده‌های جمال و جلال او هستند و به بقای خداوند باقی هستند.‏
کد خبر: ۷۲۷۷۳۵
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۳:۱۴ - 16March 2025

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار است که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه است. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و... نامی ممتاز و برجسته است. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز است و شاهد این مدعا آثاری است که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» است که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده است.

بقای عقل‌ها وابسته به بقای خداوند است

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان است؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن است که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع است، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی است و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده است؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

باب حدوث اسماء‏
‏‏

علی بن محمد از صالح بن ابی حماد از حسین بن یزید از ابن ابی حمزه از ابراهیم بن عمر از حضرت امام صادق (ع)، نقل کرده که فرمود: ‏‏ «‏خدای تبارک و تعالی اسمی را آفرید با حروف، اما غیر صدادار و با لفظی غیر قابل بیان و دارای تشخص ولی غیر متجسد، با تشبیهی غیر قابل توصیف و با رنگ ولی رنگ آمیزی نشده. حد و انتها و کرانه داشتن از او نفی می‌شود، از حس هر توهم‌کننده‌ای پوشیده و نهان است و پوشیده‌ای است که چیزی او را نپوشانده است. پس خداوند آن را کلمه تامه‌ای قرار داد دارای چهار جزء که همه اجزائش با هم هستند و هیچ کدام قبل از دیگری وجود نیافته‌اند و ‏‎خداوند سه اسم از آن را به جهت نیاز خلق به آنها آشکار فرمود و یکی را در حجاب نگاه داشت و این، همان اسم مکنون مخزون است. اینها اسمائی است که ظاهر شدند. پس ظاهر، در واقع، خداوند تبارک و تعالی است. ‏

‏‏و خداوند سبحان برای هر یک از این اسم‌ها چهار رکن قرار داد و بدین ترتیب، دوازده رکن ایجاد شد. سپس، برای هر یک از این رکن‌ها سی اسم فعل که منسوب به آن رکن بودند خلق فرمود که عبارتند از: رحمان، رحیم، ملک، قدوس، خالق، باری، مصور، حی، قیوم، لا تأخذه سنة و لا نوم، علیم، خبیر، سمیع، بصیر، حکیم، عزیز، جبار، متکبر، علی، عظیم، مقتدر، قادر، سلام، مؤمن، مهیمن، منشیء، بدیع، رفیع، جلیل، کریم، رازق، محیی، ممیت، باعث و وارث. ‏
‏‏

این اسماء و هر چه از اسماء حسنی باشد تا سیصد و شصت اسم همگی منسوب به آن سه اسم هستند و آن سه اسم رکن محسوب می‌شوند و آن اسم واحد مکنون مخزون به‌وسیله این سه اسم پوشیده شده است و این است آنچه خداوند متعال فرموده: بگو خدا را به نام الله یا به نام رحمان بخوانید. هر کدام را بخوانید اسماء حسنی از آن اوست.»
‏‏اگر در این روایت شریف تأمل کنی، قطعا اسرار علم و معرفت بر تو مکشوف می‌شود و باب امور نهان اسماء الهی به رویت گشوده می‌شود، چگونه چنین نباشد حال‌آنکه این حدیث از معدن وحی و نبوت صادر شده و از آسمان علم و جایگاه‌های معرفت نازل شده است؟ ‏
‏‏

عارف ربانی ملأ محسن فیض کاشانی‏‎‏‎‏‎‏‎‏‎‏، در شرح این حدیث شریف گفته: ‏ به نظر می‌رسد اسمی که به صفات مذکور توصیف شده اشاره دارد به اولین موجودی که خداوند خلق فرموده ـ که در باب عقل ذکرش گذشت ـ یعنی نور ‏‎ محمدیه و روح احمدیه و عقل کلی و اجزاء چهارگانه اشاره دارد به جهت الهی او و عوالم سه‌گانه‌ای که بر آنها اشتمال دارد؛ یعنی عالم عقول مجرد از مواد و صور و عالم خیال مجرد از مواد نه صور و عالم اجسام مقارن با مواد. به عبارت دیگر، به حس و خیال و عقل و سر و به تعبیر سوم به شهادت و غیب و غیب الغیب و غیب الغیوب و به تعبیر چهارم به ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت و معیت اجزاء عبارت است از لازم بودن هر یک برای دیگری و توقفش در تمام بودن کلمه بر آن ‏‎‏دیگری‎‏ و جزء مکنون آن اسم سر الهی و غیب لاهوتی است. ‏
‏‏

تا آنجا که گفته: ‏ «‏‏فالظاهر هو الله» ‏‏؛ یعنی آنچه به‌وسیله این اسماء سه گانه ظاهر می‌شود الله است، زیرا مسمی به‌وسیله اسم ظاهر می‌شود و بدان شناخته می‌شود. ارکان چهارگانه نیز عبارت‌اند از حیات و مرگ و رزق و علم که چهار فرشته موکل آن هستند که اسرافیل و عزرائیل و میکائیل و جبرئیل باشند‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏
‏‏

این تحقیق لطیف طبق برخی اعتبارات و نظرات در کمال صحت و متانت است ولی مناسب‌تر آن است که اسم متصف به این صفات مقام اطلاق حقیقت محمدی باشد؛ یعنی مقام مشیت که جمیع حدود، حتی حد ماهیّت، از آن نفی شده است. پوشیده غیر پنهان نیز به معنی مخفی بودنش به سبب شدت ظهور است. سایر صفات نیز به همین ترتیب مناسب این مقام هستند که هیچ حد و رسمی ندارد. ‏
‏‏

اما این‌که گفته «‏آن را بر چهار جزء قرار داد‏‏»، نیز جز با این مقام تناسب ندارد؛ زیرا عقل را دارای چهار جزء ندانسته‌اند مگر بعضی وجوه دور از صحت. مقام مشیت نیز مقام اطلاق است که با عقل عقل است و با نفس نفس و با مثال مثال و با طبع طبع. ‏، اما مراد از چهار جزء عالم عقل و نفس و مثال و طبع است؛ یعنی عالم مقارن با صورت ‏‎ و ماده و عالم مجرد از ماده نه صورت و عالم مجرد از ماده و صورت ولی نه مجرد از تعلق به ماده و عالم مجرد از همه آنها ولی نه مجرد از ماهیت. ‏
‏‏

حال، با توجه به آنچه گفتیم، معنای سخن حضرت که: «‏‏لیس منها واحد قبل الاخر‏‏» ‏‏‏‎ ‎‏روشن می‌شود؛ چراکه عالم‌های چهارگانه از نظر وجهه و رویکردی که به سوی مشیت مطلقه دارند و از نظر جنبه «‏‏یلی الرّبی‏‏»، در عرض هم هستند و هیچ‌یک قبل از دیگری نیستند؛ چنانچه در ابتدای این نوشتار در شرح «‏اللهم انی أسئلک من بهائک‏‏» این مطلب را شرح دادیم. ‏
‏‏

اما آن سه جزء که ظاهرشان فرمود عبارت‌اند از: عالم نفس و خیال و طبع که در این سه، غبار عالم خلق موجود است و پس، مخلوقات از حیث مخلوق بودن به آنها نیازمندند. اما عقل به هیچ وجه از عالم خلق نیست، بلکه از عالم امر الهی است و این به سبب منزه بودنش از کدورت‌های عالم هیولا و ظلمت‌های عالم ماده است و خلق به او متوجه نیستند و محتاج وی نخواهند بود، مانند عدم احتیاج ماهیت به جاعل یا ممتنع به واجب. آنچه خلق بدان نیازمندند عوالم سه‌گانه است ولی، چون به مقام چهارم رسید ‏‎‏دیگرآن مقام‎‏ از عالم خلق نیست و این نقطه عقلی همان بخش چهارم مخزون نزد خداوند است: «‏‏و کلید‌های غیب نزد اوست و جز او کسی بدان‌ها آگاه نیست‏‏» ‏‏ و از ادراک خلق محجوب است، زیرا در آن جایگاه حکم الهی غالب و قاهر است. بدین سبب است که عقول سراپرده‌های جمال و جلال او هستند و به بقای خداوند نه به ابقای او باقی هستند. ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها