به گزارش خبرنگار دفاعپرس از البرز؛ «شهید یونسعلی رنجبرپور» فرزند حبیب در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۳۰ در یکی از روستاهای منطقه ساوجبلاغ چشم به جهان گشود. وی در خانوادهای نسبتاً پرجمعیت بزرگ شد و تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستا آغاز کرد. در سن ۱۲ سالگی، مادرش را از دست داد و این واقعه موجب شد نظم زندگی خانوادگی بر هم بخورد. شهید برای کمک به پدر و اداره امور خانه، مشغول کار در کارخانهای در شهر نظرآباد شد و همزمان، تحصیل خود را در مدرسه شبانه ادامه داد.
با وجود شرایط سخت زندگی، موفق به دریافت مدرک دیپلم شد. در ادامه ازدواج کرد و صاحب یک فرزند شد. پس از آن، به خدمت نظام وظیفه رفت و پس از پایان سربازی، مجدداً در کارخانه مشغول به کار شد. عشق به تحصیل باعث شد در دانشسرای تربیت معلم شهر قزوین پذیرفته شود و با وجود فاصله ۹۰ کیلومتری بین محل کار و تحصیل، شبها تا ساعت ۱۲ خود را به کلاسهای دانشسرا میرساند.
پس از دریافت مدرک فوق دیپلم، وارد حرفه شریف آموزگاری شد. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، در هدایت دانشآموزان و مردم به راهپیماییها نقش فعالی ایفا کرد و در تظاهراتهای سرنوشتساز ۱۸ و ۲۲ بهمن ۵۷ در تهران حضور داشت. وی از نخستین اعضای آموزشدیده بسیج در محل زندگی خود بود و در پاسداری از امنیت و اموال مردم بهصورت بسیجی مشارکت میکرد. در جریان مقابله با منافقین و عناصر ضدانقلاب، بارها مجروح شد و مدتی در بیمارستان بستری و حتی زندانی قزلحصار شد که با پیگیری شهید بنیجمالی آزاد گردید.
با وجود داشتن چهار فرزند، راهی جبهههای نبرد شد. ابتدا سه ماه در جبهه حضور داشت و پس از خلع بنیصدر خائن، مجدداً عازم جبهه شد و در عملیات آزادسازی بستان شرکت کرد. پس از بازگشت، به کلاس درس بازگشت، اما عطش جهاد و دفاع از میهن او را به عملیات بیتالمقدس کشاند. در این عملیات در قالب تیپ محمد رسولالله (ص) حضور یافت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضای نظرآباد به خاک سپرده شد و زیارتگاه یاران و شاگردانش شد.
فرازی از وصیتنامه شهید یونسعلی رنجبرپور:
بسم الله الرحمن الرحیم
امام را دعا کنید.
سلام بر خمینی بتشکن، سلام بر یگانه مردی که در این زمان اسلام راستین را بر دنیا معرفی کرده.ای مردم قدر این مرد دنیا را بدانید که خداوند متعال نعمتی است که بر ما لطف فرموده.
در ضمن من خیلی آرزو داشتم که امام عزیز را زیارت کنم ولی، چون که این سعادت نصیب من نشده و حالا که در جبهه هستم، اگر کسی از شماها توانستید، به این دیدار برسید، سلام پر از مهر و محبت مرا به ایشان برسانید.
شهادت کار هر کس نیست، ممکن است من هم از آنهایی باشم که افتخار شهادت را نداشته باشم.
اگر خدا نصیب کرد و من شهید شدم، فرزندانم طوری تربیت شوند که برای مکتب اسلام افتخارآفرین باشند. مبادا بچههای مرا کوچک بشمارید.
امیدوارم که بچههای من راه مرا و تمام شهیدان را ادامه دهند و هیچوقت زیر بار ظلم نروند.
اگر من به افتخار شهادت نائل آمدم، در صورت امکان، اگر جنازهام به دستتان رسید، لباسهای خونی مرا نگاه دارید تا هر وقت چشم بچههایم به آنها میافتد، خشمشان نسبت به کافران و دشمنان اسلام افزون شود؛ و توای منافق بدان که هدف من به خاطر مادیات نبوده بلکه بهترین زندگانی را در این دنیا داشتهام و تنها سعادت در آخرت بود که مرا به این راه کشاند و این را میدانم که گفته قرآن حق است که میفرماید:
«صم بکم عمی فهم لا یرجعون»
آنان کر و گنگ و کورند و از ضلالت خود بر نمیگردند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.
مرگ بر آمریکا و دشمنان اسلام.
نابود باد کفر جهانی.
انتهای پیام/