به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، مسئله «غیبت» و «انتظار» یکی از مهمترین اصول تشیع است. از آنجایی که در احادیت قدسی و روایات ائمه معصومین بارها و بارها تاکید شده که زمین هرگز از حجت خدا و امام واجب الطاعه خالی نخواهد بود حال چه امامی باشد که مردم او را میبینند و چه امام غائبی که در پس پرده غیب از او افاضه فیض میشود، بنابراین وجود مبارک امام چنان روشن و واضح است که قابل کتمان نیست.
از احادیثی که از لسان مبارک ائمه به دست ما رسیده است چنین برمیآید که ایشان خود را از منتظران بقیهالله (عج) میدانند. حضرت امام جعفر صادق (ع) که امروز (چهارم اردیبهشت) مصادف با شهادت ایشان است در فرصتهای مناسب خطاب به یاران و شیعیان خود احادیثی در خصوص امام زمان (عج)
بیان میفرمودند که بخشهایی از این احادیث را در ادامه میخوانید:
امام زمان (عج) ذخیره الهی
همانا زمانی که قائم (عل) قیام مینماید، مردم میگویند: چگونه ایشان ظهور نمایند و حال آنکه استخوانهای ایشان پوسیده شده است؟ این روایت شریف دلالت میکند، آنچنان غیب حضرت ولیعصر (علیهالسلام) طولانی میگردد که حتی عدهای گمان میکنند، آن حضرت از دنیا رفتهاند.
از مفضل بن عمر روایت کرده است: به حضرت امام جعفر صادق (ع) عرض کردم: علامت ظهور قائم (ع) چیست؟ حضرت فرمودند: زمانی که جهان دچار تغییرات شود و بگویند: ایشان مردهاند، یا هلاک شدهاند، [و اگر زنده هستند]در کدامین بیابان زندگی میکند؟
عرض کردم: فدای شما شوم! سپس چه خواهد شد؟
حضرت فرمودند: ایشان قیام نمیکنند، مگر با شمشیر.
از حضرت جعفر صادق (ع) سؤال شد آیا حضرت قائم (ع) متولد شدهاند؟
حضرت امام جعفر صادق (ع) که گویی چونان شیعیان و ارادتمندان هجران کشیده آن امام بزرگوار، منتظر آن ذخیره الهی (ع) بودند، با قلبی آکنده از حزن فرمودند: نه. اگر ایشان را درک میکردم، طول عمرم به ایشان خدمت مینمودم.
از ابو بصیر نقل نموده است: در محضر حضرت امام جعفر صادق (ع) بودم، درحالیکه نزد آن حضرت، مردی از اهالی خراسان نشسته بود و حضرت با زبانی با آن مرد خراسانی صحبت میکردند که من آن زبان را متوجه نمیشدم.
سپس آن حضرت [به آن مرد خراسانی]فرمودند:با پای خود به زمین بزن.
پس [وقتی به زمین زد، شکافته شد]، ناگهان دیدم در دو طرف آن زمین، اسب سوارانی وجود دارند که همانا گردنهای خود را بر زین اسبهایشان قرار دادهاند. در این هنگام حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: اینها اصحاب حضرت قائم (ع) هستند.
از حضرت امام جعفر صادق (ع) سؤال کردم که اندازه میراث علم چقدر است؟ آیا اموری کلی است، یا شرح هر آن چیزی هست که ما درباره آن سخن میگوییم؟
حضرت فرمودند: همانا خداوند عزّ و جلّ دو شهر دارد که یکی در مشرق و دیگری در مغرب. در آن دو شهر، مردمی هستند که ابلیس را نمیشناسند و از خلق شدن او آگاه نیستند. در هر زمان ما آنها را ملاقات میکنیم، به هر چیزی که نیاز دارند، از ما سؤال مینمایند و از ما درباره دعا نمودن، سؤال میکنند و ما به آنها میآموزیم و از ما سؤال میکنند، قائم ما (ع) چه زمانی ظهور مینمایند. در بین آنها عبادت کنندگانی وجود دارند و در خداپرستی تلاش میکنند.
آن شهر دربهایی دارد که بین هر یک از لنگههای آن صد فرسنگ فاصله است. تمجید و دعا و کوشش سختی در عبادت دارند. اگر شما آنها را ببینید، اعمال خود را ناچیز میشمرید. وقتی یکی از آنها نماز میخواند، یک ماه سرش را از سجده نمازش برنمیدارد. خوراکشان تسبیح و صورتهای آنها از نور، تابان است.
هنگامی که یکی از ما اهلبیت را ببینند، حریصانه از او سؤال میکنند و اطرافش را میگیرند و از خاک زیر پایش برمیدارند و به آن تبرک میجویند. وقتی نماز میخوانند بانگی بلند دارند، شدیدتر از بانگ و صدای گردباد. عدهای از آنها، از زمانی که انتظار ظهور قائم ما (ع) را دارند، اسلحه خود را به زمین نگذاشتهاند و از خداوند عزّ و جلّ میخواهند، حضرت قائم (ع) را به آنها نشان دهد.
عمر هر کدام هزار سال است و اگر شما آنها را ببینید، در صورت آنها خشوع و خداجویی و طلب تقرب به خداوند عزّ و جلّ را خواهید دید. وقتی نزد آنان نمیرویم، میپندارند ما از آنها خشنود نیستیم و زمانی را که ما به دیدارشان میرویم، در نظر میگیرند و در همان زمان به انتظار ما مینشینند و هرگز از کار خسته نمیشوند. قرآن را همانگونه که به آنها آموختهایم قرائت میکنند و همانا در تعلیم ما مطالبی هست که اگر برای مردم خوانده شود، به آن کافر میشوند و قطعاً آن را انکار خواهند کرد.
وقتی با متشابهات قرآن روبهرو شوند، از ما اهلبیت سؤال میکنند و زمانی که آنها را از توضیح آن متشابهات باخبر میکنیم، ازآنچه از ما میشنوند، شرح صدر پیدا میکنند و خوشحال میشوند؛ و از خداوند متعال برای ما عمر طولانی میخواهند و از خداوند عزّ و جلّ درخواست میکنند، ما را از دست ندهند؛ و همانا میدانند آنچه ما به آنها میآموزیم، منّت و نعمت بزرگی از جانب خداوند متعال است که به آنها عطا شده است؛ و هنگامی که حضرت قائم (ع) قیام مینمایند، آنها با حضرت خروج میکنند؛ از دیگر سپاهیان امام پیشی میگیرند و از خداوند عزّ و جلّ میخواهند، آنها را از کسانی که برای دین خدا، حضرت را یاری مینمایند، قرار دهد.
در بین آنها پیران و جوانانی هستند و اگر یک جوان، پیری را ببیند، به احترام او همانند غلام مینشیند و بدون اجازه او از جا برنمیخیزد. از راهی که خودشان بهتر میدانند، بر اندیشههای امام (ع) آگاه میشوند؛ و زمانی که امام (ع) به آنها فرمانی میدهد، بر آن ایستادگی میکنند تا آنکه امام (ع) آنها را به کار دیگری امر نماید.
اگر به جنگ مردم شرق و غرب عالم بروند، همه را در یک ساعت نابود میکنند. آهن و شمشیر در آنها اثر نمیکند. شمشیرهایی از آهندارند، غیر این آهنهای معمولی و اگر یکی از آنها با شمشیرش به کوهی بزند، آن را دو نیم میکند.
امام (ع) با کمک آنها با هند و دیلم و گروه روم و بربر و فارس نبرد میکند؛ و بین جابرسا تا جابلقا که دو شهر میباشند، یکی در شرق و دیگری در غرب، اهل هر دینی را به خداوند عزّ و جلّ و اسلام و اقرار به پیامبری محمد (ص) و توحید و ولایت ما اهلبیت دعوت میکنند، پس هرکسی که از آنها بپذیرد و مسلمان شود، او را رها میکنند و امیری از خودشان بر او میگمارند و هرکسی که نپذیرد و اقرار به رسالت محمد (ص) و اسلام نکند و تسلیم نشود، او را میکشند تا آنکه در بین مشرق و مغرب و پایین کوه، کسی باقی نمیماند، مگر آنکه ایمان آورنده باشد.
منبع: شیخ الائمه (سیری در زندگانی و فضائل حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام) به کوشش «سید مجتبی سجادی» نشر دارالنشر اسلام
انتهای پیام/ 161