به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از گلستان،شهید«علی اکبر عرب بالاجلینی» فرزند صفر در روز اول فروردین ماه ۱۳۴۴ در روستای جلین علیا از توابع شهر گرگان به دنیا آمد. خانوادهی او مدتی را در «شهر ری» ساکن بودند. بعد از چند سال به جلین برگشتند و مقیم روستا شدند. خانواده به لحاظ اقتصادی از حقوق بازنشستگی پدر خانواده استفاده میکردند.
علی اکبر در سال ۱۳۵۱ به دبستان فرخی روستای جلین رفت، سپس در مدرسه راهنمایی «آیت الله سعیدی» ادامه تحصیل داد و تا پایه دوم دبیرستان تحصیل کرد. پس از پیروزی انقلاب به عضویت تشکیلات سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی درآمد. وی که از نظر اخلاقی فردی مهربان و دوست داشتنی بود، برای انجام ماموریتی به زاهدان اعزام و در همان جا در اثر درگیری با اشرار از ناحیه پا مجروح شد.
علی اکبر عرب در تاریخ دهم مهر ۱۳۶۱ برای شرکت در عملیات محرم به جبهه اعزام شد. بعد از عملیات، به پشت جبهه برگشت و مدتی گذشت تا این که در تاریخ بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۶۲ در مراسمی ساده با «نرگس ایزد» ازدواج کرد و ثمرهی زندگی اش تولد دختری به نام معصومه شد.
همسرش میگوید: «او خیلی مهربان بود و خالصانه به دیگران کمک میکرد، حتی با بچهها بازی میکرد و اوقات فراغتش را با مطالعه کتابهای مطهری و دستغیب میگذراند.»
در سال ۱۳۶۳ جهت گذراندن دوره آموزش نظامی به استان فارس اعزام، در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۶۴ نیز از طرف سپاه پاسداران دوباره به جبهه اعزام شد و با سمت فرمانده گروهان زرهی میثم در منطقه عملیاتی مشغول خدمت شد.
سردار شهید «علی اکبر عرب بالاجلینی»
به مدت ۹ ماه در جبهههای نبرد حضوری فعال داشت تا این که در تاریخ چهارم اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی فاو (عملیات والفجر ۸) در حالی که تانکها را برای مقابله با دشمن آماده میکرد، مورد اصابت ترکش توپ مستقیم دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب علی اکبرعرب در شب اول محرم که ماه خون وپیام میباشد وصیت نامهی خود را مینویسم.
با درود به رهبر و شهدای اسلامی که با خون خود وجب به وجب سرزمین اسلامی را آزاد کردهاند و در این راه شهید شدهاند، سخنم را شروع میکنم:همه بدانند که من آگاهانه وباانتخاب خود در این راه قدم برداشتهام واز آن زمان که من این راه را شناختم هر روز که از محرم میگذرد به خودم میگویم کهای انسان تو بیهوده آفریده نشدهای، تو موجودی انتخاب شده از سوی پروردگارت هستی، تو خلیفه الله هستی بر روی زمین. والآن که با کمال میل به جبهه حق علیه باطل برای پیروزی اسلام آمدهام، میروم، چون ما به خودمان تعلق نداریم، یعنی خلق نشدهایم که آزمایش نشویم واساساً جهان آزمایشی بیش نیست. راحت طلبی کار انسان نیست وچون درخت انقلاب اسلامی برای بارورشدن احتیاج به خون دارد وامام نیز ندای هَل مِن ناصٍرٍ یَنصُرونی را ندا داده است.
به ملت مسلمان ایران واجب است که به این پیام امام لبیک بگویید واین درخت را سیراب کنید.
افتخارمان این است که در راه عقیدهای جهاد میکنیم که به حقانیت آن کاملا آگاهیم و غیراز این برایمان راهی نمیماندکه یا پیروز شویم و یا شهادت را، چون اسلحه مرگبار بر فرق دشمن بزنیم.
اگرواقعاً خالصانه به جبهه رفتیم باید بدانیم که اگر زمان امام حسین (ع) هم بودیم او را یاری میکریم.ای برادران عزیز هر بیشتر باید سعی بکنید که اسلامتان از روحانیت، به گفته، اما ممان جدا نشود و شما بایستی روحانیت را از دل وجان دوست داشته باشید، چون اینها بودند که اسلام را به ما شناساند. وصیت دیگر من این است که روح امام امت شاهد خواهد بود که جهانیان دست به سوی اسلام دراز میکنند و از خدا طلب سعادت میکنند وقسط و برابری به شیوه علی (ع) برقرار خواهد شد.
انتهای پیام /