گروه فرهنگ دفاعپرس- اکبر صفرزاده: برخی از مردم میگویند خداوند در دو حالت میخندد؛ زمانی که خودش میخواهد کسی را عزت بدهد ولی مردم میخواهند آن فرد را به زمین بزنند و زمانی که خودش میخواهد کسی را ذلیل و خوار کند ولی مردم میخواهند آن فرد را عزت دهند و بزرگش دارند.
این جملهای که تقریبا هر روز در بین بسیاری از مردم رد و بدل میشود اشاره دارد به آیه ۲۶ سوره آل عمران قران کریم؛ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ/ بگو: خدایا!ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت میدهی و از هر که خواهی حکومت را میستانی، و هر که را خواهی عزت میبخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار میکنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی.
«تقابل با تقدیر» یکی از مهمترین فرمهای ادبیات داستانی است که ریشه در کهن الگوهای ادبیات نمایشی داردد. داستان حضرت یوسف سلام الله علیه و حضرت موسی کلیم الله که در قرآن به تفصیل درباره آن صحبت شده در چهارچوب این فرم ادبی قرار دارد.
در سوره یوسف آیه ۴ چنین میخوانیم: إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ / [یاد کن]آن گاه که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردندو . در ادامه تعبیر این خواب به روشنی به وقوع پیوست.
داستان حضرت موسی کلیم الله نیز با خواب آغاز میشود: یک شب فرعون در عالم خواب دید آتشی از طرف شام شعلهور شد و زبانه کشید و به طرف مصر آمد و به خانههای قبطیان افتاد و همه آن خانهها را سوزانید، و سپس کاخها و باغها و تالارهای آنها را فراگرفت و همه را به خاکستر و دود تبدیل کرد.
فرعون در حالی که بسیار وحشتزده شده بود، از خواب برخاست و در غم و اندوه فرو رفت، ساحران، کاهنان و دانشمندانِ تعبیر خواب را به حضور طلبید و به آنها رو کرد و گفت: «چنین خوابی را دیدهام، تعبیرش چیست؟» یکی از آنها گفت: «چنین به نظر میرسد که به زودی نوزادی از بنیاسرائیل به دنیا آید و واژگونی تخت و تاج فرعون به دست او انجام شود».
فرعون برای اینکه این خواب تعبیر نشود از هیچ جنایتی فروگذار نکرد. از دربار فرعون خطاب به عموم مردم، این اعلامیه صادر گردید: «همه مأموران و قابلهها باید در میان بنیاسرائیل، مراقب اوضاع باشند، هرگاه پسری از آنها به دنیا آمد، بیدرنگ سر از بدن او جدا کنند و او را بکشند، ولی دختران را برای کنیزی نگه دارند».
به دنبال این اعلامیه، جلّادان حکومت فرعون به جان مردم افتادند و تمام زنهای باردار تحت مراقبت شدید قرار گرفتند قابلهها از هر سو، زنان را کنترل میکردند. در این گیرودار، شکم بسیاری از زنان شکافته شد و بسیاری از نوزادهایی که در رحم مادرانشان بودند براثر فشار و لگدزدن مأموران سنگدل، سقط شدند و کشتن نوزادان پسر به هفتاد هزار نفر رسید.
مادر موسی به دستور خداوند نوزاد را در صندوقی گذاشت و به دریا انداخت، و دریا مأمور شد تا صندوق را به ساحل ببرد؛ مأموران فرعون که جهت نگهبانی رود نیل گماشته شده بودند، روزی صندوقی را از روی آب گرفته و نزد فرعون بردند؛ همین که در صندوق را باز کردند، نوزاد پسر را در آن مشاهده کردند.
گروهی از حامیان فرعون که در کاخ فرعون حاضر بودند، فرعون را تحریک نموده و گفتند: ظاهراً این طفل همان پسر بنیاسرائیلی است که تو دنبالش هستی و باید او را به قتل برسانی! فرعون هم تحت تأثیر کلام آنها قرار گرفت و مصمم شد تا موسی را بکشد! ولی آسیه میانجیگری نموده و مانع از این عمل شنیع شد: «وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لیّ وَ لَک لَاتَقْتُلُوهُ عَسیَ أَنینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًاوَ هُمْ لَایشْعُرُونَ».
همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: نور چشم من و توست! او را نکشید، شاید برای ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم! و آنها نمیفهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش میپرورانند).
در سینما و تلویزیون ایران، قبل از سریال یوسف پیامبر و موسی کلیمالله دو اثر به یاد ماندنی با موضوع «تقابل با تقدیر» تولید شده است؛ لیلی با من است و سلطان و شبان. هر دو فیلم مانند داستان حضرت یوسف علیه السلام و داستان حضرت موسی کلیم الله با خواب آغاز میشوند و در ادامه قهرمان داستان سعی و تلاش میکند تا جلوی تعبیر خوابی که دیده است را بگیرد، اما نمیتواند.
انتهای پیام/ 121