شوخ‌طبعی‌های جبهه/ آخ کمرم شکست!

یک رزمنده دوران دفاع مقدس، شب عملیات در پاسخ به سوال همرزمش مبنی بر این‌که «در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می‌خواهی؟»، پاسخی داد که سرشار از شوخ‌طبعی او بود.
کد خبر: ۷۴۳۴۸۶
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۷ - 27May 2025

گروه ساجد دفاع‌پرس: رزمندگان اسلام در جبهه‌ها علی‌رغم همه مشقت‌ها و سختی‌هایی که متحمل می‌شدند؛ اما هرطور که بود، علاوه بر توجه به معنویات، از هر فرصتی نیز برای خوش‌گذرانی و شوخ‌طبعی آن‌هم در حیطه رعایت ارزش‌ها استفاده می‌کردند و از این راه، سعی می‌کردند تا روحیه حاکم در میان یکدیگر را سرزنده و شاداب نگه دارند.

آخ کمرم شکست

خدا رحمت کند «اکبر جمهوری» را قبل از عملیات از او پرسیدم در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می‌خواهی؟ او که فوق‌العاده بذله‌گو بود، گفت: «با اخلاص بگویم؟»، گفتم «با اخلاص»، گفت: «از خدا دوازده فرزند پسر می‌خواهم تا از آن‌ها یک دسته‌ عملیاتی درست کنم و خودم فرمانده‌ دسته‌شان باشم شب عملیات آن‌ها را ببرم در میدان مین رها کنم بعد که همه یکی پس از دیگری شهید شدند، بیایم پشت سیم‌های خاردار اول خط، دستم را بگیرم و بگویم آخ کمرم شکست».

شوخ‌طبعی‌های جبهه/ آخ کمرم شکست

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار