به گزارش گروه جهاد و حماسه دفاعپرس، خانم «شمشیرساز» همسر بزرگوار سپهبد شهید غلامعلی رشید که در واقعه حمله تروریستی ارتش رژیم صهیونیستی به منزل ایشان، برای نماز جماعت صبح در مسجد حضور داشت و در مسیر بازگشت از پسرش جدا شد تا در مقبره شهدا فاتحه ای بخواند اما با این حمله مواجه شد، همسر و پسرش به شهادت رسیدند، حالا او از پنج دهه همزیستی و سادهزیستی و مجاهدت شهید رشید میگوید.
از ۱۷ سالگی مبارزه را شروع کرد
شهادت فخر است برای هر مجاهدی و بهترین افتخار برای ایشان همین شهادت بود. سردار رشید از ۱۷ سالگی زندان بود. زمانی که برای دیپلم شروع کرد به زندان افتاد، ۹ ماه زندان بود و بعد برای دیپلمشان اقدام کرد که مجدداً بعد دوباره زندان افتاد و نهایتاً محکوم به اعدام شد. امکان داشت همان موقع شهید شود. خدا او را نگه داشت که بیش از ۵۰ و چند سال مجاهدت کند و بعد تاج افتخار شهادت را بعد از ۷۰ سالگی روی سر بگذارد. حیف بود با وجود مجاهدتهایش در رختخواب از دنیا برود. با این شکلی که رفت، نتیجه همه مجاهدتهایش را گرفت.
شش هزار جلد کتاب و دهها کارتن دست نوشته همراه او رفت
ایشان واقعاً مظلوم بود. چه در زندگی شخصی و چه در محل کار بسیار باهوش بود. در کار خودش و در هر رشتهای واقعاً نخبه بود و فکر کنم فقط حضرت آقاست که میداند سردار رشید واقعاً که بود. من آرزو داشتم اگر یک اتفاقی برایشان افتاد، دستنوشتههایش باقی بماند. بیش از شش هزار جلد کتاب داشتند. بیش از دهها کارتن دستنوشته، اما اراده الهی بود که هیچچیز از ایشان باقی نمانده است.
نمیدانست حقوقش چقدر است
سردار رشید زهد خاصی داشت و در ۴۰ و چند سال زندگیمان یک تومان هم در جیبش پیدا نمیکردید؛ به علت عدم وابستگی که داشت، اصلاً نمیدانست حقوقش چقدر است. آقا امینعباس تصویر حاجآقا در آینه بود. امینعباس شاید حالت اغراق شده پدر بود. او نیز مثل پدرش زاهدانه زندگی کرد. تنها دو دست عبا داشت. یک عمامه خریده بود که پدرش به او گفت خیلی بزرگ است و نصفش کرد و شدند دو تا و در نهایت هم هیچچیز از او باقی نمانده است.
انتهای پیام/ 119