گروه سیاسی دفاعپرس، شایان میرزایی؛ در بحران پیچیده و چندلایهای که از حمله مستقیم رژیم صهیونیستی به ایران در خردادماه ۱۴۰۴ آغاز شد و در قالب یک جنگ تمامعیار ۱۲ روزه ادامه یافت، نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی، جلوهای بیبدیل از مدیریت بحران در سطح عالی را به نمایش گذاشت زیرا این جنگ صرفاً در میدان نظامی جریان نداشت، بلکه همزمان در جبهههای روانی، رسانهای، شناختی و دیپلماتیک نیز ادامه داشت و نیازمند فرماندهیای بود که بتواند در لحظه تصمیم بگیرد، در میدان روحیه تزریق کند و در عرصه افکار عمومی، روایت شکستناپذیری را تثبیت کند. در این میان، نقش فرمانده معظم کل قوا در سه سطح انسجامبخشی ملی و روحیهآفرینی، ترسیم اراده مقاومت و خنثیسازی تهاجم شناختی قابل تحلیل است.
نخستین نیاز کشور با آغاز درگیری عبور سریع از شوک اولیه و بازسازی روحیه ملی بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در ساعات نخستین با صدور پیامی تلویزیونی، ضمن اطمینانبخشی به ملت، پیام صریحی از آمادگی، اقتدار و واکنش حسابشده مخابره کردند و در شرایطی که دشمن در تلاش بود فضای داخلی ایران را متزلزل و افکار عمومی را دچار اضطراب سازد، این پیام، فضای روانی کشور را به سمت آرامش، امید و اعتماد سوق داد. در کنار این پیام، اقدام سریع معظمله در تعیین فرماندهان صحنه در حوزههای نظامی، امنیتی و رسانهای نیز موجب شد زنجیره فرماندهی با انسجام و هماهنگی بالا فعال شود و هیچ خلأ تصمیمگیری در لحظات بحرانی شکل نگیرد. این تدبیر نهتنها سبب تحکیم ساختار اجرایی کشور در برابر حمله دشمن شد، بلکه خود پیامی روشن به ملت و جبهه مقابل بود که ایران آماده، متمرکز و یکپارچه است؛ لذا با تثبیت آرامش و انسجام اولیه، رهبر معظم انقلاب اسلامی وارد مرحلهای شدند که در آن اصل اساسی، تبیین راهبرد مقاومت فعال و ترسیم چشمانداز پیروزی بود.
معظمله در سخنرانیهای صریح و صمیمی خود با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی هرگز تسلیم نخواهد شد، وعده شکست رژیم صهیونیستی را مطرح کردند و جنگ را نه یک تهدید، بلکه فرصتی برای تحکیم جبهه مقاومت و تضعیف موقعیت دشمن خواندند. این مواضع، علاوه بر تقویت جبهه داخلی، پیامی قاطع به دشمن ارسال کرد، مبنی بر اینکه محاسبات دشمن درباره امکان عقبنشینی ایران نادرست است و جمهوری اسلامی نهتنها برای مقابله آماده است، بلکه برای پیروزی برنامه دارد. این رویکرد راهبردی، چهرهای پیشبرنده از ایران در این نبرد ترسیم کرد؛ کشوری که نه در موضع واکنش، بلکه در جایگاه طراحی صحنه حاضر است چون در کنار میدان نظامی و سیاسی، یکی از جدیترین میدانهای تقابل، حوزه شناختی و رسانهای بود.
دشمن تلاش کرد با بزرگنمایی خسارات، القای تفرقه و تضعیف اعتماد ملی، فضای روانی کشور را به سود خود تغییر دهد. اما امام خامنهای با اتخاذ سه محور مکمل، این جنگ نرم را نیز خنثی کردند. نخست با تأکید بر اصل عدم مرعوبیت، روحیهای استوار را در جامعه تثبیت کردند و بارها تأکید فرمودند که ملت ایران از تهدید نمیهراسد. دوم با ارتباط مستمر با مردم در قالب پیامهای رسمی، پیوند میان فرماندهی و بدنه جامعه را تقویت کردند؛ عاملی که به افزایش سرمایه اجتماعی در شرایط بحران انجامید و سوم با ارائه روایتی منسجم و عقلانی از چرایی جنگ، مشروعیت دفاع و اهداف کلان آن، روایت رسمی کشور را از موضع ضعف به موضع اقتدار منتقل کردند و عملاً ابتکار روایتسازی را از رسانههای دشمن بازپس گرفتند.
نتیجه این سهسطح از مدیریت، نهتنها کشور توانست از یک بحران تمامعیار نظامی و روانی عبور کند، بلکه افکار عمومی داخلی و منطقهای به سمت درک درستی از موقعیت ایران و قدرت بازدارندگی آن هدایت شد. آنچه در پایان این جنگ در ذهن ملت و نخبگان سیاسی نقش بست، تصویر ملتی بود که در برابر تجاوز، نهتنها ایستادگی بلکه از آن عبور کرد و موقعیت خود را ارتقا بخشید. نقشی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در این مسیر ایفا کردند، نهفقط در سطح فرماندهی نظامی، بلکه بهمثابه معمار انسجام ملی، راهبر عقلانیت راهبردی و راوی اقتدار ملی، جایگاهی بیبدیل داشت.
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بهدرستی میتواند یک مدل در مدیریت جنگ ترکیبی تلقی شود؛ مدلی که در آن امام خامنهای بحران با ترکیب سه عنصر کلیدی سرعت عمل در آغاز بحران، عمق راهبردی در استمرار مقاومت و ابتکار رسانهای در روایتسازی توانست تهدید را به فرصت تبدیل کرده و چهرهای نو از اقتدار ملی ارائه دهد. این تجربه الگویی است که نهفقط برای ایران، بلکه برای هر ملت مقاومی که با فشار ترکیبی دشمنان مواجه است، الهامبخش خواهد بود.
انتهای پیام/381