به گزارش خبرنگار دفاعپرس بوشهر، شهید «محسن چکاه» بيست و هفتم تير ۱۳۴۵ در شهرستان خرمشهر به دنيا آمد. پدرش قاسم، ارتشي بود و مادرش صغرا نام داشت. دانشجوي دوره کارشناسي در رشته الکترونيک بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و پنجم اسفند ۱۳۶۴ در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهيد شد. مزار او در شهرستان بوشهر واقع است.
وصیت نامه شهید
«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی أحبنی و من أحبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فأنا دیته»
«هر کس مرا طلب کند، خواهد یافت و هر کس که مرا بیابد، خواهد شناخت و هر کس مرا بشناسد، عاشقم خواهد شد و هر کس که عاشقم شود، عاشقش خواهم شد و هرکس که عاشقش گردم، او را خواهم کشت و هر کس را که بکشم، دیه او بر گردن من خواهد بود و هر کس که دیهاش بر گردن من باشد، دیهاش را خواهم پرداخت.»
من، محسن چکاه، فرزند قاسم، بنا به عشقی که داشتم و بنا به مسئولیتی شرعی که بر گردن من است، بنا به فرمان امام و برای رضای مطلق خدا و حراست و پایداری انقلاب اسلامی که خونبهای هزاران شهید و معلول است، به جبهه میروم تا شاید بتوانم قسمت کوچکی از مسئولیت خود را به اسلام و مسلمین ادا نمایم.
راهی که من در آن قدم نهادهام، سرانجامش شهادت است و این، آرزوی من است.
خدا میداند اکنون که میخواهم به جبهه بروم، با تمام وجودم آرزوی شهادت میکنم؛
ای کاش دهها جان داشتم که در راه تو فدا کنم.
این جان، ناقابلتر از آن است که قابل ذات مقدس خدا باشد.
ما میرویم تا راه را برای حکومت آن مصلح کبیر باز کنیم.
آن مهدی موعود (عج) که با ندای ملکوتیاش و نهضت شمشیر و خون، ارکان ستم خدایان خیالی را که عاملان ایجاد ظلم و ستم در سراسر جهان هستند، همچون تومار، در هم پیچد و کاخهای ظلم و کفر و طاغوتها و تمامی مستکبرین را ویران کند.
و با ظهورش، ظلم، اسارت، بندگی غیر خدا از بین میرود و در آن زمان است که جامعهی اسلامی به سرحد کامل معرفت میرسد.
او در محیطی زیست میکند که شما زندگی میکنید.
او شما را میبیند و شما هم او را میبینید، اما نمیشناسید.
تمامی رنجها، دردها و محرومیتهای مردم جهان را حس میکند، رنج میبرد و شریک درد مردم است،
ولی انتظار لحظهای را میکشد که مأموریت سکوتش پایان پذیرد و درخشش از طرف مردم ستمدیده آغاز شود.
آنگاه، دست از آستین قدرت بیرون کشد و به نجات ستمدیدگان تاریخ بشتابد، و اساس و بنیان ستمگران را در هم فرو ریزد، به انتظار پایان دهد.
و آن لحظه، نزدیک است… و شاید هم رسیده.
این امام زمان (عج) است که فرماندهی تمامی عملیاتها را عهدهدار است.
در شبهای تار به کمک رزمندگان میآید و با معجزات خود، حقانیتش را ثابت میکند،
و بارها به رزمندگان وعده داده که «من به همین زودیها ظهور میکنم.»
وصیتم به تمامی ملت شهیدپرور ایران این است که:
مبادا دل امام عزیز را برنجانید.
مبادا بگذارید ناراحت شود، که رنجش او، بهخاطر امام زمان است،
هرچند که تاکنون دل او را نرنجاندهاید.
شما ملت ایران، ملتی هستید نمونه.
در صدر تاریخ اسلام نیز مانند شما را به خود ندیده است.
پدر و مادر عزیزم، برای من آرزوی شهادت کنید و اگر شهید شدم، سرافراز باشید که پدران و مادران شهدا، سرافرازان تاریخند.
شما بودید که از ثمرهی عمر خود در راه اسلام گذشتید و آن را در راه رضای خدا ایثار نمودید، برای رضای خدای قادر متعال.
خطابم به شماست:
خواهرانم، مبادا در راه خدمت به اسلام کوتاهی کنید که در پیشگاه خداوند مسئول خواهید بود.
هرچند که تاکنون کوتاهی نکردهاید و آنچه توان داشتهاید، خدمت کردهاید.
و اسلام امروز، احتیاج به این فداکاریها دارد و شما هستید که باید جای شهیدان را در جامعه پر کنید.
و تو، ای تنها برادرم…
هرچند که طاقت دوری تو را ندارم، ولی اگر شهید شدم، حتماً پیش تو میآیم.
همچنان در لباس مقدس پاسداری، به اسلام و مسلمین خدمت کن.
هرچند که ما توفیق خدمت به اسلام را نداشتیم،
و خدا میداند که از روی یکایک این ملت شهیدپرور و ایثارگر شرمنده هستم که نتوانستم کاری انجام دهم.
از پدر و مادرم و خواهران و برادرم میخواهم که مرا حلال کنند و اگر گناه و اشتباهی از من سر زده، به بزرگواری خود ببخشند.
دعای همیشگی بعد از نماز را برای امام فراموش نکنید.
از خداوند قادر، عزت و بقا برای اسلام و مسلمین، و طول عمر برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی را خواهانم.
والسلام
انتهای پیام/