گروه بینالملل دفاعپرس: طی دو دهه گذشته، رابطه آمریکا با چین از همکاری اقتصادی به خصومتی آشکار تغییر کرده است؛ تحولی که ریشه در دگرگونیهای عمیق اقتصادی و تکنولوژیکی چین و تأثیر آن بر سرمایهداری جهانی دارد. زمانی چین بهعنوان منبعی بینظیر برای نیروی کار ارزان، اما ماهر و پربازده، از ستونهای اصلی زنجیرههای تأمین جهانی محسوب میشد.
شرکتهای غربی مانند اپل با بهرهگیری از دستمزدهای ناچیز کارگران چینی که در سال ۲۰۰۵ کمتر از یک دلار در ساعت بود، سودهای کلانی به جیب زدند. اما این دوران به سر آمده است. دستمزدها در چین اکنون به بیش از ۸ دلار در ساعت رسیده که از هر کشور در حال توسعه دیگری در آسیا بالاتر است. این افزایش، نتیجه جذب نیروی کار بر پایه به اقتصاد مبتنی بر کارمزد و سیاستهای دولت چین تحت رهبری شی جینپینگ است که با تقویت خدمات عمومی مانند بهداشت و مسکن، قدرت چانهزنی کارگران را بالا برده است.
این تحول همانطور که برای کارگران چینی یک پیروزی ارزشمند محسوب میشود، برای سرمایهداران غربی چالشی جدی به حساب میآید. افزایش دستمزدها، سود شرکتهایی را که به تولید چینی وابسته هستند، محدود کرده و توانایی جهان شمال، را برای بهرهکشی از چین از طریق تجارت نابرابر کاهش داده است. در دهه ۱۹۹۰، چین برای تأمین نیازهای وارداتی خود مجبور بود حجم عظیمی از کالاها را صادر کند، اما امروز نسبت صادرات به وارداتش بهطور چشمگیری بهبود یافته و ثروت کمتری از این کشور به هستههای سرمایهداری منتقل میشود.
در مقابل، غرب دو راه پیش رو دارد: انتقال تولید به مناطقی با دستمزد پایینتر، مانند هند که هزینه نیروی کارش حدود ۲ دلار در ساعت است، یا تلاش برای سرکوب دستمزدها در چین. گزینه اول به نظر هزینهبر و پرریسک میآید چرا که با اختلالات زنجیره تأمین و نیاز به بازسازی زیرساختها مواجه خواهند شد. گزینه دوم، اما به استراتژی اصلی آمریکا تبدیل شده است: تضعیف اقتصاد چین از طریق تحریمها، جنگ اقتصادی و تشدید تهدیدات نظامی.
ادعای غرب مبنی بر اینکه چین با سرکوب مصنوعی ارزش یوان در تجارت جهانی تقلب میکند، دیگر با واقعیت همخوانی ندارد. خوزه آنتونیو اوکامپو، اقتصاددان صندوق بینالمللی پول، در سال ۲۰۱۷ خاطرنشان کرد که چین نهتنها سیاست سرکوب یوان را کنار گذاشته، بلکه برای جلوگیری از کاهش ارزش آن هزینههای هنگفتی پرداخت کرده است.
تلاش چین برای کاهش ارزش یوان در سال ۲۰۱۹ نیز در پاسخ به فشار تعرفههای دولت ترامپ بود و ارتباطی به تلاش برای دستکاری بازار ندارد. نکته جالب توجه، حمایت غرب از چین از طریق اهدای وامهای متعدد به در دوران پایین بودن ارزش یوان تا سال ۲۰۱۰ است. اما از اواسط دهه ۲۰۱۰ که چین دستمزدها و قیمتهایش را افزایش داد و رویکرد خود را بهعنوان تأمینکننده ارزان نیروی کار برای غرب تغییر داد، با دشمنی دولتهای غربی مواجه شد.
اما اختلاف هزینه دستمزد نیروی انسانی تنها بخشی از ماجرا است. چین در یک دهه گذشته با سیاستهای صنعتی هدفمند، جهشی خیرهکننده در حوزه فناوریهای نوین داشته است. دستاوردهایی نظیر احداث بزرگترین شبکه راهآهن سریعالسیر جهان، تولید هواپیماهای تجاری، پرچمداری در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، پیشرفت چشمگیر در طراحی و تولید خودروهای برقی، فناوری پزشکی، گوشیهای هوشمند، میکروچیپها و هوش مصنوعی برای کشوری با درآمد سرانهای ۸۰ درصد کمتر از میانگین کشورهای پیشرفته، رویدادی بیسابقه است.
این پیشرفتها انحصار تکنولوژیکی غرب که کشورهای جنوب را به صادرات منابع ارزان برای دسترسی به فناوریهای ضروری وابسته میکرد، به خطر انداخته است. بدین ترتیب، چین با ارائه گزینههای مقرونبهصرفهتر برای کشورهای در حال توسعه، پایههای نظام تکقطبی را متزلزل کرده است.
آمریکا در مقابل، تحریمهایی را برای فلج کردن توسعه تکنولوژیکی چین اعمال کرد، اما این تحریمها نهتنها موفقیتآمیز نبود، بلکه منجر به تقویت انگیزه چین را برای خودکفایی تکنولوژیکی شد. اکنون آمریکا با توجه به شرایط کنونی، از سر ناچاری به تهدید نظامی روی آورده است، نه به این دلیل که چین تهدیدی نظامی برای مردم آمریکا است، بلکه، چون توسعه چین منافع سرمایهداری امپریالیستی غرب را به طور جدی تهدید میکند.
ادعاهای غرب درباره تهدید نظامی چین صرفاً پروپاگاندایی پوچ و بیاساس است. آمارها چیز دیگری میگوید: هزینه نظامی سرانه چین کمتر از میانگین جهانی و یکدهم آمریکاست. حتی هزینه بلوک نظامی متحد با آمریکا نیز بیش از ۷ برابر هزینه نظامی چین است. در بحث تعداد کلاهکهای هستهای نیز میزان تسلیحات هستهای آمریکا، هشت برابر چین محاسبه شده است. چین تنها یک پایگاه نظامی خارجی در جیبوتی دارد، در حالی که آمریکا صدها پایگاه در سراسر جهان، از جمله در نزدیکی مرزهای چین، مستقر کرده است. در ۴۰ سال گذشته، چین در هیچ جنگی شرکت نکرده، اما آمریکا در بیش از ۱۲ کشور جنوب جهانی عملیات نظامی انجام داده است.
در نهایت، خصومت غرب با چین ارتباطی با خطر نظامی این کشور ندارد بلکه به سبب ترس از دست دادن سلطه اقتصادی است. چین با توسعه مستقل خود، نظم جهانیای را که سرمایهداری غرب بر آن تکیه دارد، به چالش کشیده است. این نبرد نه برای امنیت، بلکه برای حفظ برتری اقتصادی است که غرب به آسانی از آن دست نخواهد کشید.
انتهای پیام/ ۱۳۴