به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، تألیف آثار مرتبط با جنگهای معاصر، بهویژه جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، همواره با چالشهای قابل توجهی همراه است. از جمله مهمترین این چالشها، نبود منابع دست اول و محدودیت دسترسی به اسناد معتبر است؛ چرا که بسیاری از اطلاعات مربوط به چنین نبردهایی در لایههای محرمانه باقی میماند. علاوه بر این، چندصدایی بودن روایتها نیز بر دشواری کار میافزاید. روایتهای گوناگون طرفهای درگیر و رسانههای بینالمللی، گاه با یکدیگر در تضاد قرار دارند و نویسنده را با پیچیدگیهای جدی در جمعبندی مواجه میکنند.
در کنار این موارد، حساسیتهای سیاسی و امنیتی موضوع نیز بر فرآیند نگارش تأثیر مستقیم میگذارد؛ بهگونهای که انتخاب زاویه روایت یا حتی واژگان، میتواند واکنشهای مختلفی در داخل و خارج برانگیزد. همچنین کوتاهبودن بازه زمانی جنگ، نویسنده را ملزم میکند تا با اتکا به جزئیات محدود، تحلیلی جامع از ابعاد نظامی، سیاسی و انسانی ارائه دهد.
در همین ارتباط و برای بررسی دقیقتر ابعاد این موضوع، با یکی از پژوهشگران حوزه دفاع مقدس، حجتالاسلام سعید فخرزاده، به گفتوگو پرداختیم.
**به نظر شما، مهمترین دشواری در پیدا کردن منابع معتبر برای روایت جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل چیست؟ با توجه به محدودیت دسترسی به اسناد رسمی، چه راهکارهایی را برای جمعآوری دادههای دقیق پیشنهاد میکنید؟
در زمان بحران یا در فضای جنگ و همچنین در دوره بلافاصله پس از جنگ، دسترسی به اطلاعات با دشواریهای جدی روبهروست. این دو مقطع زمانی از یکدیگر متمایزند و در هر دو، امکان دسترسی آزاد به دادهها محدود است. در دوران بحران، بهویژه هنگامی که مدت زمان بحران کوتاه باشد، دسترسی به اطلاعات بسیار سخت خواهد بود.
منابع اطلاعاتی را میتوان در چند دسته اصلی تقسیمبندی کرد. دسته نخست، منابع سازمانهای نظامی و امنیتی مانند ارتش، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، شورای عالی امنیت ملی و همچنین نهادهایی همچون وزارت اطلاعات است. اسناد این سازمانها چه در قالب مکتوب و چه در شکل شفاهی، به راحتی در اختیار پژوهشگران قرار نمیگیرد. افرادی که در این حوزهها فعالیت کردهاند نیز معمولاً حاضر به گفتوگو نیستند، بهویژه در زمانی که نبرد ادامه دارد یا کشور همچنان درگیر شرایط جنگی است. حتی پس از جنگ نیز تا زمانی که موضوع به مرحله ثبت خاطره نرسیده و احتمال درگیریهای مجدد وجود دارد، نیروهای نظامی و امنیتی اجازه بازگویی روایات خود را ندارند، زیرا بخشی از اطلاعات ماهیت امنیتی دارد و انتشار آن میتواند به زیان کشور تمام شود.
بخش دیگری از منابع به دستگاههای دولتی خارج از ساختار نظامی و امنیتی مربوط میشود. برای مثال، وزارت امور خارجه، وزارت بهداشت، سازمان هلال احمر، پدافند غیرعامل، آتشنشانی و حتی شهرداریها درگیر مسائل مرتبط با جنگ هستند و اطلاعاتی در اختیار دارند. با این حال، مانند دیگر سازمانها، این دستگاهها نیز اسناد خود را به آسانی منتشر نمیکنند؛ بهویژه اسناد مرتبط با جریانهای حساس، مگر از طریق مسیرهای قانونی خاص. همانگونه که در موضوعات دیگر مانند حوادث جنایی نیز دسترسی به اسناد پزشکی قانونی تنها با دستور دادگاه امکانپذیر است، در این حوزه نیز بدون مجوزهای لازم دسترسی ممکن نخواهد بود.
البته منابع شفاهی و روایتهای افراد دستگاههای دولتی نیز بخش مهمی از منابع را تشکیل میدهد. در این زمینه امکان گفتوگو با افرادی از وزارت خارجه، وزارت بهداشت، هلالاحمر یا شهرداریها وجود دارد و میتوان از طریق مصاحبه با آنان اطلاعات ارزشمندی به دست آورد. البته در این بخش نیز دریافت مجوزهای لازم برای پژوهشگران ضروری است، چراکه همکاری بدون مجوز رسمی صورت نمیگیرد.
منابع شفاهی مردمی دسته دیگر اطلاعات محسوب میشوند. مردمی که در دل حادثه حضور داشتهاند، خانوادههای مجروحان و شهدا، افرادی که خانه و کاشانهشان در جریان حملات تخریب شده و یا کسانی که در خیابان شاهد ماجرا بودهاند، همه بهعنوان ناظران عینی میتوانند روایتهای شفاهی ارائه دهند. علاوه بر آن، گروههای جهادی که در دوران بحرانها به یاری مردم شتافتهاند نیز نقش مهمی در این زمینه داشتهاند. برای نمونه، در دوران شیوع کرونا در حالی که نهادهای رسمی مشغول رسیدگی به بیماران بودند، نیروهای جهادی و متخصصان بازنشسته بار دیگر وارد میدان شدند و بهطور مردمی به مجموعهها کمک کردند. مشابه همین تجربه در دوران دفاع مقدس ف دوران کرونا و حتی در جنگ دوازدهروزه نیز وجود داشته است، جایی که گروههای نیمهخصوصی و صنفی مانند پمپبنزینها، نانواییها، فروشگاهها، مطب پزشکان و درمانگاهها نقش مکملی ایفا کردند.
خبرنگاران و عکاسان نیز بهعنوان شاهدان میدانی میتوانند بخشی از اطلاعات را ثبت کنند. آنان علاوه بر گزارشهای رسمی، گاه دادههایی در اختیار دارند که منتشر نشده باقی مانده است. به این ترتیب، منابع اطلاعاتی را میتوان در سه دسته کلی شامل بخش نظامی، بخش غیرنظامی و بخش مردمی طبقهبندی کرد.
با این حال، گردآوری اطلاعات تنها نخستین مرحله است و مرحله بعدی، نشر و انتشار آن خواهد بود. انتشار در فضای رسانهای، مجازی یا در قالب کتاب نیازمند دریافت مجوزهای قانونی است و در دوران بحران و جنگ، این کار با محدودیتهای فراوان روبهروست.
برای رفع این محدودیتها نیاز به ایجاد یک ساختار مشخص در درون نظام وجود دارد. چنین ساختاری میتواند بهصورت یک ستاد عمل کند که افراد شایسته و معتمد را شناسایی کرده و آنان را مأمور ثبت و ضبط اطلاعات کند. تجربه هشت سال دفاع مقدس نمونه روشنی از این موضوع است. در آن دوران، سپاه پاسداران به دلیل حساسیت اطلاعات فرماندهان، امکان واگذاری این امر به خبرنگاران یا نیروهای تبلیغاتی را نداشت. به همین دلیل، گروهی با عنوان «راویان جنگ» تربیت شد که دارای ردههای محرمانگی بالا بودند. این افراد در کنار فرماندهان حضور داشتند، جلسات و عملیاتها را ثبت و ضبط میکردند و گفتوگوها را پس از هر جلسه و عملیات مکتوب میساختند. این اطلاعات در زمان جنگ منتشر نشد، اما پس از پایان آن، گردآوری، ساماندهی و در قالب کتاب عرضه گردید.
در جریان جنگ دوازده روزه، چنین ساختاری به چشم نمیخورد. وجود یک ستاد ویژه برای ساماندهی مصاحبهگران مورد اعتماد میتوانست تضمین کند که روایتها و اطلاعات افراد کلیدی ثبت شود. اهمیت این موضوع در آن است که بسیاری از فرماندهان در طول جنگ به شهادت رسیدند و با نبود چنین سازوکاری، بخشی از اطلاعات از دست میرفت.
نیاز به خبرنگاران ویژه در دستگاههای دولتی نیز احساس میشود؛ افرادی که امکان گفتوگو با مسئولان را داشته باشند، اما در حوزه نشر اطلاعات نیز محدودیتهای مشخصی برایشان تعریف شود. در سطح مردمی نیز میتوان خبرنگاران مشخصی را شناسایی کرد و با اعطای مجوز به آنان، امکان ثبت روایتها را فراهم ساخت. در دوران دفاع مقدس، زمانی که نیروهای تبلیغات قصد داشتند با خانوادههای شهدا یا جانبازان مصاحبه کنند، با موانع امنیتی مواجه میشدند. حتی ورود به شهرکهای محل سکونت خانوادههای شهدا یا بیمارستانها نیازمند مجوز بود. در نهایت با طراحی کارتهای ویژه و ابلاغیههای رسمی، این امکان فراهم شد که خبرنگاران با استفاده از این کارتها وارد مراکز شوند. چنین ساختاری اگر امروز نیز وجود داشته باشد، میتواند بخشی از مشکلات ثبت روایتها را برطرف کند.
در غیر این صورت، روایتها در اختیار نهادهای امنیتی باقی میماند و هیچگاه به صورت عمومی منتشر نخواهد شد. ضروری است نهادی مسئولیت داشته باشد تا پس از گذشت زمان و رفع ملاحظات امنیتی، اطلاعات را در اختیار جامعه قرار دهد. در غیر این صورت، خلأ موجود توسط روایتهای تحریفشده و رسانههای خارجی پر خواهد شد، در حالی که جامعه تشنه دریافت اطلاعات است و نیاز دارد روایتهای صحیح و دقیق در اختیارش قرار گیرد. برای تحقق این هدف باید بسترها و زمینههای لازم برای ثبت و انتشار روایتهای درست فراهم شود.
**آیا بهتر است روایت این جنگ بیشتر تحلیلی باشد یا روایی (خاطرهمحور)؟ چرا؟
نیاز به روایتهای شفاهی و فردی در کنار تحلیلهای عمیق و مستند، از ضرورتهای اساسی در حوزه مطالعات جنگ و بحران محسوب میشود. تحلیل بدون برخورداری از منابع معتبر امکانپذیر نیست و هرگونه بررسی رویدادها نیازمند دادههای دقیق است. در شرایطی که از سوی دشمن بهانهها و ادعاهایی برای آغاز جنگ مطرح میشود، نبود پاسخ رسمی و مستند از سوی مسئولان میتواند زمینهساز تحلیلهای نادرست شود.
نمونهای از این مسئله در فضای مجازی مشاهده شد؛ ویدئویی تحلیلی درباره حمله اسرائیل که مدعی بود بر پایه گفتوگویی با ژنرال مکنزی شکل گرفته است. فردی با استناد به این مصاحبه جعلی، تحلیلهایی ارائه کرده و سعی داشت با تأکید بر نقش ایران، مخاطب را متقاعد کند. بررسیهای بعدی نشان داد اساساً چنین مصاحبهای در هیچ منبع رسمی وجود ندارد و مبنای تحلیل، اطلاعات نادرست بوده است. این موضوع اهمیت وجود مرجعی رسمی برای ارائه دادهها و روایتهای معتبر به پژوهشگران را نشان میدهد تا تحلیلها بر پایه اسناد واقعی انجام گیرد.
در فضای نبرد، دشمن بیش از آنکه به روایتهای فردی بپردازد، تمرکز خود را بر تحلیلها میگذارد تا ذهن مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار دهد. در عین حال، روایتهای فردی نیز در جای خود اثرگذارند. برای نمونه، بیان خاطرات رزمندگان از شرایط دشوار در لانچرها و پایگاههای زیرزمینی پرتاب موشکها، هرچند یک روایت شخصی به شمار میرود، اما بهگونهای مطرح میشود که تأثیری عمیق بر افکار عمومی برجای میگذارد و مخاطب را نسبت به تلاشهای رزمندگان قدردان و همراه میسازد.
نمونههای متعدد دیگری از تأثیرگذاری روایتهای فردی وجود دارد. خاطره جوانی که با ایثارگری اقدامی ارزشمند انجام داده یا روایت خانوادهای که با وجود وضعیت مالی نامناسب، اندک دارایی خود را برای کمک به جبههها اهدا کردهاند، نشاندهنده مرتبهای از فداکاری است که به تنهایی میتواند روحیه ملی را تقویت کند. بهعنوان مثال، در زمان جنگ تحمیلی پدر یکی از شهدا چراغ خوراکپزی مورد استفاده خانواده را به مسجد آورده تا در اختیار رزمندگان قرار گیرد؛ با اینکه وضعیت زندگی مناسبی نداشت این اقدامی بود که نشاندهنده اوج اخلاص و ایثار مردمی است.
در نتیجه، هم روایتهای فردی و شفاهی و هم تحلیلهای مبتنی بر دادههای معتبر اهمیت دارند. با این حال، دستیابی به تحلیل درست منوط به آن است که دادهها بهدرستی گردآوری و ساماندهی شده و در اختیار پژوهشگران قرار گیرد تا زمینه لازم برای تولید تحلیلهای مستند فراهم شود.
**چگونه میتوان روایت ایرانی این جنگ را به گونهای ارائه کرد که در سطح بینالمللی هم مورد توجه قرار گیرد و هم دچار سانسور نشود؟
هیچ کشوری قادر به انتشار کامل تمامی دادههای خود نیست، زیرا بخشی از اطلاعات همواره محرمانه و امنیتی است و گاهی انتشار خاطراتی میتواند به تضعیف جبهه خودی بینجامد.
بهعنوان نمونه، امیر عبداللهیان پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی خاطرهای در سایت خامنهای دات آی آر درباره شهید روایت کردند؛ که حاکی از وضعیت دشوار دمشق در آن زمان بود. ایشان در آن خاطره نقل کردند راه زمینی به سوریه توسط داعش قطع شده بود احتمال سقوط دمشق وجود داشت در آن مقطع، تعداد محدودی از نیروهای ایرانی در دمشق باقی مانده بودند و هیچ مسیر زمینی برای خروج آنها وجود نداشت. بخشی از فرودگاه دمشق نیز زیر آتش نیروهای مسلح مخالف بود. فرصت بسیار محدودی برای اعزام هواپیما و تخلیه نیروها باقی مانده بود و مأموریت با دشواریهای فراوان و با اقدامات پنهانی خلبان انجام شد.
امیر عبداللهیان تصریح کرده که لازم بود خاطرات خلبان نیز ثبت شود، زیرا شرایط انجام مأموریت بسیار حساس و دشوار بود. سردار سلیمانی قصد داشت در آن شرایط به دمشق برود و در کاخ بشار اسد حضور یابد تا روحیه وی و نیروهای حاضر را تقویت کند. انتشار این خاطره باعث شد بسرعت این خاطره در کشورهای عربی منتشر شود بر پایه این خاطره، تحلیلهای متعددی بر آن ارائه شد که برخی برداشت نادرست از آن داشتند و تصور کردند که این اقدام نشاندهنده ضعف روحیه رئیسجمهور سوریه است. در واقع هدف سردار سلیمانی به قصد تقویت روحیه متحدان بود و نه نشان دهنده ضعف سیاسی یا نظامی کشور دوست. ولی مخالفان دولت سوریه از این روایت به نفع خود سوء استفاده کردند
برای همین وقتی خاطرات امیر عبدالهیان در باره نقش ایران در مقابله با داعش ضبط گردید (این خاطرات بلافاصله پس از سقوط داعش و پیروزی ایران در مقابله با این گروه گردآوری شد) و با مشارکت نویسنده تنظیم شد. پس از شهادت سردار سلیمانی، بخشهایی از خاطرات که میتوانست مسائل امنیتی ایجاد کند، با مشورت کارشناسان حذف شد تا از بروز سوء استفاده جلوگیری شود. نسخه نهایی کتاب به چند زبان ترجمه و منتشر شد و با استقبال مواجه شد؛ به ویژه گروههای مقاومت آن را مورد استفاده قرار دادند. این مثال نشان میدهد که ارائه اطلاعات دقیق و مستند، حتی با محدودیتهای امنیتی، امکان تحلیل و بررسی پژوهشگران را فراهم میکند.
با این حال، نباید انتظار داشت که همه جزئیات و اطلاعات کامل منتشر شود، زیرا اولویت اصلی حفاظت از منافع ملی است. ثبت روایتهای جزئی و مستند، حتی اگر کامل نباشند، امکان تحلیل و تکمیل روایتها در آینده را فراهم میآورد و از تحریف تاریخ جلوگیری میکند. این تجربه نشان میدهد که انتشار روایتهای جزئی، در کنار رعایت محدودیتهای امنیتی، نقش مهمی در حفظ حقایق و تحلیلهای دقیق تاریخی دارد.
برخی معتقدند که تدوین یک روایت متقن تنها پس از آزادسازی تمامی اسناد مرتبط با حادثه امکانپذیر است و ارائه یک روایت جامع بدون دسترسی به این اسناد ممکن نیست. با این حال، این مسئله مانعی برای ارائه روایتهای جزئی و موضعی نمیشود. هر پدیدهای از زوایای مختلف قابل روایت است؛ از زبان فرماندهان ارشد، نیروهای سیاسی، نیروهای دشمن یا حتی ناظران بیطرف، که همه این دیدگاهها میتوانند بخشهایی از واقعیت را ارائه دهند.
به عنوان نمونه، در دوران جنگ تحمیلی، برخی فرماندهان روایت میکردند که دشمن از ترس نیروهای ما عقبنشینی کرده است. این روایت شخصی بر اساس مشاهدات مستقیم آن فرمانده بوده، اما تحلیل دقیقتر بعداً توسط دیگر فرماندهان نشان داد که عقبنشینی دشمن یک تاکتیک نظامی بوده و نه نتیجه ترس. این مثال نشان میدهد که حتی اگر مشاهدات اولیه ناقص یا دارای برداشت شخصی باشد، با تحلیلهای بعدی میتوان تصویر کاملتری از رخدادها ارائه داد.
به گفته کارشناسان، جامعه نیازمند روایت است و اگر روایتها تولید نشوند، دشمنان میتوانند جایگزینهای تحریفشده ارائه دهند. از این رو، روایتهای ناقص، اما نسبتاً صحیح بهتر از روایتهای نادرست است. ارائه روایتهای جزئی، هرچند ناقص، میتواند در شکلدهی درست ذهنیت عمومی مؤثر باشد و نگرانیها را کاهش دهد.
همچنین، تکمیل روایتها میتواند در مراحل بعدی انجام شود. هر روایت بر اساس دیدگاه افراد مختلف و با ابزارهای متفاوت شکل میگیرد و با گذشت زمان و جمعآوری اطلاعات بیشتر، تصویر کاملتری ارائه خواهد شد. انتظار ایدهآل برای ارائه روایت تنها پس از سالها، ممکن است موجب شود که ذهنیت درست جامعه جای خود را به روایتهای جعلی دشمن بدهد.
در کشورهای پیشرفته، حداقل ۲۰ سال پس از وقوع یک حادثه، اسناد مکتوب و اطلاعات رسمی منتشر میشوند. این در حالی است که مردم نیازمند روایتهای موجود و جاری هستند، چرا که دغدغههای روزمره و مسائل فعلی برای آنها در اولویت قرار دارد. بنابراین، ضروری است که روایت کنونی و موجود تولید و منتشر شود تا جریان جامعه و واقعیتهای جاری انعکاس یابد، حتی اگر این روایت کامل نباشد.
**در حال حاضر، آیا پروژهای در زمینه نگارش درباره جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در دست اجرا دارید؟
در دفتر روایت حوزه هنری، تقسیمبندی مشخصی وجود دارد؛ بخشهایی که مرتبط با مسائل بینالملل و روایتهای بیرونی هستند، در حوزه روایت بیرونی و بینالملل مدیریت میشوند و سایر بخشها به دستاورد های داخلی اختصاص دارند. در حال حاضر طرحی برای روزشمار دوازده روزه تهیه شده است که طی آن بر اساس روایتهای مختلف از اقدامات دشمن، نیروهای خودی و همچنین بازیگران شخص ثالث و کشورهای ثالث، اطلاعات جمعآوری و مرتب میشود تا حداقل یک روایت نزدیک به واقعیت برای مردم ارائه شود. هدف این است که چرایی اتفاقات روشن شود؛ برای نمونه چه شد که اسرائیلیها درخواست آتشبس به آمریکاییها ارائه دادند و حمایت آنها شامل چه محدودیتها یا اهدافی بود؛ آیا دامنه اقداماتشان صرفاً محدود به هدفگیری فرماندهان و سیستم هستهای ما بود یا اهداف وسیعتری در پشت پرده وجود داشت و چه عواملی باعث شکست آنها شد.
همچنین با توجه به شرایط خاص اسرائیل، اطلاعات بسیار محدودی درباره میزان تلفات و تخریب منتشر میشود. اسرائیل کشوری نظامیمحور است و اکثر ساکنان آن شامل نیروهای نظامی و خانوادههایشان هستند، بنابراین هیچ اطلاعاتی بهصورت عمومی در دسترس قرار نمیگیرد و خبرنگاران اجازه تهیه فیلم یا گزارش از این عملیاتها را ندارند. در مقابل، در جامعه ما، اطلاعات مربوط به افراد کشتهشده و رخدادها آشکار است؛ برای نمونه، مراسمهای شهادت و سالگردها بهطور علنی برگزار میشود و امکان پنهان کردن چنین اطلاعاتی وجود ندارد.
ولی از راههای غیر مستقیم میتوان از جامعه اسراییل اطلاعات گرفت بهعنوان مثال، اطلاعاتی درباره میزان تخریب ساختمانها و درخواستهای تسهیلات توسط افراد آسیبدیده قابل استخراج بود. در برخی موارد، تعداد ساختمانهای آسیبدیده، ۶۷ هزار واحد، با درصدهای متفاوت از آسیب جزئی تا تخریب کامل ثبت شده است. چنین دادههایی به شفافسازی وقایع کمک میکند و امکان تحلیل دقیقتر از رخدادهای دوازده روزه، مشکلات اولیه، نحوه حفظ موقعیت نیروهای خودی و تغییر موازنه را فراهم میآورد. انتقال صحیح این اطلاعات به جامعه، از سردرگمی و برداشتهای نادرست جلوگیری میکند و امکان تحلیل واقعبینانه وقایع را ایجاد مینماید.
علاوه بر این، بررسی چرایی حمله و ابعاد دشمنیها اهمیت دارد. آمریکا به عنوان پشت صحنه این عملیاتها با در اختیار داشتن پیشرفتهترین تکنولوژیهای نظامی و اطلاعرسانی و منابع مالی گسترده، نقش اصلی را ایفا میکند. این کشور توانسته حتی نفوذ خود را به مناطقی مانند روسیه و چین اعمال کند و تهدیدات خود را گسترش دهد. با وجود این برتریها، ایران با امکانات و توانایی داخلی و ایثار نیروها توانسته ضربات متقابل وارد کند و قدرت خود را حفظ نماید، هرچند آسیبهایی هم دیده است.
برای درک بهتر، میتوان این موضوع را با مثال فوتبال مقایسه کرد؛ همانگونه که اگر تیم ملی ایران مقابل تیمهای بسیار حرفهای مانند آلمان یا برزیل بازی کند، انتظارات باید معقول و واقعی باشد، در جنگ دوازده روزه نیز، ایرانیها در مقابل دشمنی با سرآمدی اطلاعاتی و برنامهریزی دقیق، توانستند در کمتر از ۴۸ ساعت خود را بازسازی کنند و راههای مقابله مناسب را اعمال نمایند.
نمایش این روندها به مردم، با توجه به روایتهای پراکنده و گوناگون، اهمیت بالایی دارد و میتواند تصویری واقعی از وقایع و تلاشهای انجامشده ارائه کند. این امر کمک میکند مردم تناسب بین موفقیتها، آسیبها و محدودیتها را درک کنند و تصویری واقعی از تلاشهای نیروهای خودی و برنامهریزی دشمن داشته باشند.
منبع: ایبنا
انتهای پیام/ 112